پیشگویی در باره پیروزی انقلاب اسلامی
پیشگویی در باره پیروزی انقلاب اسلامی
فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، ش 34 (اسفند 1401)، ص 79-101
دکتر سید صادق حقیقت
ss.haghighat@gmail.com
هادی بیات
bayathadi400@gmail.com
چکیده: یکی از ابعاد تحلیل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارتباط آن با مسائل ماورایی و پیشگوییها- بالاخص در مورد رهبری امام خمینی- است. بر اساس این فرض که مسائل اجتماعی، مانند انقلابها، میتوانند با امور غیبی مرتبط باشند، تعاملات انسانها لزوماً مبتنی بر محاسبات عقلانی مصطلح نیست؛ بلکه اعتقادات دینی، باورهای مذهبی و حتی زمینههای فرهنگی میتواند زمینۀ مناسبی برای پذیرش ادعاهای متافیزیکی فراهم کند. از جملۀ این باورها اعتقاد به این مطلب است که عدهای از انسانهای خاص هستند که به دلیل عنایات خداوند و برخی ریاضت و سیر و سلوک عرفانی، توانایی پیشگویی آینده را دارند. یافتههای این مقاله نشان میدهد برخی از این افراد با بیان پارهای از پیشگوییها، توانستهاند بخشی از باورهای اجتماع را با خود همراه کنند و با فراهم آوردن پذیرش رهبری امام خمینی، در زمینۀ پیروزی انقلاب اثرگذار شوند. محدودۀ این پژوهش از سال 1330 تا وفات امام خمینی را در برمیگیرد، و روش آن اسنادی و مبتنی بر مصاحبهها و گفتگوهایی است که در این زمینه صورت گرفته است.
واژگانکلیدی: امام خمینی، پیشگویی، انقلاب اسلامی، غیب.
مقدمه
بنیانگذاران انقلاب اسلامی ایران و انقلابیون بعدی همواره انقلاب اسلامی را تحقق خواست و وعدۀ الهی خوانده[1] و آن را مستظهر به پشتیبانی نیروهای غیبی دانستهاند تا جایی که امدادهای الهی همواره پشتیبان این انقلاب بوده است.[2] این امدادها از مهمترین منابع مشروعیت برای انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن محسوب میشود و به همین دلیل بارها و به دلایل مختلف بر آنها تأکید شده است. البته، در اوان پیروزی انقلاب این باور که انقلاب و امام در جایی فراتر از وضعیت معمول عالم قرار گرفتهاند، به شکل باور عمومی درآمده بود که نمونهاش دیدن عکس امام در ماه در همان روزهای ابتدایی انقلاب است.[3] از مواردی که بارها مورد تأکید طرفداران نظام اسلامی قرار گرفته، پیشگویی پیروزی انقلاب و رهبری امام خمینی است. این پیشگوها به طور عمده چهرههای موجه به لحاظ علم، تقوا و عرفان هستند. موارد زیادی از این پیشگوییها در تاریخ انقلاب ثبت گردیده است. هدف اصلی این نوشتار پاسخ دادن به پرسشهایی از این قبیل است که آیا این پیشگوییها بر مشروعیت نظام جمهوری اسلامی تأثیر داشته است؟ و اگر داشته به چه میزان بوده است؟ البته پاسخ این پرسشها قطعی نخواهد بود و با توجه به بضاعت نویسندگان و اطلاعاتی خواهد بود که به دست آوردهاند و ممکن است بعدها با یافتن اطلاعات تازه و همچنین امکان نظرسنجیهای وسیع پاسخ دقیقتری به آن داده شود. در راستای یافتن پاسخ پرسش اصلی، پس از راستیآزمایی پیشگوییها، میزان و گسترۀ تأثیر ناقلان و پیشگویان نیز بررسی خواهد شد. سطح این تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است و با بررسی منابع موجود و در دسترس سعی دارد به روش تحلیل محتوا به تأیید فرضیۀ خود نزدیک شود.
- 1. پیشینه تحقیق
در باب نقش پیشگوییها پیرامون پیروزی انقلاب و رهبری امام آثار مختلفی وجود دارد. اولین آثار خاطرات انقلابیون است، مخصوصاً کسانی که با حوزههای علمیه در ارتباط بودهاند. این دسته از آثار بیشتر راویان پیشگوییها هستند. در بین این خاطرات برخی از حیث پرداختن به اینگونه مسائل غنی هستند که ظاهراً به روحیات فردی خاطرهگو بستگی دارد. معمولاً کسانی که تعلقات عرفانی و اخلاقی بیشتری دارند، به اینگونه مسائل توجه بیشتری داشتهاند. برای مثال، خاطرات شیخ علی عراقچی که در سال 1389 بهوسیلۀ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شده است، حاوی چند پیشگویی است. ایشان از شاگردان امام و علامه طباطبایی و همچنین از اساتید حوزۀ علمیۀ قم بود که علاوه بر تدریس دروس حوزوی جلسات اخلاقی نیز برگزار مینمود. عراقچی در خاطراتش اشاره میکند که از کودکی تحت تأثیر داییاش که روحیات زاهدانه داشت، بوده است (عراقچی، 1389: 19). در خاطرهنویسیهای محمد محمدی ریشهری نیز اشاراتی به پیشگوییها هست (محمدی ریشهری، 1391: صفحات متعدد). ازآنجاییکه نویسندگان و راویان این خاطرهها از دلبستگان و منسوبان نظام جمهوری اسلامی هستند، بهطور طبیعی این پیشگوییها در تأیید نظام اسلامی به کار گرفته شده است. پیشگویی در این دسته از روایات عملاً نقشی ایدئولوژیک برعهدهگرفته و در خدمت نظام سیاسی قرار میگیرد که دراینباره بیشتر توضیح داده خواهد شد. درهرصورت این آثار از منابع تحقیقهای علمی خواهند بود.
دستة دوم مقالاتی هستند که پیرامون پیشگوییها منتشر شده است. یکی از این مقالات علمی «نقش پیشگوییها در شکلگیری نحلههای فکری و جنبشهای اجتماعی» است که به نقش پیشگوییهای پیامبر(ص) و امامان(ع) در باب آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی(عج) بر جنبشهای اجتماعی و فکری است که بعدها در عالم اسلام رخ دادند. این مقاله هرچند از نظر نوع ورود به مسئله، شباهتهایی با موضوع نوشتار حاضر دارد، ولی از لحاظ موضوع کاملاً از هم جدا هستند. موضوع مقالۀ حاضر پیرامون انقلاب و مسائل مؤثر بر آن است (صادقی، 1395: 67).
از مقالات مطبوعاتی نوشتهای از مرحوم ابوالحسنی (منذر) است که مستقیماً دربارۀ برخی پیشگوییها دربارۀ رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی است. نوشتۀ ابوالحسنی شکل فهرستوار و کاملاً سویههای ارزشی دارد؛ بنابراین کار ابوالحسنی، هرچند به لحاظ ارزشی قابل ارائه است، ولی اثری علمی نیست و البته از ابتدا دنبال این هم نبوده که میزان تأثیر این پیشگوییها بر انقلاب را بسنجد، بلکه با ارائۀ پیشگوییها درصدد اعلان این مطلب است که انقلاب با نظر عالم غیب و تأییدات خداوند و اهلبیت به پیروزی رسیده و حمایت از آن تکلیفی شرعی است. نوشتۀ ابوالحسنی در دو شماره در خبرگزاری فارس انتشار یافته است.[4]
- 2. معنای پیشگویی
فرهنگ معین معنای لغت «پیشگویی» را مرادف با پیشبینی، غیبگویی و کهانت و «پیشگویی کردن» را خبر دادن امور پیش از وقوع غیبگوییکردن میداند؛ درحالیکه «پیشبینی» شکل علمی و «پیشگویی» مبنای الهیاتی یا متافیزیکی دارد. در زبان عربی و ادبیات عرب، بهخصوص در آیات و روایات، واژۀ «غیب» و کلمه «نبأ غیبی = خبرهای غیبی» از رایجترین الفاظی هستند که در مفهوم «پیشگویی» بهکار میروند. واژۀ «ملاحم» نیز از جمله واژههایی است که در زبان عربی در مفهوم «پیشگوییها» بهکار رفته است. نوع افراد و شخصیتهای علمی که در گذشته، در زمینه «پیشگوییها» کتابی نگاشتهاند، نام کتابشان را الملاحم نهادهاند.[5] ملاحمنگاری یا پیشگویی حوادث مهم پیشینهای به قدمت ادیان الهی دارد و در روایات اسلامی عنوان ملاحم و الفتن از جایگاه ویژهای برخوردار است. محدثان و مؤلفان مسلمان از قدیم به این دو عنوان توجه داشته و بهصورتهای مختلف به آن پرداختهاند. برخی ذیل کتابهای روایی خود باب یا فصلی را به یکی از این عناوین اختصاص دادند و برخی نیز کتابهای مستقلی در این زمینه تعریف نمودهاند.
مؤلفان شیعه غالباً از عنوان «ملاحم» استفاده میکردند. در فهرستهای نجاشی و شیخ طوسی نیز بیش از ۲۰ کتاب ملاحم نام برده شده که تنها در دو مورد تعبیر «الفتن» وجود دارد. به نظر میرسد عنوان فتنه در میان اهل سنّت و عنوان ملاحم در میان مؤلفان شیعه خصوصیاتی داشته که در انتخاب نام کتاب به آن توجه کردهاند. این خصوصیت را میتوان ناشی از اختلاف دیدگاه شیعه و اهل سنّت درباره نظام حاکم دانست؛ زیرا بیشتر قیامهای شیعیان که علیه دستگاه خلافت صورت پذیرفته از دیدگاه اهل سنّت فتنه به شمار میآید (صادقی، 1386: 14).
برخی از محققین نقش و تأثیر اخبار ملاحم و فتن را در شکلگیری فرقهها و حرکتهای اجتماعی غیرقابل انکار میدانند، اما در اندازه و میزان این تأثیرها بحث میکنند (صادقی، 1395: 67). مصطفی صادقی در مقالۀ خود پیرامون تأثیر پیشگوییها در پیروزی جنبشهای اجتماعی به تأثیر پیشگوییهای مبتنی بر ظهور حضرت مهدی(عج) و حوادث آخرالزمان در شکلگیری و پیروزی برخی نهضتهای اجتماعی و قدرت یافتن نیروهای جدید از قِبل این پیشگوییها پرداخته است. برای مثال، پیروزی جنبش عباسیان با شعارهای مهدوی تا جایی که سفاح رسماً خود را مهدی نامید؛ یا به قدرت رسیدن مهدی فاطمی در مصر با ترویج و تطبیق گستردۀ نام او با آن دسته از روایاتی که در آنها پیامبر خدا از ظهور خورشید از مغرب در آخرالزمان خبر داده بود (صادقی، 1395: 67).
بزرگترین پیشگوییها در عالم اسلام که با هویت مذهب شیعه گره خورده است مربوط به اخبار آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی(عج) است. این پیشگوییها مبتنی بر روایات و احادیث هستند و یا بهوسیلۀ کسانی که با ریاضتهای جسمی و علوم محتجبه به قدرتهای روحی دست پیداکردهاند، انجام شدهاند. در کتب مربوط به پیشگویی آخرالزمان مانند نوائب الدهور نوشتۀ حسن میرجهانی به این دو دسته از پیشگوییها توجه شده و نمونههایی نیز ذکر شده است (میرجهانی، 1379: 60-1). از حیث دامنۀ تأثیر بر حرکتهای اجتماعی و سیاسی، پیشگوییهای مربوط به ظهور حضرت مهدی (عج) بالاترین درجۀ تأثیر را داشته که آخرین نمونۀ آن پیشگوییها در مورد انقلاب اسلامی ایران و اتصال آن به قیام مهدی(عج) است.
- 3. پیشگویی و علم غیب
پیشگوییهای مربوط به آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی(عج)، درواقع پیشگویی آینده هستند. ازآنجاییکه آینده و اینکه چه خواهد شد، از جنس غیب و علوم غیبی محسوب میشود، در اینجا لازم است به لحاظ عقلی و دینی امکان اتصال به غیب و اِخبار مورد بررسی قرار گیرد.
در باب اینکه آیا امکان دسترسی به غیب فراهم هست یا نه مسلمانان به لحاظ نظری چند دستهاند. ابتدائا همۀ نحلههای اسلامی در اینکه غیب بهطور مطلق در حیطۀ قدرت و دانش خداوند است، همداستان هستند؛ اما در اینکه بعد از خداوند، انبیاء و اولیاء چقدر به غیب دسترسی دارند، اختلاف است.
در بین علمای امامیه سه رأی کلی دربارۀ دسترسی به غیب هست. عدهای از متکلمین امامی مانند شیخ مفید و پیروان او اجمالاً غیبدانی پیامبر(ص) و معصومین(ع) را پذیرفتهاند، اما آن را مطلق نمیدانند؛ دستۀ دوم اخباریان هستند که با تکیه بر روایات و بدون هیچ قید و شرطی معصومین را عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن میدانند؛ دستۀ سوم گروهی از فلاسفه و عرفا هستند که برخلاف نظر کلامی شیخ مفید، علم و آگاهی امام و پیامبر(ص) را همانند علم خداوند میدانند و تنها تفاوت را در این میدانند که خداوند واجبالوجود است و علمش ذاتی است و ایشان ممکنالوجود هستند و علمشان غیرذاتی است. از نظر ایشان همانطور که علم خداوند احاطی است، علم معصوم هم که خلیفۀ خداوند و انسان کامل است، تمام اوصاف مستخلفعنه در او تجلی میکند، همانند علم خداوند است؛ یعنی هر دو علم مطلق دارند (نادم، 1395: 286).
یکی از جریانهای غیرشیعی، معتزله است. در بین معتزلیان، اختلاف دیدگاههای فراوانی وجود دارد. اجمالاً از نگاه عبدالجبار معتزلی (از معتزلیان متأخر)، آگاهی از غیب ممکن است، چون اخبارِ غیبی قرآن و روایات نبوی گواهی بر آن میدهند. اضافه اینکه معتزله خودِ قرآن و وجه اعجاز آن را بیشتر به داشتن اخبار غیبی آن دانسته و گفتهاند اطلاعات غیبی پیامبر(ص) همه از جانب خداوند و موهبت الهی است (نادم، 1395: 286).
اما اشاعره با ورود هرگونه اندیشة بشری و عقلی در دین مخالفت میورزند. در بین اشاعره نیز در باب غیب و دسترسی به آن نظرات مختلفی هست. یکی از متکلمان بزرگ اشعری ابوحامد غزالی است که درعینحال صوفی است و رویکردی عرفانی به مسائل دارد. غزالی، کشف و شهود را یکی از طرق کسب معرفت میداند که در دسترسی به غیب بر عقل ترجیح دارد. عالم غیب پنهان است ولی راه دسترسی به آن بسته نیست و بین عالم ملک و ملکوت راهی هست. یکی از طرق دسترسی خواب دیدن است و این طریق نه برای پیامبر(ص) که برای غیر او نیز گشوده است؛ اما راه انبیاء راه خاص و کاملی است که وحی نام دارد. اولیاء درجهای ناقصتر دارند که به آن الهام یا علم لدنی گفته میشود (نادم، 1395: 286).
بنابراین نحلههای اصلی کلامی در جهان اسلام دریافتهای غیبی برای غیر نبی را به رسمیت شناخته، ولی راه آن را منحصر به نبی میدانند؛ اما مطابق نگرش امامیه و صوفیه این دسترسی برای غیرنبی و اولیاء الهی نیز هست، هرچند برخی از ایشان عین مقام نبی را برای ولی قائلاند و برخی از طریق نبی.
در بحث از غیب و امکان دسترسی به آن با دیدگاه عقلی، دو دیدگاه کلی وجود دارد: درون دینی و برون دینی. دیدگاه درون دینی اعم از نگاه فیلسوفان، حکیمان و متکلمان مسلمان است؛ اما دیدگاه برون دینی از بحث این نوشتار خارج است. این دیدگاه از ابتدا با مفروضات این نوشتار در تعارض است؛ بنابراین بحث این نوشتار از نوع اول خواهد بود.
از بین جریانهای عمدۀ فلسفی در جهان اسلام، سه جریان فلسفی سینایی، اشراقی و صدرایی مشهورترند. مطابق فلسفۀ سینایی ادراک علوم غیبی مبتنی بر سیر تکاملی نفس است. نفس در این مکتب برای استکمال و کسب معرفت از نیروی عقل استفاده میکند که درنهایت سیر خود به مرحلۀ عقل فعال میرسد و در این رسیدن فرقی بین پیامبر و غیر پیامبر نیست. درواقع از نظر ابنسینا کاملترین نفس برخوردار از قدرت عقلی و ادراکی و کمالیافته، انبیاء و اولیاء هستند که از قوۀ حدس عالی بهره دارند و در کمترین فرصت میتوانند با مبادی عالیه ارتباط برقرار کنند و از حقایق و جزئیات عالم از گذشته و حال و آینده که نزد آن مبادی عالیه موجود است، آگاه گردند (نادم، 1395: 315).
در فلسفۀ اشراقی، بحث اشراق، شهود و نورانیت به بحث ابنسینا افزوده شده است. شیخ اشراق میگوید: آدمی با فراهم آوردن زمینههای اخلاقی بهوسیلۀ عمل خویش، از نورانیتی برخوردار میشود که قدرت این نور برتر از نفسِ کمالیافته در فلسفۀ ابنسینا میشود. در فلسفه اشراق سخن از شهود است که بر اثر قوت و قدرت نور حقایق مشهود میگردد. بدین ترتیب هر کس بهاندازهای که از نورانیت برخوردار شود، به همان اندازه میتواند علوم و معارف غیبی را بدون هیچگونه واسطهای مشاهده کند (نادم، 1395: 316).
در حکمت متعالیه علاوه بر پذیرش آنچه در فلسفههای قبلی آمده، مطرح میشود که انسان با فراهم آوردن زمینههای سیر و سلوک و طی کردن مراحل کمال، از جمله انقطاع و جدا شدن از همه تعیّنات مادی، میتواند در نظام هستی در مرتبهای قرار گیرد که بدون واسطه، گیرندۀ علوم و معارف و حقایق غیبی شود. ملاصدرا در مقام تبیین تحقق آگاهی از آنچه ورای عالم شهود قرار دارد، به بیان بُعد معنوی انسان و توصیف آن پرداخته و میگوید:
«روح آدمی چنان چه از بدن مادی فاصله بگیرد و خود را از گناه و آلودگیهای شهوانی و لذائذ دنیوی و وسوسههای شیطانی و دیگر تعلقات پاک گرداند، میتواند به مرحله مشاهدۀ ملکوت اعلا با نورانیت الهی نائل شود» (نادم، 1395: 317).
برای پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان از اخبار و مسائل ماورایی در مسائل سیاسی و اجتماعی کمک گرفت، از عبارت «تاریخ اختربینانه» کمک میگیریم. این عبارت برساختۀ دیمیتری گوتاس است. گوتاس در کتاب مرجع خود به نام تفکر یونانی، فرهنگ عربی از آن استفاده کرده است: «تاریخ اختربینانه تفسیر تاریخ سلسلهها برحسب ادواری با طولهای متغیر زمان است که ستارگان و سیارات بر آن حاکماند. کتاب النهمطان ابوسهل – نوبختی - دقیقاً تاریخی اختربینانه است. وی در این کتاب چنین میگوید: «مردم هر عصر و دورهای تجارب تازهای کسب میکنند و بر طبق حکم ستارگان و برجهای دوازدهگانه دانش برای آنان از نو آغاز شده است و این حکمی است که به فرمان خدای تعالی در اختیار زمان حاکم است.» پیام به فرمانروایان عباسی روشن است به فرمان خدا ستارگان حکم کردهاند - و مقصود از تاریخ اختربینانه ابوسهل همین است – که اکنون نوبت عباسیان است علوم را تجدید کنند به همان سان که قبلاً نوبت ساسانیان بود. انگیزۀ نهفته در پشت سر تاریخ اختربینانه بنابراین ایدئولوژی سیاسی است. تاریخ اختربینانه، یا اختربینیِ سیاسی برای عباسیان دورۀ اوایل مهم بود؛ چون دو کار حیاتی را انجام داد: کاری سیاسی از این حیث که حاکمیت دولت عباسی را معرفی کرد که دور آن هنوز در ابتدای راه بود، بهطوریکه ستارگان و درنهایت خدا فرمان داده بودند، با این پیام ضمنی به همۀ مخالفان بالقوۀ نظام عباسی که فعالیّت سیاسی بر ضدّ این نظام بیهوده خواهد بود؛ و کاری ایدئولوژیکی از این حیث که این نظر را دربارۀ دولت عباسی القا کرد که این دولت، در شاکلۀ بزرگ اموری که ستارگان بر آنها حاکماند، یگانه دولت مشروع و جانشین شاهنشاهیهای باستان در بینالنهرین و ایران و بلافصلترین جانشین ساسانیان است» (گوتاس، 1381: صص 65-64).
فارغ از مقایسههای ناروا که مخل تحقیق است، تحلیل کلی گوتاس قابلتوجه است. در حقیقت در پیشگویی نوعی تقدیرگرایی وجود دارد. گیرندگان پیام پیشگویی معمولاً در برابر نتایج آن خاضعاند و در بهترین حالت تلاش میکنند خود را با تصمیم که در ماورای ارادۀ ایشان گرفتهشده است، تطبیق بدهند. برای مثال، در برابر پیشگوییهای آخرالزمان و عصر ظهور حضرت مهدی(عج) هیچ شیعۀ مؤمنی در پی مقابله برنمیآید، بلکه بالعکس در برابر امر الهی تسلیم و هماهنگ خواهد بود.
- 4. تبیین کارکرد پیشگویی در نظام اسلامی ایران
یک دسته از پیشگوییها دربارۀ انقلاب، پیشگویی اتصال انقلاب اسلامی به نهضت حضرت مهدی(عج) است. این پیشگوییها در قالب جریانهای موعودگرا و هزارهگرا میگنجند. موعودگرایان همواره منتظر ظهور منجی موعود هستند و دلایل فراوانی برای این انتظار دارند. یکی از دلایل محوری، همانا سختیهایی است که به خاطر اقلیت بودن و ضعف و سرکوب برآمده از این اقلیتبودگی بر ایشان وارد میشود. ظهور منجی یعنی برطرف شدن درد و رنج. گویا موعودگرایان شیعی با تطبیق این انقلاب با وقایع و رخدادهای پیش از ظهور علاقه دارند، این بار مثل دوران صفویه، قاجاریه و دورانهای پیش از آنها، اشتباه نکرده باشند و واقعاً دوران رنج و تقیه به پایان خود نزدیک شده باشد.[6]
برخی محققین تاریخ اسلام تأکید دارند که باید هنگام پژوهش خصوصاً تاریخ اسلامی و عموماً تاریخ شرق، مقدار اثرپذیری روح شرقی را از هر آنچه پیوند با پیشگویی و غیبگویی دربارۀ آینده دارد، از نظر دور نداشت. خواه آن اثرپذیری اندک باشد یا بسیار (فلوتن، 1390: 75). در باب پیشرفت و موفقیت یک دین جدید گفتهاند عواملی وجود دارد که باعث میشود این دین جدید بهراحتی راه خود را در قلوب مردم بگشاید، کاری که شمشیر هم نمیتواند بهآسانی به انجام برساند. بهطور کل، پیشرفت دین اسلام مبتنی بر عوامل چندی بود که برخی از آنان در ایران تشدید شده و به فراگیری سریع دین اسلام در منطقه یاری رساندهاند. این عوامل عبارتاند از: زمان مناسب بشارت و پیشگویی، اعتقاد به تأثیر ستارگان و خواص اعداد بر رویدادها، وضع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سرزمینهای پیش از اسلام (عربستان، ایران و روم)، ایدئولوژی، نفوذ باورها در اذهان مردم، نقش ادیان سرکوب شده و نهایتاً تصوف (غفاری، 1383: 12-15). در سرزمینهایی همانند عربستان و ایران، از مدت ها قبل منتظر ظهور پیامبر(ص) بودند. به اعتقاد طبری، در سالهای قبل از تولد پیامبر(ص) مردم منتظر ظهور پیامبری به نام «محمد» بودند و بیش از چهل کودک به دنیا آمد که نامشان را محمد گذاشتند. مطالب بالا هرچند دربارۀ ظهور دینها و مخصوصاً دین اسلام است ولی قابلیت تطبیق بر وضعیت انقلاب اسلامی را نیز دارند.
احمد صدری نیز در نقد نظریۀ اخیر دکتر سروش، آنگاهکه میخواهد عوامل موفقیت پیامبر(ص) در ایجاد امت اسلامی را برشمارد، به سه عامل جامعهشناختی اشاره میکند:
«توجیه این موفقیتهای خیرهکننده، به گفته رودنسون، برای محقق غیرمسلمان دشوارتر از مسلمان باورمند است؛ زیرا وی نقشی برای ارادۀ الهی و امدادهای غیبی قائل نیست. آنچه در بیستوسه سال پیامبری محمد(ص) رخ داد در تاریخ بینظیر بود و علل آن را باید نه در روان اقتدارگرای پیامبر بلکه در سه امر جستوجو کرد: 1. کاریزما و قدرت رهبری محمد؛ ۲. محتوای تکاندهندۀ وحی قرآنی؛ ۳. انتظار ظهور دینی جدید در میان اعراب. البته، نقش تصادفات و اتفاقات تاریخی در شبهجزیره و در فضای بینالمللی وقت را نیز نباید از نظر دور داشت».[7]
تأکید ما در اینجا نکتۀ سوم است؛ یعنی انتظار ظهور دین جدید در میان اعراب، همانکه در عبارات پیشگفته غفاری با عنوان پیشگویی و بشارت آمده است. به عبارتی وقتی مردم منتظر رویدادی باشند، پذیرش آن برای ایشان راحتتر میشود و آن رویداد برای نفوذ در قلوب مردم مشکل چندانی نخواهد داشت؛ هرچند دو مورد دیگری که دکتر صدری آورده است، برای بحث در علل پیروزی انقلاب به کار میآید.
- 5. پیشگوییها و انقلاب اسلامی
بر اساس مطالب پیشگفته دربارۀ پیروزی انقلاب اسلامی پیشگوییهایی رخ داده است. این پیشگوییها وجوهی دارند. یکی از این وجوه رهبری امام خمینی است و چنانکه خواهیم دید دربارۀ رهبر بعدی هم اشاراتی هست. در این نوشتار چند پیشگویی را مشخص کرده و بعد از بررسی درستی اصل نقل و همچنین وثاقت ناقلان، به تأثیر احتمالی آن بر روند پیروزی انقلاب پرداخته خواهد شد.
همانطور که اشاره شد نکتهای مغفول در بررسی انقلاب اسلامی وجود دارد و آن وجود پیشگوییها است؛ مخصوصاً اینکه پیشگوییها به حدی برسد که نشود در نظر نگرفت و نیز راویان آنها کسانی باشند که نظراتشان برای جمع کثیری از مردم و روحانیون قابلاعتنا باشد. این پیشگوییها چند دستهاند. عدهای بر پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی تأکید دارند؛ عدهای هم به وقایع پس از پیروزی میپردازند؛ سومین دسته از پیشگوییها، پیشگوییهایی است که انقلاب اسلامی را به نهضت حضرت مهدی(عج) متصل میکنند.
5ـ1. پیشگویی اول: حسین قاضی طباطبایی و دیدن عکس امام روی اسکناس
پسر حسین قاضی نوشته است که مصطفی خمینی برای من نقل فرمود:
«روزی مرحوم آیتالله سیدحسین قاضی در خلوت با پدرم نشسته و مشغول صحبتهای گوناگون بودند. دیدم مرحوم آقای قاضی یک قطعه اسکناس ظاهراً پنج ریالی که با عکس شاه بود از جیب خود درآورد و به مرحوم آقای خمینی نشان داد و گفت: من در آینده عکس شما را بهجای این عکس روی اسکناس میبینم. مرحوم آقای خمینی به اینگونه از گفتار آقای قاضی توجه خاصی میکردند، به تفکر فرورفت و فرمود این هم از این حرفاست! زمانی که مطلب را مرحوم آقا مصطفی در بیت امام به من گفتند برایم سخنی بسیار گزاف آمده به شوخی از کنارش گذشتم» (الوانساز خویی، 1393: 40).
بررسی نقل:
این مطلب از کتاب شیدای گمنامی، زندگینامۀ عرفانی و اخلاقی آیتالله سیدحسین قاضی طباطبایی نقل شده است. نویسندۀ کتاب، محمد الوانساز خویی از طلاب حوزۀ علمیۀ قم است. در مقدمۀ کتاب که نوشتۀ صادق قاضی، فرزند حسین قاضی طباطبایی است از نویسندۀ کتاب تجلیل شده و تأکید شده که به امر مهم ثبت خاطرات آقای قاضی توفیق یافته است؛ بنابراین میشود قبول کرد که از نظر خانوادۀ آقای قاضی نویسندۀ کتاب موثق است. اما حسین قاضی کیست؟ حسین قاضی طباطبایی در خاندانی کهن از نوادگان عبدالوهاب تبریزی متولد شد. سرسلسلۀ خاندان قاضی، میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی (درگذشت ۱۲۲۰ یا ۱۲۲۲ قمری) است و نسب میرزاعلی قاضی، محمدحسین طباطبایی برادرش محمدحسن الهی طباطبایی و همچنین شهید محمدعلی قاضی طباطبایی نیز به او میرسد. یکی از اعضای برجستۀ خاندان قاضی طباطبایی، حسین قاضی است که هم به لحاظ اخلاقی و هم از نظر علمی مورد تأیید و رجوع علمایی چون آیتالله بروجردی و آیتالله حجت بوده است تا جایی که در زمان آقای بروجردی از طرف ایشان بهعنوان ممتحن طلاب معرفی شده بود. سیدحسین قاضی علاوه بر علوم رایج حوزوی، در عرفان، علوم غریبه، علم جفر و استخاره مشهور است و روایتهای فراوانی از ایشان در ارتباط با این علوم ثبت شده است. در عرفان ایشان از شاگردان سید علی قاضی است و بعید نیست که علوم غریبه را نیز از ایشان آموخته باشد (شیخ، 1395: 342).
دربارۀ مراتب عرفانی و معنوی حسین قاضی در کتاب شیدای گمنامی به نقل از محمدعلی گرامی از مراجع تقلید فعلی، آمده است که در ماجرای نماز باران آیتالله خوانساری بعد از جمع شدن مردم و خوانده شدن نماز، بار اول باران نیامد: «... متأسفانه اجابت نشد و بارانی نیامد. آیتالله قاضی برای این مطلب سه روز در مسجد مقدس جمکران معتکف شده و برای بارش باران و نزول رحمت الهی و حفظ آبروی روحانیت دعا میکنند» صادق قاضی فرزند حسین قاضی در پاورقی کتاب نوشته است که بر اثر آن نماز و دعا باران فراوانی بارید (الوانساز خویی، 1393: 110).
بنابراین به لحاظ علمی و عملی، حسین قاضی جایگاه قابل قبولی دارد. دربارۀ تاریخ نقل در روایت تاریخ دقیقی گفته نشده است؛ اما به لحاظ اینکه هنوز مصطفی خمینی در قید حیات است و حسین قاضی نیز در سال 1352 شمسی از دنیا رفته است، این ملاقات باید در سالهای قبل از تبعید اتفاق افتاده باشد. مطلب دیگر جایگاه امام خمینی نزد حسین قاضی است. از این لحاظ که آیا علاقه قلبی و فردی باعث این پیشگویی شده یا نه از روایات مختلف دربارۀ شخصیت حسین قاضی اینطور برمیآید که ایشان فردی زاهد و بیقید نسبت به امور دنیوی بوده تا جایی که حتی ملاحظۀ جایگاه علمی و حوزوی خویش را هم نمیکرده است. از طرف دیگر وی به مراجعی چون کاظم شریعتمداری نیز نزدیک بوده است. طبق اذعان فرزند ایشان و مطالعۀ اجمالی زندگیشان مشخص میشود که حسین قاضی از جریانات سیاسی فاصله میگرفته است و این برآمده از روحیۀ انزواگرایانهشان بوده است (الوانساز خویی، 1393: 64).
اما حسین قاضی نزد امام خمینی جایگاه والایی دارد و امام برای ایشان مقامات معنوی قائل است. یک مورد که در همان کتاب از طرف حسن صانعی از نزدیکان امام نقل شده است آن است که، دختر امام بعد از عقد دچار عارضۀ صرع میگردد و امام برای درمان دنبال حسین قاضی میفرستد و با دعای ایشان مشکل صرع برای همیشه حل میشود.[8] موارد دیگری نیز در آن کتاب نقل شده است (الوانساز خویی، 1393: 144). این موارد جایگاه ویژهای برای حسین قاضی در نظر امام و خانوادۀ ایشان فراهم کرده است.
استخارههای قاضی نیز معروف است و بسیاری از علمای وقت قم نظیر آقایان شریعتمداری و طباطبایی صاحب المیزان برای استخاره به ایشان رجوع میکردهاند. آنچنانکه مشهور است در استخاره ایشان بارها از مافی الضمیر استخارهکننده خبر میداد. شهرت حسین قاضی در استخاره تا جایی بوده که گفتهاند هر کس در قم میخواست کار مهمی بکند، از ایشان استخاره میگرفت (عراقچی، 1389: 187).
بنابراین ما در اینجا با فردی مواجه هستیم که به لحاظ علمی مورد تأیید مراجع تقلید وقت و به لحاظ اخلاقی و عرفانی در زمانۀ خود مورد رجوع و اعتماد بسیاری از علما و بهتبع ایشان طلاب بوده است؛ بنابراین میشود پذیرفت که اگر چنین فردی از آینده خبر داده، در آن محیط فرهنگی قابلپذیرش بوده است.
5ـ2. پیشگویی دوم: عبدالکریم کشمیری و پیشگویی پیروزی امام خمینی
در فایل تصویری از عبدالکریم کشمیری، از شاگردان میرزاعلی قاضی، خواسته میشود پیشگوییای که سالها پیش در نجف انجام داده را دوباره تعریف بکند و ایشان چنین میگوید:
«آقای خمینی فرمودند: من میمیرم در نجف دفن میشم. گفتم: نه شما میآیید ایران آنجا میمیری؛ دفن میشی در ایران. گفت: چی میگی؟! گفتم: همین که من میگم. (سؤال: پیشبینی تشکیل حکومت را حضرتعالی به ایشان فرمودید؟) گفتم: حکومت اسلام میشه. (سؤال: آقامصطفی از حضرتعالی سؤال کرده بود که حکومت برپا بشه من بهرهای دارم؟ چه فرمودید؟) گفتم: نداری! نیستی!».[9]
بررسی نقل:
در فیلم، غیر از عبدالکریم کشمیری، جعفر ناصری، خلیل مبشر کاشانی- از مراجع کنونی قم- و محمدعلی مجاهدی- دبیر شعر آیینی کشور- نیز حضور دارند. کشمیری در سال 1359 از نجف به قم آمد و از همان سالهای ورود، بسیاری از حوزویان در جلسات ایشان شرکت کردند و نیز بسیاری از اهل عرفان، مسئولان سیاسی و نظامی با او رفاقت داشته و یا به منزلش رفتوآمد میکردند.[10] عبدالکریم کشمیری در قم بیشتر به استخاره و ذکر مشهور بود و برخی شاگردانش همین مشهوریت را مانع از شناخت جایگاه واقعی عرفانی وی میدانند. از ایشان پیشگوییهای دیگری نیز نقل شده است، از جمله پیشگویی شهادت سیدعلی اندرزگو در سالهای قبل از انقلاب. در این پیشگویی آمده که اندرزگو در نجف به نزد امام خمینی رفت تا اجازۀ قیام مسلحانه بگیرد و امام او را به آقای کشمیری ارجاع داد (صداقت، 1390: 45).
از عبدالکریم کشمیری نقلی که وثاقت او را تضعیف کند، به دست نیامد. البته راوی این ملاقات فقط خود ایشان هستند و کسی دیگر ظاهراً آن را روایت نکرده است. اما با توجه به اینکه عبدالکریم کشمیری در دوران انقلاب در ایران نبوده و سال 59 به ایران آمده است، دامنۀ تأثیر ایشان بر روند انقلاب با مورد قبل– سیدحسین قاضی - یکی نیست. البته این عدم حضور دلیل بر ناشناخته بودن ایشان نیست. پس از ورود به ایران ملاقاتها بیشتر شدهاند که در نتیجه افراد زیادی توانستهاند ایشان را ببینند و بشناسند. احتمال دارد که روایتهای مربوط به پیشگویی بعد از انقلاب در وسعت زیادتری پخش شده باشند. احتمال اخیر به لحاظ سیاسی قابلتوجه است و تحت عنوان «اخترشناسی سیاسی» بدان پرداخته خواهد شد.
5ـ3. پیشگویی سوم: خواب نصرالله شاهآبادی
نصرالله شاهآبادی فرزند محمدعلی شاهآبادی استاد عرفان امام خمینی بود و به همین لحاظ خودش و برادرانش همواره مورد احترام امام بودند. این خواب در جاهای مختلفی نوشته شده است. روایت ما از کتاب خاطرات آموزنده نوشتۀ محمد محمدی ریشهری است. وی نوشته که شاهآبادی این خواب را نزد مقام رهبری تعریف کرد:
قبل از تشرف امام به نجف خواب دیدم در خوزستان جنگ است، درختهای خرما همه سوخته و پسردایی من هم که حبیبالله نام داشت شهید شده. جنگ طولانی شد. امیر جنگ امام حسین(ع) بود. بالاخره پیروز شدیم گفتم بروم به آقا تبریک بگویم. منزلی بود شبیه منزل ما در نجف. از پلهها بالا رفتم، دیدم آقا نشستهاند. سلام عرض کردم و دستشان را بوسیدم و تبریک گفتم. حضرت تبسم کردند ولی ناراحت بودند. علت ناراحتی را پرسیدم فرمودند از دست این دو نفر ... پرسیدم مگر اینجا هستند؟ فرمودند بله در آن اتاقاند. رفتم دیدم دو زن آنجا نشستهاند. با عصبانیت گفتم خجالت نمیکشید... و در این اثنا بیدار شدم. یک روز که از ایران به نجف برگشته بودم امام فرستادند سراغ من. رفتم خدمتشان و نشستیم به صحبت کردن. آن خواب به یادم آمد و نقل کردم. به فکر فرورفتند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند میگویم بهشرط اینکه تا من زنده هستم به کسی نگویی. این قضایا واقع میشود و جنگ هم میشود و پیروزی هم با ما است. گفتم آخر چطور؟ فرمودند: این نقشه و تخطیطی است که پدرت [آیتاللهالعظمی شاهآبادی] برای ما کشیده (محمدی ریشهری، 1391: 11).
بررسی نقل:
شاهآبادی به لحاظ حوزوی مجتهد محسوب میشد. همچنین وی با وجود برخی فعالیتها در ابتدای انقلاب- از جمله ریاست یکی از کمیتههای انقلاب اسلامی- بهمرور از سیاست فاصله گرفت و به همین خاطر فعالیتهای سیاسی او آنقدر چشمگیر نیست. وی در سال 1394 بهعنوان نمایندۀ خبرگان از تهران انتخاب شد و تا پایان عمر در سال 1396 عضو این مجلس بود، اما در مقام عضو خبرگان نیز خبر چندانی از او منتشر نمیشد و در حد نامه و تذکر به مسئولان نظام پیرامون مسائلی بود که نسبت به آنها حساسیت داشت، از جمله در سالهای ابتدایی انتخاب حسن روحانی دربارۀ نظام بانکداری ربوی نامهای نوشت.[11] مدتی پیش از آن نیز نامهای به ابراهیم رئیسی نوشته و او را به سبب استعفا از سمت ریاست آستان قدس رضوی برای ورود به رقابتهای ریاست جمهوری سرزنش کرده بود.[12]
داستان این خواب را اسماعیل فردوسیپور نیز تعریف کرده است، منتها در روایت اخیر خبری از تأکید امام به کتمان نیست (فردوسیپور، 1387: 70). دربارۀ فردوسیپور در روایت چهارم سخن خواهیم گفت. نکتۀ دیگر اینکه، در هیچکدام از دو نقل خبری از زمان دقیق دیدن خواب نیست فقط شاهآبادی میگوید قبل از رفتن امام به نجف خواب را دیده بودم و بعدها در نجف یادم افتاد؛ بنابراین، ظاهراً قبل از آن به کسی نگفته است؛ بنابراین این خواب هم ازجملۀ پیشگوییهایی است که بعدها در بین انقلابیون گفتهشده و در تحکیم قلوب ایشان مؤثر افتاده است.
5ـ4. پیشگویی چهارم: مجتبی قزوینی و نتیجۀ انقلاب
راوی این پیشگویی اسماعیل فردوسیپور، از طلاب حوزۀ علمیۀ مشهد و از شاگردان مجتبی قزوینی از اعاظم مکتب تفکیک است. وی دروس حوزه را در مشهد خواند و ازآنجاییکه از ابتدا با مجتبی قزوینی مأنوس بود با مرگ ایشان و نیافتن استادی در مشهد به نجف مهاجرت کرد و از آنجا با امام همراه شد و در تمام دوران تبعید در نجف و پاریس با ایشان بود. داستان این پیشگویی را فردوسیپور در کتاب خاطرات خود بیان کرده و مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام آن را منتشر ساخته است:
موقعی که از شیخ مجتبی (قزوینی) دربارۀ نتیجۀ انقلاب سؤال کرده بودند گفته بود: این انقلاب پیروز میشود و دولت سقوط میکند و شاه سقوط میکند منتهی بعد از سقوط شاه جنگی بین ایران و اعراب وارد خواهد شد و این جنگ طول خواهد کشید و در آن جنگ هم ایران پیروز خواهد شد (فردوسیپور، 1387: 70).
بررسی نقل: مجتبی قزوینی، از عالمان حوزۀ خراسان است. وی اصالتاً اهل قزوین و از نزدیکان موسی زرآبادی از عارفان شهر قزوین در سالهای پایانی قاجار و ابتدای حکومت پهلوی است. از موسی زرآبادی کرامات و خوارق عادات زیادی نقل شده است (بندرچی، شفیعیها، 1392: 197). شاگردان زرآبادی علاوه بر علوم حوزوی و بعضاً دانشگاهی به علوم غریبه مسلط بوده و این علوم را نیز از وی آموخته بودند. مجتبی قزوینی از سیاست دور نبود و در سال 1320 از جانب علمای خراسان برای تعیین نمایندگان این صنف در مجلس شورای ملی دورۀ هفدهم انتخاب شده است. بعد از شروع مبارزات امام خمینی، مجتبی قزوینی با ایشان همدلی نشان داده است. فردوسیپور در خاطراتش میگوید که بعد از آزادی امام از زندان در سال 1342 با شیخ مجتبی قزوینی به دیدار ایشان رفتهاند و امام نیز در پاسخ متقابلاً از ایشان دیدار کرده است (فردوسیپور، 1387: 65). البته مهدی طباطبایی شیرازی که ایشان نیز از طلاب حوزۀ علمیه مشهد و از انقلابیون قدیمی است در خاطراتش نکتهای دربارۀ رفتن شیخ مجتبی قزوینی به قم دارد. ایشان دلیل اصلی رفتن مجتبی قزوینی به قم را، مطمئن شدنش از این مطلب میداند که امام فلسفه را به علوم دینی ترجیح نمیدهد: «حساسیت آشیخ مجتبی بیشتر روی فلسفه و فقاهت امام بود نه روی نهضت» (طباطبایی شیرازی، 1392: 249).
باری بسیاری از کسانی که نزد مجتبی قزوینی شاگردی کرده و ایشان را از نزدیک میشناختهاند، علاوه بر وجاهت علمی بر سلامت نفس و صفای باطن او تأکید دارند. از جملۀ ایشان محمدرضا حکیمی، علی حکیمی، مقام رهبری، واعظ زاده خراسانی، ابوالقاسم خزعلی، عباس واعظ طبسی، علی سیستانی و جعفر سیدان را میتوانیم نام ببریم. مخالفان مکتب تفکیک بر جنبههای ضد فلسفی ایشان تأکید میکنند، ولی هیچکدام وثاقت او را نفی نمیکنند.
زمان پیشگویی: در خاطرات فردوسی پور بعد از نقل این پیشگویی آمده است که امام از قبل از طریق نصرالله شاهآبادی از این قضایا خبر داشت و همچنین سن مجتبی قزوینی را نزدیک به هفتادسال گفته است (فردوسی پور، 1387: 70). ازآنجاییکه مجتبی قزوینی در فروردین سال 1346 شمسی از دنیا رفته است و در هنگام مرگ 66 سال سن داشته است، پس این پیشگویی احتمالاً در سالهای آخر عمر ایشان انجام شده است. همچنین مجتبی قزوینی به علوم غریبه مسلط بود و شاید پیشگویی فوقالذکر با این مطلب بیارتباط نباشد (نصیری سوادکوهی، 1395: 56).
دامنۀ تأثیر پیشگویی: پیش از این به برخی شاگردان مجتبی قزوینی اشاره کردیم. برخی از این اسامی، جدای از اینکه بعدها در نظام اسلامی مقامهای بالایی را عهدهدار شدند، در سالهای دهۀ چهل از انقلابیون محوری محسوب میشدند؛ بنابراین دامنۀ تأثیر قزوینی از حلقۀ شاگردان فراتر رفته و به تمام ایران گسترش مییابد.
5ـ5. پیشگویی پنجم: سیدعلی قاضی و پیشگویی آیندۀ سیاسی امام
پیشگویی پنجم راویان مختلفی دارد و اکثرشان به عباس قوچانی میرسند. ایشان از علمای نجف، شاگرد و وصی میرزاعلی قاضی بودند. در اینجا روایت اسماعیل فردوسیپور را آوردهایم ولی به بقیه نیز اشاره خواهیم کرد:
یکی از بزرگانی که او هم جزء اوتاد بود نقل میکرد: در نجف یک استاد اخلاقی منحصربهفرد است. امام در سن جوانی به حج و بعد از سفر حج به عتبات عالیات مشرف میشوند. در نجف، منزل آشیخ نصرالله خلخالی اقامت میکنند. در آنجا یک روز امام به درس اخلاق این عالم میروند. آنجا استاد اخلاق مینشیند روی کرسی درس میگوید: بسمالله الرحمن الرحیم، از تاریخ ایران میگوید که در ایران شخصی به نام رضاخان مسلط خواهد شد و ظلم خواهد کرد و بعد پسرش میآید بعد هم یک سیدی قیام میکند و جریانات انقلاب را مفصل نقل میکند و آن محمدرضا پسر پهلوی را شکست میدهد و او هم فرار میکند و نظام شاهنشاهی بهوسیله او سقوط میکند؛ تمام قضایا را میگوید. شاگردها خیلی هاج و واج میشوند که این آقا خواب است، بیدار است چه میگوید. درس که تمام میشود میگویند آقا شما این حرفهایی که امروز زدید خواب بودید، بیدار بودید، چه چیزهایی بود اینها که میگفتید. ایشان میگوید من امروز درس را برای یک نفر گفتم و آن یک نفر درس را گرفت و رفت؛ که بعد از درس هم امام بلند میشوند و عبا به سر میکشند و به منزل مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی میآیند (فردوسیپور، 1387: 70).
مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام همین روایت را به نقل از محمود قوچانی فرزند عباس قوچانی آورده است. محمود قوچانی گفته که بعدها در نجف به محضر امام رسیدیم و پدرم از ایشان سؤال کرد که یادتان هست به جلسۀ آقای قاضی آمده بودید؟ امام تأیید کرد. بعد پدرم دربارۀ صحبتهای ردوبدل شده پرسید و گفت حرفهای آقای قاضی یادتان هست؟ امام گفت یادم نمیآید![13]
سایت روزنامۀ قدس با تاریخ پنجشنبه 16 بهمن 1393 این روایت را از قول حجتالاسلاموالمسلمین طیار و ایشان نیز از عباس قوچانی نقل کرده است.[14]
محمد ناصری دولتآبادی از علمای اصفهان همین پیشگویی را مستقیماً از قول شیخ عباس قوچانی میگوید:
سر کلاس اخلاق آقای قاضی بودیم که سید جوانی وارد شد و با آمدن او آقای قاضی وسط درس بلند شد و به او احترام کرد. بعد از رفتن سید از دلیل احترام پرسیدیم گفت ایشان از علمای بزرگ قم است و قیام میکند علیه ظلم قیامی که هیچکس نکرده است و بعد پیروز میشود و سکهها به نامش میخورد و بعد از ایشان و بعد از نیابت ایشان، امام زمان ظهور میکند.[15]
بررسی نقلها: به لحاظ تاریخی این پیشگویی یکی از قدیمترین پیشگوییها و مطابق روایت فردوسیپور مربوط به دوران جوانی امام خمینی است. عباس هاتف قوچانی در سال 1292 شمسی در قوچان به دنیا آمده است. طبق نقل فرزند میرزاعلی قاضی، عباس قوچانی در ده سال آخر عمر میرزاعلی قاضی ملازم ایشان بوده و بعد از فوت وصایت او را بر عهده داشته است؛ بنابراین، میشود نقل ایشان از آقای قاضی را پذیرفت. همچنین، روایتها تقریباً شبیه به هماند، به جز روایت محمد ناصری دولتآبادی در باب نیابت امام خمینی و اتصال نهضت امام به انقلاب مهدی(عج).
در باب اینکه پیشگویی آقای قاضی در آن زمان چه تأثیری در بین نیروهای انقلابی داشته است بهراحتی نمیشود سخن گفت؛ زیرا ایشان آن زمان حلقهای از شاگردان را به دور خود داشت که در آن روزگار مشهور نبودند، اما بعدها هرکدام جایگاهی بزرگ به دست آوردند؛ نامهایی چون محسن حکیم، محمدحسین طباطبایی، ابوالقاسم خویی، جمال گلپایگانی، محمدتقی بهجت، عبدالاعلی سبزواری، علیاکبر مرندی و ... . بسیاری از ایشان زمانی که امام به عراق تبعید شد، هر یک در عراق صاحب کرسیهای تدریس بوده و یا به شهرها و کشورهای دیگر رفته بودند و شاگردانی نیز داشتند که هرکدام احتمالاً به نقطهای رفته بودند. بدین ترتیب با وجود اینکه پیشگویی اخیر از طریق عباس قوچانی است، اما احتمالاً دیگران نیز آن را شنیده و به جا آورده باشند. از جمله علی اکبر مرندی که بعد از بازگشت به ایران و از سال 1342 با صدور بیانیه های مختلف از امام خمینی دفاع کرده و او را دارای مراتب بالای عرفانی می دانست. ایشان در ورود انقلاب به شهر مرند و انقلابی کردن مردم آن نقش به سزایی داشت (حسنزاده، 1379: 47).
با اینکه احتمالاً نام میرزاعلی قاضی در ایران بعد از انقلاب بیشتر برده شده است، اما تا حدودی میشود پذیرفت به لحاظ معنوی، نفوذ ایشان از همان زمان که شاگردانش به اطراف پخش میشدند، گسترش یافته است؛ اما در دوران پس از انقلاب، نقل این پیشگویی مانند پیشگوییهای قبل در تحکیم مشروعیت نظام میتوانسته تأثیرگذار باشد.
پیشگوییهای گفته شده، بهعنوان نمونه آورده شد و البته تعدادشان بیش از اینهاست؛ اما به طور اجمالی بر محور مورد نظر انجام شدند؛ یعنی پیروزی انقلاب با رهبری امام. همانطور که اشاره شد نقل پیشگوییها بعد از انقلاب هم ادامه داشته است.
نتیجهگیری
در نهایت باید به این نکته بپردازیم که چرا اکنون، یعنی دهها سال پس از پیروزی انقلاب، هنوز در سخنرانیها و خاطرات زوایای جدیدی از این پیشگوییها افشا میشود. به طور مثال، میتوان به سخنرانی آیتالله ناصری اشاره نمود که بر اساس آن، از سال ها پیش معلوم و مقدر بوده که انقلاب پیروز شود. به عبارتی پرسش پژوهش میتواند اینطور طرح شود: دلیل تأکید همیشگی بر جنبههای ماورائی انقلاب چیست؟ بهخصوص این نکته که انقلاب نهایتاً به انقلاب مهدی(عج) متصل خواهد شد؟ ظاهراً پیشگوییهای مبنی بر پیروزی انقلاب و امام، با این فرض که از جانب اشخاص معتبری صادر شده است، نیز با همین منطق ترویج میشوند و لااقل سه نتیجه در پی دارند: اولاً پیروزی انقلاب اسلامی با تأیید نیروهای غیبی ممکن شد؛ ثانیاً انقلاب اسلامی از ابتدا در مسیر صحیح قرار داشته و دارد؛ ثالثاً تضعیف انقلاب به معنای مقابله با امر مقدر الهی است.
منابع
1- الوانساز خویی، محمد. (1393) شیدای گمنامی، زندگینامۀ عرفانی و اخلاقی آیتالله سیدحسین قاضی تبریزی (برادرزادۀ آیتالله حاج میرزاعلی آقا قاضی طباطبایی)، قم: انتشارات شکوری.
2- بندرچی، محمدرضا و سید حسین شفیعیها. (1392) سیمرغ قاف عشق، همایش بزرگداشت حضرت آقا سیدموسی زرآبادی، قزوین: انتشارات سایهگستر.
3- حسنزاده، صادق. (1379) عارف ناشناخته، شرححال آیتالله مرندی، قم: انتشارات آل علی.
4- شفیعی دارابی، سید محمدحسین. (1371 )«نگاهى به پیشگوییهای قرآن»، فصلنامۀ معرفت، شماره 3، صص 27-35.
5- شیخ، محمود. (1395) مکتب اخلاقی عرفانی نجف، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، چاپ دوم.
6- صادقی، مصطفی؛ ملاحم ابن منادی و ملحمه دانیال. (1386) نشریه مشرق موعود، سال اول، تابستان 1386، شماره 2، صص 13-22.
7- صادقی، مصطفی. (تابستان1395)، «نقش پیشگوییها در شکلگیری نحلههای فکری و جنبشهای اجتماعی»، مشرق موعود، شماره 38، صص 63-80.
8- صداقت، علیاکبر؛ مژده دلدار. (1390) پنجمین دفتر ناگفتههایی از احوالات و شرح شیدایی و شیوه سلوکی عارف بالله عالم ربانی، آیه الحق سیدعبدالکریم کشمیری، قم: انتشارات بکاء.
9- عراقچی، علی. (1389) پرتو آفتاب (خاطرات حضرت آیتالله حاج شیخ علی عراقچی)، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسه چاپ و نشر عروج.
10- غفاری، اصلان. (1383) پذیرش اسلام در ایران، تهران: نشر پژوهه.
11- فردوسیپور، اسماعیل. (1387) همگام با خورشید: از ایران تا ایران، مشهد: مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی.
12- فلوتن، خرلوف فان. (1390) استیلای اعراب، شیعه و مهدویت در عهد بنیامیه، ترجمۀ پرویز اذکایی، قم: کتابخانۀ عمومی آیتالله مرعشی نجفی.
13- گوتاس، دیمیتری. (1381) تفکر یونانی، فرهنگ عربی، ترجمۀ سعید حنایی کاشانی، مرکز نشر دانشگاهی.
14- محمدی ریشهری، محمد. (1391) خاطرههای آموزنده، قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر.
15- محمدی ریشهری، محمد. (1398) زمزم عرفان، چاپ سیزدهم، قم: دارالحدیث.
16- محمدی ریشهری، محمد. (1386)کیمیای محبت (یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط)، قم: دارالحدیث.
17- میرجهانی، سیدحسن. (1379) نوائب الدهور فی علائم الظهور، چاپ سوم، تهران: انتشارات کتابخانۀ صدر.
18- نادم، محمدحسن. (1395) علم غیب از نگاه عقل و وحی، انتشارات دانشگاه ادیان.
19- نصیری سوادکوهی، فتوت. (1395) علوم اسراری، قزوین: نشر سایهگستر.
20- https://www.instagram.com/p/CQ62GslNED3/?utm_medium=share_sheet
21- http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_31636/
22- http://www.qudsonline.ir/news/263196/
23- https://www.isna.ir/news/96012510274/
24- https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/12/21/1678756/
25- http://mashghenow.com/tag/احمد-صدری-عبدالکریم-سروش
26- https://basirat.ir/fa/news/64530/
27- https://hawzah.net/fa/Article/View/97520/
[1] پیام رهبری به مراسم حج سال 1387 قابل دریافت در آدرس اینترنتی
https://basirat.ir/fa/news/64530/
[2] سخنان رهبری در جمع اعضای دفتر و سپاه حفاظت ولی امر در سال 1388 قابل دریافت در آدرس اینترنتی
https://hawzah.net/fa/Article/View/97520/
[3] خاطرات آیتالله شبیری از 24 دی 1357.
[4] https://www.farsnews.ir/amp/8805100956
[5] http://wikifeqh.ir › پیشگویی_قرآن
[6] https://www.khabaronline.ir/news/159943/
[7]. احمد صدری، «روانکاوی نبوی و فرضیه بادکنکوار تاریخ»، قابل دریافت در آدرس اینترنتی:
http://mashghenow.com/tag/احمد-صدری-عبدالکریم-سروش
[8] این مطلب را نگارنده از بیت آیتالله صانعی سوال کردم و تأیید نمودند.
[9] سخنان مرحوم آقای کشمیری، فایل تصویری.
[10] از جمله محمدحسین طباطبایی، حسن حسن زاده آملی، مصطفی خمینی، اسماعیل دولابی، جعفر مجتهدی، مبشر کاشانی، محسن رضایی و جعفر ناصری و ...
[11] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/12/21/1678756/
[12] https://www.isna.ir/news/96012510274/
[13] http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_31636/
[14] http://www.qudsonline.ir/news/263196/
[15] این سخنرانی در تاریخ 13/3/97 از شبکۀ قرآن پخش شده است و فیلم آن در این صفحۀ اینستاگرام هم موجود هست.
https://www.instagram.com/p/CQ62GslNED3/?utm_medium=share_sheet