علوم انسانی اسلامی یا علوم اسلامی انسانی؟
علوم انسانی اسلامی یا علوم اسلامی انسانی: استقلال علم مدنی از متافیزیک و تقدم علم مدنی بر دین نزد فارابی
ارائه کننده: محمدحسین بادامچی
مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 16 اسفند 1402
طرح مختصر کرسی (نویسنده):
فارابی در احصاءالعلوم میان علم مدنی با علم الهی و طبیعی (متافیزیک و طبیعیات) از یکسو و علوم و صناعتهای دینی از سوی دیگر تفکیک میکند و این دسته از علوم اسلامی یعنی فقه و کلام را ذیل علم مدنی قرار میدهد. از منظر فارابی علوم انسانی دانش عملی مربوط به امور اعتباری یعنی هستیهای متغیر و مصنوع محصول ارادههای جمعی انسانی است، و الهیات یا متافیزیک معرفت نظری به موجودات ثابت کیهانی و مبادی موجودات طبیعی و ریاضی. بنابراین از منظر فارابی «علوم انسانی اسلامی» به هر دو معنای تلاش برای تحویل بردن علوم انسانی به علم الهی، یا تعریف علوم انسانی ذیل علوم اسلامی (فقه و کلام) تلاشی بیاعتبار است. در مقابل، طرح علوم انسانی از نظر فارابی در مسیر به کلی متفاوت «تقدم علم مدنی بر دین» و «فهم مدنی از علوم دینی» گام برمیدارد. از نظر فارابی در آثار متعدد او از جمله احصاءالعلوم، کتاب الملّۀ و کتاب الحروف، علوم دینی در سطح قوه خیال، دست اندرکار طرح محاکات، استعارهها و تمثیلهایی هستند که به قصد اقناع و تبلیغ مادون عقلانی عموم مردم مطرح میشوند اما منشأ تولید و سنجش نهایی آنها علم مدنی است. علم مدنی است که ادیان را بر مبنایی عقلی شناسایی و ارزیابی میکند، هموست که دین فاضله را از دین جاهله تمییز میدهد و امکان احیا و تحول دین فاضله را در تحولات زمان و مکان و در مراوده با سایر فرهنگها و ادیان فراهم میکند. بنابراین ثمرهی فلسفه مدنی فارابی نه اسلامی کردن علوم انسانی در قلمرو الهیات (فلسفه اسلامی صرفاً نظری مابعدفارابی یا فقه و کلام)، بلکه به نحوی کاملاً متفاوت «انسانی کردن علوم اسلامی در قلمرو علم مدنی» خواهد بود.
جنبه نوآوری و جدید کرسی (نویسنده):
1. ارائه دیدگاهی نو در فارابی شناسی
2. تقریری نو از علم مدنی فارابی
3. نقد رویکرد ابتنای علوم انسانی بر دین
4. نقد رویکرد ابتنای علوم انسانی بر متافیزیک (فلسفه اسلامی پسافارابی)
5. طرح تقدم علم مدنی بر دین
6. رد فلسفه عملی به مثابه فلسفه نظری کاربردی
دکتر حقیقت:
نقاط مثبت:
1- بدیع بودن ایده 2- خوانشی جدید از فارابی، 3- پی بردن به اهمیت دانش عملی؛ تقریبا شبیه ابن خلدون و مرحوم اصفهانی؛ 4- درست بودن اصل مدعا (نقد اسلامی سازی): پس اشکالات در دلائل است.
اشکالات (از نظر روش تحقیقی باید مقدمات جداجدا ذکر میشد و شواهد برای آن میآمد. الان مجموعه نقلقولهایی است که خواننده را گیج میکند)
تقریر استدلال (ببیان منا):
1- فهم مدنی از علوم دینی یعنی فهم در حوزه عمومی
2- علم مدنی= علوم انسانی: حتی تخنه را در ترکیب با فرونسیس ذیل علم مدنی صورتبندی میکند.
3- استقلال علم مدنی از متافیزیک و کلام و فقه: دو انسان را تصور کن که یکی هرآنچه در کتب ارسطو از طبیعیات و منطقیات و الهیات و مدنیات و تعالیم آمده بداند ولی همه یا برخی از افعالش با عقل سلیم مشترک نزد همگان ناسازگار باشد. و دیگری همه افعالش با آنچه عقل سلیم همگانی جمیل میداند موافق باشد ولی هیچ چیزی از علومی که اولی می دانست، نداند. همانا این دومی نزدیکتر است به اینکه فیلسوف باشد نسبت به اولی که کردارش مخالف عقل سلیم مشترک همگان است. و این دومی تواناتر است در بدست آوردن داشتههای آن اولی نسبت به اینکه اولی بخواهد به داشتههای این دومی دست یابد. (فارابی، 1388: 106). تعبیر فوق به خوبی نشان میدهد که عقل عملی قوای مستقلی است و نیازمند عقل نظری در مقدمات خود نیست.
4- تقدم علم مدنی بر دین: مخالفت فارابی با استنتاج علم مدنی از علوم نقلی اسلامی (فقه و کلام) و تأکید معکوس او بر استنتاج علم شریعت از علم مدنی.
5- نتیجه: احیای علم مدنی، و بازگشت فقه و کلام به آن (و بازسازی متافیزیک) و نقد اسلامی سازی
اشکالات:
1- فهم مدنی در حوزه عمومی غیر از علم مدنی است: خلط مفاهیم سنتی و مدرن: آرنت و حوزه عمومی ربطی به علم مدنی ندارند. این گونه امور در زمان فارابی اندیشهناپذیر بوده.
2- علوم انسانی اصطلاح جدیدی است و با علم مدنی تفاوت دارد. بادامچی: منظورم علوم انسانی جدید نبوده
3- حکمت نظری ناظر به علم مدنی است. کتاب آراء مدینة الفاضلة چند فصل به متافیزیک میپردازد و بعد به علم مدنی. الملة، ص 52: «و الفقیه فی الارآء المقدرة فی الملة ینبغی ان یکون قد علم ما علمه الفقیه فی الاعمال. فالفقه فی الاشیاء العملیة من الملة (اذن انما) یشتمل علی اشیاء هی جزئیات الکلیات التی یحتوی علیها (المدنی)؛ فهو اذن جزء من اجزاء العلم المدنی و تحت الفلسفة العملیة. و الفقه فی الاشیاء العملیة من الملة مشتمل اما علی جزئیات الکلیات التی تحتوی علیها الفلسفة النظریة و اما علی (ما هی) مثالات (لاشیاء تحت الفلسفة النظریة)، فهو اذن جزء من الفلسفة النظریه و تحتها». فقه زیرمجموعه علم مدنی است: خودتان گفتهاید: «فارابی در کتاب احصاءالعلوم، علم فقه و علم کلام را ذیل علم مدنی آورده است». شاهد خوبی از فارابی نیاورده اید؛ چون دو نفر را با هم مقایسه کرده که یکی دانش نظری صرف را دارد و یکی دانش عملی صرف را؛ و چه بسا کسی اگر هر دو را داشته باشد، بهتر خواهد بود. فاسقه یعنی علم دارد، عمل نمیکند. این ربطی به فلسفه عملی و نظری ندارد. الفارابى، الملة، المصدر، ص 47: «فاذن الفلسفة هى التى تعطى براهين ما تحتوى علية الملة الفاضلة. فاذن المهنة الملكية التى عنها تلتئم الملة الفاضلة هى تحت الفلسفة».
4- در احصاءالعلوم، کلام را زیرمجموعه علم مدنی میداند. کلام علم نقلی نیست، چندروشی است. علم مدنی بر دین تقدم ندارد؛ چون دین حاوی آرای نظری و عملی است. فراموش نشود که فقه مدنی به جزئیات و فلسفه مدنی به کلیات میپردازد و عملاً بسیاری از مسائل سیاسی به فقها واگذار میشود. فارابى براى جامعه چهار نوع رئيس معرفى مىكند: رئيس اول (كه صفات معتبره را داراست)، رياست افاضل (جمعى كه صفات مربوطه را دارا مىباشند)، ملكالسنه (رئيسى كه چون داراى آن صفات نيست، لااقل به آنها عارف است)، و رؤساى سنت (عدهاى كه چنين صفتى داشته باشند).[1] او رهبرى سنت را فقيه مىداند؛ و به نوعى راه فقه را به حکومت گشوده است؛ هرچند منظور او از فقه، فقه اکبر است، نه آنچه امروزه فقه مینامیم.
5- نتیجه: این مباحث غیر از اسلامی سازی و نقد آن است. اسلامی سازی پروژه اسلام سیاسی و امری در دوران مدرن است این گونه امور در زمان فارابی اندیشهناپذیر بوده (باید دید ظرفیت سنجی ممکن و مفید است یا نه).