مصاحبه ها و یادداشتها

گزارش سفر هلند

این گزارش به همایشی که از تاريخ 28 الى 30 ارديبهشت ماه 1385 با عنوان «هرمنوتيك، سياست مبتنى بر متون دينى و حقوق بشر: بين متن و زمينه» در اوترخت هلند برگزار شد، می پردازد

اشاره:

آنچه مى‏خوانيد چكيده‏اى از گزارش سفر دكتر حقيقت به هلند است كه در تاريخ 13/4/1385، در جمع اعضاى شوراى پژوهشى و هيأت علمى پژوهشكده علوم و انديشه سياسى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى ارائه شده است.از تاريخ 28 الى 30 ارديبهشت ماه (به مدت 3 روز) همايش «هرمنوتيك، سياست مبتنى بر متون دينى و حقوق بشر: بين متن و زمينه» در هلند برگزار شد. دانشگاه اُوترخت برگزاركننده اين همايش بود.يكى از اساتيد آن دانشگاه به‏نام پروفسور باس دوخاى فورتن در همايش بين‏المللى حقوق بشر در دانشگاه مفيد در سال 82 و همايش سوم حقوق بشر در سال 84 شركت كرده بود؛ و ارتباطى بين دانشگاه مفيد و دانشگاه اُوترخت برقرار شد. دانشگاه اوترخت كه در شهر اوترخت، در كشور هلند واقع است 380 سال قدمت دارد. و هر پنج سال يك‏بار در آن‏جا همايش برگزار مى‏شود. اين همايش به مناسبتِ نشست پنج سالانه برگزار شده بود و شكل بين‏المللى داشت؛ تركيب اعضاى ارائه‏دهنده مقاله هم به اين ترتيب بود: چهار نفر كاتوليك، چهار نفر پروتستان، سه نفر يهودى، چهار نفر سنى و سه نفر شيعه. در بين اهل‏سنت، دو نفر اهميت داشتند: يكى عبد‏اللهى النعيم كه اصالتاً سودانى است و در ايران كمتر شناخته شده، ولى در جهان معروف است. او ساكن آمريكاست، و آثار وى به هشت زبان ترجمه شده و كتاب‏هاى متعددى دارد و حوزه كارى وى هم حقوق بشر، حقوق بشرِ اسلامى و حقوق بشر در كشورهاى اسلامى و مدرنيسم است. شخص بعدي ابوزيد است؛ كه به پروژه جديد فكرى ابوزيد بعد از اين بحث اشاره مى‏كنم. على حسين الحكيم (كه اصالتاً عراقى، و هشت سال در ايران بوده و الان در مركز اسلامى لندن فعاليت مى‏كند)، دكتر سيد على ميرموسوى و بنده سه نفر شيعه‏اى بوديم كه در اين همايش شركت كرده بوديم. موضوع اصلى همايش، هرمنوتيك دينى بود. هر شركت‏كننده مطالعه موردى با رهيافت هرمنوتيك دينى داشت. براى مثال موضوع دكتر ميرموسوى آزادى‏ها و مسئله ارتداد بود، بحث‏هاى آقاى حكيم، حقوق زنان، و موضوع بنده هم جهاد بود. من به سه مطلب به‏طور جداگانه اشاره مى‏كنم: 1. گزارش مقاله 2. تحولات فكرى جديد ابوزيد 3. مؤسسه ISIM .

الف) گزارش مقاله: عنوان مقاله من جهاد از ديدگاه‏هاى شيعى بود. بنده سه ديدگاه را مقايسه كردم: يكى ديدگاه سنت گرايان، مثل حسين نصر، دوم ديدگاه مدرنيست‏ها و سوم ديدگاه بنيادگرايان. براى بنيادگرايان دو معنا در نظر گرفتم: يكى در مواجهه با متن كه سه رهيافت مى‏توانيم داشته باشيم. بنيادگرايان تحفظِ بر ظاهر الفاظ دارند، سنت‏گرايان بر معناى الفاظ تمركز دارند، يعنى اصل را بر آن مى‏گذارند، و مدرنيست‏ها اصل را بر تجدد و هماهنگى با مقتضيات تجدد مى‏گذارند. اين معناى بنيادگرايى، در مواجهه با متن است. اما معناى ديگرى از بنيادگرايى داريم كه در مواجهه با مدرنيته است. در مواجهه با مدرنيته چند رهيافت ديگر نيز داريم: سنت‏گرايى، تجددگرايى، پساتجددگرايى و بنيادگرايى. بنيادگرايان مفاهيمى از تجدد را در درون خود دارند. مثل تغيير عالَم و انقلاب؛ اينها مفاهيم مدرن هستند، اما بنيادگرايان در كل ضد مدرن هستند، يعنى مى‏خواهند بنيادهاى مدرن را برافكندند. بنابراين مفهومى سياسى از بنيادگرايى در تعبير دوم (مواجهه با مدرنيته) به‏وجود مى‏آيد، يعنى كسانى كه مقتضيات تجدد را بر نمى‏تابند و درصدد برافكندن بنيادهاى مدرنيته هستند. در مقاله، اين سه رهيافت با هم‏ديگر مقايسه شده است.

نوآورى بنده در مقاله اين بود كه جهاد ابتدايى در زمان پيامبر يك نُرم و يك هنجار پذيرفته شده بود و مختص به دوآليسم (دوگانگى) كشورهاى اسلامى و ضداسلامى (يا دينى و غيردينى) بود. شاهد آن نيز سوره روم، «آلم غُلِبَت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غَلَبِهِمْ سيغلبون» است كه خداوند به مؤمنان بشارت مى‏دهد، غصه نخوريد كه مسيحيان (توسط ايرانيانِ كافر) شكست خوردند؛ اينها در سه تا نه سال ديگر دوباره غالب خواهند شد. در واقع در آغاز سوره روم، متديّنان را در يك بلوك و غير متدينان به اديان ابراهيمى را در بلوك ديگر قرار مى‏دهد. بنابراين يك دوگانگى بين حكومت‏هاى دينى و حكومت‏هاى ضددينى (و نه غيردينى) ترسيم مى‏شود. مدعا اين است كه جهاد ابتدايى مربوط به اين دوگانگى است و نتيجه‏اش اين مى‏شود كه اين دوگانگى امروزه چندان وجود ندارد؛ چرا كه دوگانگى اصلى بين كشورهاى دينى با كشورهاى سكولار است. كشورهاى سكولار ضددينى نيستند؛ بنابراين جهاد ابتدايى با آنها معنا ندارد. بحث تنها بر سر زمان غيبتِ امام زمان(عج) نيست؛ حتى در دوره حضور اگر كشورهاى سكولارى وجود داشته باشند كه مانعِ تبليغ نباشند و ظلمى به مسلمانان يا نوع بشر انجام ندهند، جهاد ابتدايى وجود نخواهد داشت.

ب) پروژه فكرى جديد ابوزيد: غرض در اين بخش از گزارش، توضيح پروژه فكرى جديد ابوزيد است، نه نقد اين پروژه؛ چرا كه نقد آن فرصت ديگرى را مى‏طلبد. از آن‏جا كه ايشان كتاب جديدش چاپ نشده، و پروژه جديدش فعلاً درحد مقاله است و در ايران شناخته شده نيست؛ درصدد معرفى و توصيف پروژه جديد ايشان هستم. در كتاب مفهوم النص (معناى متن) ايشان يك نوآورى دارد و آن، اين است كه گفته، قرآن يك متن و محصولى فرهنگى است. همان‏طور كه مى‏توانيم بقيه متون را تحليل زبان شناسانه كنيم، بايد بتوانيم قرآن را هم تحليل زبان شناسانه بكنيم. اين مسئله لوازم زيادى دارد. وقتى مى‏گوييم قرآن يك متن است، يعنى مثل بقيه متون مى‏توان آن‏را تحليل كرد. همان‏طور كه در بقيه متون دنبال معناى مرکزي آن مى‏گرديد، بايد ببينيد كه معناى مركزى قرآن چيست.

پروژه جديد فكرى ابوزيد اين است كه از اين مرحله عبور كرده كه قرآن يك متن است. وى مى‏گويد به نتايج جديدى رسيدم؛ و عدول از اين نظريه است و نه اصلاح آن. روش جديد وى «تحليل گفتمانى» است. گفتمان، در ديدگاه ايشان، به معناى خطاب يا سخن است؛ و گفتمانِ به معناى مصطلح در روش‏شناسى نيست. به اعتقاد وى قرآن يك متن نيست. وقتى قرآن يك متن نبود، بنابراين يك معناى مركزى هم ندارد. ما درصدد كشف معناى مركزى اين متن نخواهيم بود؛ و علاوه بر اين قرآن يك ماتن و نويسنده ندارد. چون در خيلى جاها قرآن حرف‏هاى ديگران را نقل قول كرده است؛ مثلاً آيه راجع به قتل مسيح «اِنّا قتلنا المسيح عيسى بن مريم»، قول يهودى‏هاست. خدا در حال نقل قول است، اگر اين‏طور باشد پس ما دو چيز داريم: يكى مصحف و يكى ماقبل مصحف شدن. بايد به شرايط ماقبل مصحف رجوع كنيم. يعنى قبل از اين‏كه اين مجموعه (بين‏الدفتين) در جلوى ما گذاشته شود، كه يك متن نبود. به‏طور مثال، دو آيه راجع به يك جنگ بود، چند آيه ديگر راجع به مسائل اجتماعى ديگر بود؛ و اينها كنار هم گذاشته شد، يك متن درست شد. اگر به شرايط ماقبل مصحف رجوع كنيم، مى‏بينيم كه قرآن، انسجام ندارد. يعنى متنى منسجم نيست. بنابراين از اجتهاد مرسوم بايد گذر كنيم و به دنبال رمزگشايى از آن به منزله يك متن و محصول فرهنگى باشيم. قرآن يك محصول فرهنگى است. بايد بياييم و رمزگشايى بكنيم. لازمه اين‏كه قرآن متن باشد، اين است كه تناقض در اين متن وجود نداشته باشد؛ چون توسط يك نويسنده نوشته شده است. بنابراين اگر دو آيه با هم تعارض داشت، بايد به نوعى رفع تعارض كنيد. يكى از راه‏هايى كه مفسران قرآن پيدا كرده‏اند، اين است كه اين آيه ناسخ است و آن منسوخ. ولى اگر شرايط ماقبل مصحف (pre-Mushaf) رجوع كنيد ديگر به نسخ نياز نيست. اگر در قرآن ماقبل مصحف تناقض وجود داشته باشد، نياز نيست بگوييم اين ناسخ است و آن منسوخ؛ چون اينها چندين مجموعه بوده و بعد به هم منضم شده است. بنابراين نسخ ديگر معنا ندارد. او به جاى «نسخ»، اصطلاح ديگرى به نام «نسى‏ء» در اين‏جا به‏كار مى‏برد؛ كه در علوم قرآن هم هست، يعنى در يك شرايطى يك چيزى هست بعد در يك دوره زمانى مى‏ميرد و يك شرايط ديگرى به‏وجود مى‏آيد.

روش تحليل گفتمان چيست؟ روش تحليل گفتمان از ديدگاه ابوزيد اين است كه ارتباط متن و زمينه را بررسى بكنيد. ما دو زمينه داريم. يكى يعنى زمينه كوچك، و ديگر يعنى زمينه بزرگ. زمينه كوچك يعنى ارتباط پيامبر(ص) با تحولات سياسى و اجتماعى زمانه خودش؛ و زمينه بزرگ، يعنى وجود اين متن در كل تاريخ بشرى، در پاسخ به چيزهايى كه مسيحيان و يهوديان در طول تاريخ مى‏گفتند. قرآن پاسخ آنها را در قسمت‏هايى از قرآن مى‏دهد و اين ارتباط متن با زمينه بزرگ مى‏شود. اگر اين روش را به‏كار بريم، چند نتيجه دربر خواهد داشت. مثلاً دو آيه در مورد ازدواج دائم با زنان اهل كتاب داريم: يكى در سوره پنج (مائده)، آيه پنج: «اليوم اُحِلّ لكم الطيباتُ و طَعام الذين اوُتُوا الكتاب حِلُّ لكم و طَعامُكُم حِلٌّ لهم والمُحصَناتُ من‏المومناتِ والمحصناتُ من‏ الذين اوتوا الكتاب من قبلكم ...» و يك آيه در سوره بقره آيه 221 «ولا تَنكِحُوْا المُشرِكاتِ حَتّى يُؤمِنَّ ...».

برخى مفسران گفتند كه دومى ناسخ اولى است. ابوزيد مى‏گفت اين دو مورد است، بنابراين نيازى به نسخ نيست. به اعتقاد او، ملاك ازدواج نكردن با غيرمسلمان، ترس از عدم انجام مناسك دينى است؛ كه امروز (در كشورهاى سكولار) منتفى مى‏باشد.

بحث ديگرى كه ايشان دارد، مقاله‏اى راجع به حقوق بشر است. براساس آن مبانى كه ايشان توضيح مى‏دهد، شريعت در معناى وسيعش زمانى و مكانى مى‏شود. بنابراين حقوق‏بشر، حقوق زن، حقوق اقليت‏ها در اسلام همه بايد بازسازى شود. يعنى مفاهيم اصلى آن مى‏ماند و عناصر زمانى و مكانى آن حذف مى‏شود. حدود، ديات و شريعت نيز همين‏طور. تنوع تفاسير اجتناب‏ناپذير است. ايشان مى‏گويد من به سمت عقلانيت معتزلى مى‏روم. قرآن اصلاً كتاب حقوق نيست. معانى ثابت هستند، ولى دلالت‏ها متغيرند. ايشان در آخر اين مقاله، مى‏گويد حقوق‏بشر امروزه سياسى شده و اگر مى‏گويند در كشورهاى اسلامى، حقوق‏بشر لحاظ نمى‏شود، پس چرا نمى‏آيند اسرائيل را ببينند كه خيلى بدتر است و چرا سكوت مى‏كنند؟ به اعتقاد او، ايران كشورى است كه در آن دين و دموكراسى با هم‏ديگر جمع و محقق شده است. اينها اين را نمى‏بينند، و در مورد اسرائيل سكوت مى‏كنند.

او بحثى ديگر راجع به جهانى شدن دارد كه اثرات مخرب جهانى شدن بر تدين، فرهنگ و غيره را توضيح مى‏دهد. به‏نظر من، اين مقاله حاكى از سابقه ماركسيستى او است، شاگرد امين‏الخولى بوده كه ماركسيست اسلامى بوده است.

ج) مؤسسه ISIM: مؤسسه ISIM، يعنى مؤسسه مطالعات اسلامى در جهان مدرن (Institute for Islamic studies in Modern world) در سال 1998 م به‏وسيله چهار دانشگاه در هلند تأسيس شد؛ دانشگاه‏هاى اوترخت و آمستردام و لايدن و لاى مخن. مؤسسه ISIM در اين چهار دانشگاه، پايگاه دارد و مطالعات اسلام را در جهان مدرن انجام مى‏دهد؛ و هدف خود را مطالعات كاربردى مسلمانان قرار داده است. بنابراين، به تحقيقات بنيادين نمى‏پردازند، مگر اين‏كه به مسائل كاربردى منجر شود. در شهر لايدن رئيس ISIM شخصى به‏نام دكتر آصف بيات است. مدتى در ايران، 15 سال مصر و الان 3 سال است كه در لايدن حضور دارد. قبل از ايشان شخصى به‏نام خالد مسعود پاكستانى مسئول اين مؤسسه بوده است. دكتر بيات روى مطالعات غرب‏شناسانه اسلامى و مسئله شرق‏شناسى و مطالعات ادوارد سعيد (و كمبود و كاستى‏هايى كه ادوارد سعيد در مطالعات خود داشته) كار مى‏كند. اصلاً تأسيس اين مؤسسه به دليل اين بوده كه اسلام در جهان مدرن در حال مهم شدن است، بنابراين بايد روى مسلمانان و خود اسلام كار كرد. مؤسسه، سه مقوله مهم را در دستور كار دارد: جامعه مدنى، جنبش‏ها و هويت. به‏نظر مى‏رسد امكان همكارى با ISIM وجود دارد. اولاً در سايت الكترونيكى آنها مجله‏شان به‏صورت تمام متن وجود دارد، براى دوره دكترى و پست دكترى نيز پذيرش دارند. علاوه بر آن امكان همكارى خاص هم با آنها وجود دارد، مثلاً پژوهش‏هاى مشترك مى‏پذيرند. برخلاف بسيارى از كشورهاى اروپايى، در هلند موقعيت ايران خوب و با استقبال است. در هلند جنبه منفى نسبت به ايران كمتر وجود دارد و مردم‏شان معمولاً تفكرات ضدآمريكايى يا غيرآمريكايى دارند. هلند محيط بكرى براى مطالعات اسلام‏شناسى است. آقاى عبد‏اللهى النعيم مى‏گفت چرا متفكران ايرانى هيچ محصول از خودشان به جهان عرضه نمى‏كنند. آثار النعيم به هشت زبان دنيا ترجمه شده است و در دنيا وى را مى‏شناسند. اگر از لحاظِ عمق هم حساب كنيم، مشخص نيست كه عمق متفكران ايران كمتر از عرب و غيرعرب باشد. بايد ما هم كتاب‏هايمان را به زبان عربى و انگليسى ترجمه كنيم و درصدد معرفى به وسيله سايت و غيرسايت باشيم.

پي نوشت :

* استاديار علوم سياسي دانشگاه مفيد.

2299 مرتبه بازدید
در حال ارسال...