جهاد ابتدایی و دولتهای سکولار
جهاد ابتدایی و دولتهای سکولار
سیدصادق حقیقت
فصلنامه علمی- پژوهشی شیعهشناسی، ش 75 (مهر 1400)
خلاصه
جهاد ابتدایی، به معنای اعلام جنگ علیه کفار پس از اصل دعوت، در طول تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی- اعم از شیعه و سنی- معرکه آرا بوده است؛ در حالی که جهاد دفاعی متفق علیه تلقی می شود. سنت گرایان و تجددگرایان به جهاد ابتدایی باور ندارند. در حالی که مشهور علمای شیعه جهاد ابتدایی را مختص به زمان حضور معصوم (ع) می دانند، برخی به ضرورت جهاد ابتدایی در زمان غیبت معتقدند. شهید مطهری تعبیر موسعی از دفاع (از توحید) به دست می دهد که حتی جهاد ابتدایی (حتی در زمان غیبت) را نیز شامل می شود. برخی نیز همچون آیت الله خویی هرچند به نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی معتقد نیستند، اما به جهاد ابتدایی در زمان غیبت کبری باور دارند. بر اساس نظریه همروی، جنگ علیه کشورهای کافری که قصد جنگ با دولت اسلامی ندارند (مصداق جهاد ابتدایی) خلاف حکم عقل مستقل است. عقل مستقل جهاد ابتدایی به معنای مشهور را نفی می کند. در واقع، موضوع جهاد ابتدایی در دوران مدرن منتفی است.
کلمات کلیدی: جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، دولت سکولار، فقه سیاسی، نظریه همروی
«قرآن را به استنطاق بکشید؛ چرا که خود سخن نمیگوید».
نهج البلاغه امام علی (ع)، خطبه 158
مقدمه
در طول زمان، و به شکل خاص بعد از 11 سپتامبر 2001، اندیشمندان نسبت به رابطه اسلام و حقوق بشر، تروریسم و افراطگرایی بحثهای مفصلی مطرح کردهاند. در این بین، برخی مدافع سازگاری اسلام و حقوق بشر، و برخی مخالف این مسئله هستند. فرض اولیه آن است که در دین اسلام و مذهب تشیع شاهد قرائتهای متفاوت، و گاه متضادی، در خصوص بحث جهاد ابتدایی هستیم. برخی معتقدند لازمه منطق تعهد به اسلام این نکته است که «افراطگرایی اسلامی» ریشه در خود تعالیم اسلامی دارد.[1] اگر فرض ما، بر اساس خطبه 158 نهجالبلاغه و بر اساس اصول مسلم هرمنوتیکی، آن باشد که متن به خودی خود سخن نمیگوید، این سؤال به وجود میآید که بنیادگرایان اسلامی چگونه متن قرآن و سنت را به نطق درآوردهاند. از نظر روششناختی، متنگرایان[2] معتقدند متن[3]، بدون ارجاع به زمینه[4]، میتواند تحلیل شود؛ در حالی که زمینهگرایان[5] معتقدند متن الزاماً باید در شرایط خاص تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمان خود تفسیر شود. به همین دلیل است که جهاد اسلامی نیز باید بین متن و زمینه تفسیر شود. در غیر این صورت، هر کس میتواند تفسیر دلبخواهانهای از متن ارائه کند. در این متن، ابتدا معانی و انواع جهاد توضیح داده خواهد شد؛ و سپس، چهار قرائت بدیل در بین تفکر شیعی با یکدیگر مقایسه میشوند: رویکرد سنتی[6]، رویکرد بنیادگرایانه[7]، رویکرد سنتگرایانه[8] و رویکرد تجددگرایانه[9]. در ضمن، قرائت شیعی و سنی از جهاد نیز مورد مقایسه قرار خواهند گرفت. نگارنده معتقد است بر اساس هرمنوتیک کوئنتین اسکینر[10]، میتوان برداشتی نو از جهاد در اسلام ارائه نمود.
تعریف و انواع جهاد
جهاد از نظر لغوی به معنای جهد و کوشش است، که در شکل نظامی، معنای خاص خود را پیدا میکند. ریشه «جهد» به معنای کوشیدن است. همان گونه که فایرستون اشاره میکند، «حرب» نیز در زبان عربی برای «جنگ» استفاده میشود (Firestone, 1999: 16). تفاوت این دو کلمه در آن است که در جهاد نوعی تقدس و اعتقاد وجود دارد؛ و به همین دلیل، غربیها آن را «جنگ مقدس»[11] نامیدهاند. پس، جهاد صرف جنگیدن نیست، بلکه نوعی تقدس و اعتقاد را در بر دارد. ابنرشد در کتاب مقدمه، جهاد را به چهار نوع تقسیم میکند: جهاد قلبی، جهاد زبانی، جهاد یدی و جهاد با شمشیر. جهاد زبانی نوعی امر به معروف و نهی از منکر محسوب میشود؛ همان گونه که خداوند در قرآن کریم خطاب به نبی اکرم (ص) میفرماید: «ای پیامبر! با کفار و منافقین مجاهده کن».[12] در واقع، پیامبر (ص) با کفار به وسیله شمشیر، و با منافقین به وسیله زبان مجاهده و مبارزه کرد.
ماوردی، فقیه شافعی در قرن چهارم و پنجم هجری، کفار دارالحرب را به دو دسته تقسیم میکند: گروه اول پیام اسلام را شنیده و با آن به مبارزه برخاستهاند. دسته دوم اساساً نتوانستهاند حق را از باطل تشخیص دهند و قاصر تلقی میشوند. امروزه، با توجه به جهانی شدن رسالت اسلام، قاصران تعداد کمی را در برمیگیرند. به هر حال، قبل از جهاد علیه کفار، باید دعوت اسلامی وجود داشته باشد. در پیام دعوت، ادله نبوت و حقانیت اسلام تبیین میشود تا افراد به پذیرش این دین الهی ترغیب شوند. اگر با این حال، اسلام را نپذیرند، مسئله جهاد پیش میآید. ابنتیمیه، فقیه حنبلی قرن هفتم هجری، جهاد را جنگی قانونی و شرعی علیه کسانی میداند که با اسلام به مخالفت برخاستهاند. بدون تردید، کودکان، زنان، افراد مریض و مانند آن هدف جهاد نخواهند بود؛ چرا که ضدیتی با اسلام ندارند و در مقابل مجاهدان اسلامی قرار نگرفتهاند. پس، جهاد علیه کسانی است که به شکلی متجاوز محسوب میشوند، نه علیه بیگناهان. از اینجاست که جهاد را باید به دو نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم کرد. در جهاد دفاعی، مسلمانان تنها در مقابل متجاوزان از جان و مال و ناموس خود دفاع میکنند؛ در حالی که در جهاد ابتدایی این شرط وجود ندارد. جهاد دفاعی حکم عقل و شرع است؛ چرا که وقتی دشمن به خانه هر کس حمله کند، آن افراد حق دفاع از خود را دارند.
تقسیم دیگری نیز برای جهاد وجود دارد: جهاد اصغر و جهاد اکبر. جهاد اصغر همان جنگ با کفار است که، طبق مطالب پیشگفته، میتواند ابتدایی یا دفاعی باشد. جهاد اکبر همان مبارزه با نفس، به عنوان یک امر اخلاقی، است. در جهاد اصغر با کفار میجنگیم، و در جهاد اکبر با نفسانیات و شیطان. پس جهاد میتواند اکبر یا اصغر باشد، همان گونه که جهاد اصغر میتواند شکل دفاعی یا ابتدایی به خود گیرد. این متن اساساً بر جهاد ابتدایی متمرکز میشود؛ چرا که به اسلام سیاسی، بنیادگرایی، رادیکالیسم، و حقوق بشر مربوط ربط مستقیم پیدا میکند. همان گونه که شيخ طوسي فرموده، جهاد واجب کفایی است، نه عینی: «الجهاد فريضة من فرائض الاسلام و رکن من ارکانه و هو فرض علي الکفاية» (الطوسی، 1412 ق، ج 1: 289). صاحب جواهر نیز میگوید این امر نه تنها اجماعی، بلکه از ضروریات به شمار میرود: «الجهاد فریضة علي الکفاية بلا خلاف اجده فيه بيننا بل و لا غيرنا، بل کاد يکون من الضروري فضلاً عن کونه مجمعاً عليه» (النجفی، 1404، ج 21: 9).
اینک، باید به مسئله روششناسی بحث بپردازیم، و ببینیم چرا باید متن الزاماً در درون زمینههای سیاسی و اجتماعی تفسیر شود. بر اساس روش هرمنوتیکی، متن به خودی خود- و جدای از زمینهها- امکان تفسیر صحیح ندارد. وزارت دادگستری ایالات متحده جهاد را استفاده از خشونت علیه مردم یا حکومت به عنوان یک عمل خشونتآمیز و بنیادگرایانه تعریف میکند؛ و مصادیق آن را تروریسم، آدمربایی، گروگانگیری، قتل و غارت و مانند آن میداند.[13] این گونه سوء برداشتها از در نظر نگرفتن زمینههای سیاسی و اجتماعی و احتمال قرائتهای مختلف ناشی میشود. اگر جهاد صدر اسلام را در همان زمینه خاص خود تفسیر کنیم، خواهیم دید که با افراطگرایی و قرائتهای غیردموکراتیک میتواند فاصله بگیرد.
قرائتهای متفاوت در تشیع
همان گونه که اشاره شد، این فرض اولیه باید پذیرفته شود که از یک متن قرائتهای متفاوتی ممکن است به وجود آید. این مسئله صرفاً در مسائل دینی نیست؛ و به طور مثال، از مارکس هم قرائتهای متفاوت، و گاه متضادی، در طول زمان پدیدار شده است. در قرائت متون مقدس اسلامی، قرآن و سنت، نیز نظریهها و روایتهای متکثری وجود دارد. علاوه بر قرائت سنتی از اسلام، میتوان به سه قرائت دیگر نیز اشاره نمود. یک معنای بنیادگرایی، تکیه بر متن و جمود بر آن است، حتی اگر استلزامات سیاسی نداشته باشد. به این معنا، بسیاری از فقهای سنتی بنیادگرا به حساب میآیند. امروزه، اما، بنیادگرایی معنای سیاسی و اجتماعی پیدا کرده و با این گونه شاخصهها شناخته میشود. سنتگرایان به جای تحفظ بر ظواهر کلمات متون مقدس، بر معانی و روح دین تأکید دارند. به اعتقاد ایشان، معنویت و اخلاق روح و جان دین است. به همین دلیل است که ایشان ناقد تجدد محسوب میشوند؛ چرا که در مدرنیته، اخلاق و معنویت به محاق رفته است. تجددگرایان، برعکس، معتقدند متن بر اساس مقتضیات مدرنیته باید تفسیر شود. اگر بخواهیم، اصطلاح «نمونه مثالی»[14] را از ماکس وبر وام بگیریم، باید بگوییم این چهار مورد نمونه مثالی هستند؛ و همواره در عمل ترکیبی از آنها وجود دارد. در واقع، هر شخص یا گروهی به شکلی بین سه نمونه مثالی فوق ترکیب کرده است. وبر هم در مورد سه نوع نظام سنتی، فرهمند و قانونی معتقد است این سه به شکل خالص در هیچ کشوری وجود ندارند؛ و همواره ترکیبی از آن سه به چشم میخورد.
رویکرد بنیادگرایانه
اگر دین را به دو بخش هسته و پوسته[15] (معانی اصلی و شریعت) تقسیم کنیم، بنیادگرایان اساساً بر ظاهر شریعت بیش از مقاصد شریعت تأکید میکنند. به طور مثال، ایشان به ظواهر آیه زیر تمسک میکنند: «با کسانى از اهل کتاب (یهود، نصارى، مجوس و صابئین) که به خدا و روز قیامت ایمان نمىآورند و آنچه را خدا و رسولش حرام کردهاند، حرام نمىشمرند و به دین حقّ گردن نمىنهند بجنگید، تا با خوارى و ذلّت، به دست خود جزیه بپردازند».[16] برداشت ظاهرگرایانه از این آیه آن است که جهاد عبارت است از جنگی دائم با کفار، حتی اهل کتاب، تا این که یا اسلام آورند یا به پرداخت جزیه، به عنوان مالیات اسلامی، تن دهند. استدلال آنها را میتوان به شکل زیر صورتبندی کرد: اولاً جنگ با کفار واجب است، ثانیاً کفار شامل اهل کتاب نیز میشود، و ثالثاً احکام فقهی هم تقدس دارند، هم زمانمند و مکانمند نیستند؛ و بنابراین، چون مصالح نوع بشر را تأمین میکنند، زمان و مکان ما را نیز شامل میشوند. سید قطب، به عنوان یکی از بنیانگذاران اسلامگرایی و و بنیادگرایی اسلامی، جهاد را وسیلهای برای تحقق اهداف الهی در سرتاسر زمین، تطبیق شریعت و اهداف الهی بر زندگی بشر، و پایان دادن به حاکمیت بشر بر بشر عنوان میکند (Koylu, 2003: 43 & 156). نتیجه این میشود که مبارزه دائمی مسلمانان با کفار در دوران مدرن نیز تداوم پیدا میکند؛ چرا که جهاد اسلامی هیچ گونه شرط و شروطی را تحمل نمیکند، و از هر جهت اطلاق دارد. سید قطب هم به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی باور دارد، هم به وجوب جهاد ابتدایی علیه کفار. در ادامه مقاله خواهیم دید که مشکل بنیادگرایان اسلامی آن است که متن را در درون زمینه سیاسی و اجتماعی خاص خود تفسیر نمیکنند؛ و در واقع، به نوعی تناقض دچار میشوند.
رویکرد سنتی
قبل از هر چیز باید به تفاوت رویکرد سنتی و رویکرد سنتگرایانه اشاره کرد. مقصود از رویکرد سنتی، برداشت اندیشمندانی است که عمدتاً در قالب فقها نظرات خود را بیان داشتهاند. رویکرد سنتگرایانه، اما، به ظواهر شریعت و فقه کمتر از اصل و محتوای دین توجه دارد. در رویکرد سنتی، نظرات مختلفی وجود دارد؛ چرا که وضعیت زمان حضور معصوم (ع) باید از زمان غیبت تفکیک شود، همان گونه که گفتمان اسلام سیاسی از گفتمان اسلام غیرسیاسی متفاوت است.
در بین فقهای سنتی نیز آرای متفاوتی در خصوص جهاد ابتدایی به چشم میخورد. در ميان فقهاي اهل سنت به ابنتيميه نسبت داده شده که گفته است: «همة جهاد پيامبر(ص) دفاعي بوده و ما در اسلام جهاد ابتدايي نداريم»:«انّ حروب النّبي(ص) باجمعها کانت دفاعية، کانت سيرته انّ کل من هادنه من الکفار لم يقاتله و هذه کتب السيرة و الحديث و التفسير و الفقه و المغازي، تنطق بهذا متواتر من سيرته (ص) فهو لم يبدأ اصلاً بقتال» (الرکابی، 1418 ق: 209، و ابنتیمیه، 1425 ق: 125). به اعتقاد وی، تمامی کتابهاي سيره و حديث و تفسير و فقه اين مطلب را تأييد ميکنند که آن حضرت هيچ گاه مبادرت به جنگ ابتدايي نميکردند. محمد رشيدرضا نیز در تفسير المنار منکر جهاد ابتدايي در اسلام شده و همة جهاد پيامبر(ص) را دفاعي ميداند. به عقیده وی باید آیات مطلق را حمل بر آیات مقید (دفاعی) کرد (رشیدرضا، 1421 ق: 215). امام شافعی معتقد است آیاتی همچون «واقتلوهم حیث ثقفتموهم» ناسخ دیگر آیات جهاد است.
بهطور کلي، سه نظريه در ميان فقها و انديشمندان شیعي در باره جهاد ابتدایی وجود دارد:
1- مشهور فقها جهاد ابتدايي را امری واجب و منحصر به زمان حضور امام معصوم ميدانند. اکثر قريب به اتفاق فقهاي متقدم در مشروعيت جهاد ابتدايی، حضور امام عادل را شرط دانستهاند. بنابراین، جهاد ابتدایی در زمان غيبت امام زمان(ع) جايز نخواهد بود. ایشان به اجماع و برخی روایات استدلال میکنند؛ ادلهای که از جانب دیگران زیر سؤال است. از کلمات بسياري از فقهاي متقدم چنین استفاده ميشود که علت و معيار جهاد ابتدايي با کفار، کافر بودن آنها است؛ و بنابراین، جهاد براي اين واجب شده که کفار را وادار به تسليم اسلام نمايد. ابوالصلاح حلبي را ميتوان از اولين فقهایي دانست که به صراحت جهاد با کفار را به سبب کفر ایشان میداند: «يجب جهاد کل من الکفّار و المحاربين من الفساق عقوبةً علي ما سلف من کفره او فسقه و منعاً له من الاستمرار علي مثله بالقهر و الاضطرار لکون ذالک مصلحةً للمجاهد علي جهة القربة اليه سبحانه و العبادة له.» (الحلبی، 1403 ق: 246). شیخ طوسی نیز مخالفت با اسلام را علت جنگ با کفار تلقی میکند: «کل من خالف الاسلام من ساير اصناف الکفّار يجب مجاهدتهم و قتالهم» (الطوسی، 1412 ق: 289).
2- عدهاي ديگر از فقهاء، جهاد ابتدايي را در هر زمان، چه در زمان حضور و چه در زمان غيبت کبري جايز نميدانند. آیتالله صالحی نجفآبادی معتقد است اساساً جنگ ابتدایی در اسلام، در هیچ زمانی، وجود نداشته است. وی طبق قاعدة اصولي حمل آیات مطلقه بر آيات مقيده، نتيجه ميگيرد که جهاد در اسلام دفاعي است؛ و بدین ترتیب، آرای فقهایي همچون شيخ طوسي، ابن ادريس، شهيد ثاني و صاحب جواهر را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد. وی فتوای شيخ طوسي را به علت قرار گرفتن در جو سلطة فقه عامه میداند. به اعتقاد صالحی، جهاد براي تحميل عقيده و دين با زور و قدرت اسلحه نه با نصوص قرآني و عقل و فطرت سازگاری دارد، نه میتواند پذيرش جهاني پیدا کند (صالحي نجفآبادي، 1386: 15 و 46-53).
3- دستة سوم کساني هستند که منکر جهاد ابتدايي شده و همة جنگهاي پيامبر(ص) را دفاعي دانستهاند؛ هرچند تفسیری موسع از «دفاع» ارائه میدهند. در حقیقت، هم میتوان «دفاع» را در صورت حمله دشمن فرض کرد، هم «دفاع از توحید». کساني که منکر جهاد ابتدايي هستند و همة جنگ را در اسلام دفاعي ميدانند، طبق قاعدة اصولي آیات مطلق (مطلق جهاد) را حمل بر مقيد (جهاد دفاعی) میکنند. آیتالله بلاغی جهاد ابتدایی را منکر است: «انّ جميع حروب النّبي(ص) کانت محض دفاع، حيث قال: انّه لم يکن حربٌ من حروبه ابتدائياً لمحض دعوت الي الاسلام...» (البلاغي، 1431 ق: ج2: 6). استاد مطهري، به تبع علامه طباطبایی (الطباطبایی، 1403، ج 2: 337-348)، دائره جهاد دفاعي را توسعه داده، حتي جنگي را که براي آزادي دعوت و رفع موانع از تبليغ صورت ميگيرد را نيز دفاعي معرفي ميکند و مينويسد: «آيا با حکومتهاي که مانع نشر دعوت در ميان ملتها هستند جايز است جنگيدن، تا حدي که سقوط بکنند و موانع نشر دعوت از ميان برود يا نه؟» و در جواب مينويسد: «بلي اين هم جايز است، اين هم باز جنبة دفاعي دارد که ماهيت آن در واقع دفاع است (مطهری، 1357: 52). شاید عبارت فوق کمی ابهام داشته باشد، اما سخنرانی سال 1346 استاد که در سال 1393 چاپ شد، پرده از این ابهام برمیدارد: «اسلام نظر خاصی در مورد کسانی که پرستش غیر خدا را میکنند دارد و برای آنها هیچ حقی قائل نیست و میگوید باید اسلام و توحید را به آنها عرضه کرد، اگر پذیرفتند که بسیار خوب، و اگر نپذیرفتند باید با آنها جنگید، اگر مغلوب شدند اسیر جنگی و احیاناً برده میشوند. اساساً نه حیات حق طبیعی بشر است، نه آزادی حق طبیعی وجود دارد، ولی مربوط به حیات و آزادی نیست. ما نباید این اسارت را که او برای خودش انتخاب کرده محترم بداریم. بردگی فی حد ذاته ظلم نیست» (مطهری، 1393: 13، 15، 18 و 31). هرچند ممکن است گفته شود نظر استاد در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی نسبت به آزادی تغییر کرده است، اما مبنایی که در باره جهاد ابتدایی ارائه شده، در هر دو کتاب همخوانی دارد. نتیجه این مبنا با قول چهارم تفاوت چندانی ندارد؛ و به همین دلیل آیتالله مصباح نیز چنین میگوید: «همه انواع جهاد در اسلام جنبه دفاعی دارد؛ با این تفاوت که متعَلق دفاع مختلف میشود. فلسفه جهاد ابتدایی احقاق یک حق عظیم و برتر است که خدای متعال بر جمیع بندگان خود دارد» (مصباح، 1383: 151-153). تعریفی که از «کافر حربی» میتواند به دست داده شود، میتواند مؤید توسعی باشد که در معنای «دفاع» صورت گرفته است. برخی معتقدند کافر حربی هر کسی است که ذمی نباشد، هرچند با مسلمانان جنگ نکند؛ چرا که با اصل توحید درافتاده است! به طور مثال، أحمد فتحالله معتقد است: «فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين» (فتحالله، 1415 ق: 157)؛ همان گونه که محمدجواد مغنیه چنین مینویسد: ««و ليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له و لا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لاتقبل منه الجزية بالاتفاق؛ أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء» (المغنیة، 1414 ق، ج 2: 261).
4- گروهی دیگر معتقدند جهاد ابتدایی در زمان معصومین (ع) جایز بود، و این امر مختص امام معصوم نیست و به دوران غیبت نیز تسری مییابد. این گروه عمدتاً در گفتمان اسلام سیاسی و معتقد به نظریه ولایت فقیه محسوب میشوند. استاد محمدتقی مصباح یزدی تفاسیری که جهاد ابتدایی را منکرند نوعی مرعوب شدن در برابر تفکر غرب تلقی میکند؛ و معتقد است: «جهاد ابتدایی در اسلام از ضروریات فقه اسلامی است. آنچه بیشتر انگیزه شده تا امروز برخی افراد در جواز جهاد ابتدایی تشکیک روا دارند، خودباختگی در برابر فرهنگ غرب است. تنها ارزش اصیل و مطلق انسان وصول او به کمال نهایی است. حتی اگر ثابت شود پیامبر جهاد ابتدایی نداشتند، باز در جواز آن تشکیک راه نمییابد» (مصباح، 1383: 139-153). در حالی که مشهور فقهای شیعی، همچون شيخ طوسي، شرط جهاد ابتدایی را وجود امام معصوم (ع) میدانند (الطوسي، 1412 ق: 385)، در عین حال، برخی دیگر از فقهای معتقد به ولایت فقیه و حکومت اسلامی معتقدند جهاد ابتدایی به امام معصوم (ع) اختصاص ندارد. آیتالله سیدمحمدحسین فضل الله نیز سه هدف اساسي برای جهاد در اسلام برميشمارد: رساندن مردم به سوي وحدانيت خداوند و برداشتن مانع در این مسیر، ايجاد رعب و ترس بر دلهاي کفار و مشرکين به طوري که قصد حمله و تجاوز بر سرزمينهاي اسلامي را از آنها سلب نمايد، و دفاع از سرزمين مسلمين هنگامي که مورد تعدي و تجاوز قرار ميگيرد. وی مينویسد: «واضح است که تحقق اين اهداف اختصاص به زمان خاصي ندارد، بلکه در هر زمان اين اهداف بايد تحقق پيدا کند؛ زيرا اصل اساسي در اسلام دعوت جوامع است به سوي حق و حقيقت که مايه حيات و کمال جوامع بشري است. قدرت، امروزه يک رکن اساسي براي به دست آوردن عزت و سربلندي است که اين عزّت را ميتوان در ساية جهاد به دست آورد» (فضلالله، 1416 ق: 134). آیتالله محمدمهدي آصفي در باره اشتراط حضور امام در جنگ ابتدايي به سه نکته اشاره ميکند: عدم مشروعيت جهاد ابتدايي تحت لواي امام جائر و ظالم، مشروعيت بعدي جهاد ابتدايي در زمان حضور امام معصوم(ع) به اذن امام، و کافي بودن اذن فقيه جامع الشرايط در جواز جهاد ابتدايي در زمان غيبت کبري (الآصفي، 1421 ق: 71 به بعد). آیتالله سيدمحمدصادق حسيني روحاني يکي ديگر از علماي معاصر که جهاد ابتدايي را در زمان غيبت کبري به اذن فقيه جامع الشرايط جايز ميداند. ايشان در کتاب فقه الصادق مينويسد نصوص دینی جهاد ابتدایی را مشروط به حضور معصوم (ع) نمیداند: «فالحق انّه ليس في شئ من النصوص ما يدل علي اشتراط حضور الامام الاصل و دعائه له، فعدم المشروعية مع اذن الفقيه لا دليل عليه و يمکن ان يستدل لوجوب الجهاد الابتدايي مع اذن الفقيه الجامع الشرايط بامور» (الحسيني الروحاني، 1413 ق: 35 به بعد). از دیدگاه آیتالله سیدکاظم حائری، وظيفه دولت اسلامي است که جهت نشر دعوت آخرين دين الهي از ابزار جهاد ابتدايي به نحو احسن استفاده نمايد (الحائري، 1402: 83- 102). امام خميني در کتاب تحرير الوسيلة فتواي مشهور فقها را مبني بر شرط بودن اذن امام معصوم(ع) در مشروعيت جهاد ابتدايي میپذیرد (الخميني، 1379، ج 1: 343). به نظر استاد سیدمجتبی نورمفیدی: «امام خمینی متمایل به جواز جهاد ابتدایی در عصر غیبت بوده است» (نورمفیدی، 1394). این سخن با توجه به دلیل تنزیل (این که کليه اختياراتي که امام معصوم دارد فقيه نيز داراست) بعید به نظر نمیرسد. آیتالله خامنهای نیز در جواب استفتایی در این زمینه (جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم(علیهالسلام) چه حکمی دارد؟ آیا جایز است که فقیه جامعالشرایط مبسوطالید (ولیّ امر مسلمین) حکم به آن کند؟) معتقدند: «بعيد نيست که حکم به جهاد ابتدايى توسط فقيه جامعالشرايطى که متصدّى ولايت امر مسلمين است، در صورتى که مصلحت آن را اقتضا کند، جايز باشد، بلکه اين نظر اقوى است» (خامنهای، 1400). استدلال آیتالله منتظری این است که لفظ «امام» در روایات مربوطه به امام معصوم (ع) اختصاص ندارد: «جهاد ابتدائی و وجوب آن چنان که گفتهاند، مشروط به وجوب امام است. اما علی الاقوی، امام منحصر به امام معصوم نیست، وامام عادل کافی است که طبعاّ شامل فقیه جامعالشرایط نیز میشود» (منتظری، 1379، 38). البته، به نظر میرسد ظاهراً نظر ایشان در کتب متأخرشان عوض شده و معتقدند جهاد ابتدایی برای عوض کردن عقیده مخالفان اصلاً ثابت نیست (منتظری، 1387، 60). توسع در معنای «امام» شاید به دلیل مسلط شدن گفتمان اسلام سیاسی، در مقابل رقبای ایدئولوژیک خود، بوده باشد.
در این بین، اما، نکته جالب توجه آن است که آیتالله ابوالقاسم خویی در حالی که اصل تشکیل حکومت اسلامی در زمان عدم حضور امام معصوم (ع) را زیر سؤال میبرد، به جهاد ابتدایی در مقابل کفار در دوره غیبت معتقد است (عارفی، 1387: 156-159). به عقیده وی، توقیت زمان جهاد به عصر حضور امام (ع) با منطق جهاد سازگاری ندارد؛ و فقیه از باب حسبه به این امر اقدام میکند، و ضرورت دارد با اهل خبره مشورت نماید: «و من الطبیعی ان تخصیص هذا الحکم بزمان موقت و هو زمان الحضور لاینسجم مع اهتمام القرآن و امره من دون توقیت فی ضمن نصوصه الکبیره» (التبریزی، 1410 ق، ج 1: 363-366). معنای این سخن آن است که در زمان غیبت کبری نمیتوان حکومت اسلامی تشکیل داد، اما جهاد ابتدایی با کفار وجوب دارد. اگر تفکر سیستمی حاکم باشد، انتظار آن است که زیرسیستمها با یکدیگر، و با کل سیستم، همخوانی داشته باشند. جهاد ابتدایی بدون قبول حکومت اسلامی امر بعیدی به نظر میرسد.
5- آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی معتقد است «جهاد ابتدایی در عصر غیبت مشروعیت دارد، ولی وجوب ندارد. در جهاد ابتدایی اذن امام شرط نیست. نظر من مثل آیتالله خویی است» (فاضل لنکرانی، 1394). البته، همان گونه که دیدیم، نظر آیتالله خویی وجوب جهاد ابتدایی است، نه صرف جواز.
رویکرد سنتگرایانه
برخلاف بنیادگرایان، تأکید سنتگرایان بر اهداف دین است، تا ظواهر شریعت و فقه. معتقدان به جاویدان خرد یا حکمت خالده[17] معتقدند که معرفت، امری مقدّس و برآمده از عقل شهودی میباشد. از آنجا که این سنت زنده و پویاست، میتواند در ادیان و مذاهب مختلف، به شکلی، مشاهده شود. لازمه این امر نوعی کثرتگرایی[18] (معرفتشناسانه) است. ایشان به جهاد اکبر یا جهاد با نفس بیش از جهاد اصغر یا مقاتله با کفار اهمیت میدهند. آن گونه که دکتر سیدحسین نصر توضیح میدهد، جهاد اکبر وظیفه اصلی یک مسلمان در برابر خداوند و جامعه اسلامی است؛ و به این دلیل «جهاد اکبر» خوانده شده که خواهشهای نفسانی و شیطانی و دنیوی به حداقل میرسد. بر این اساس، جهاد ظاهری با کفار وجوب موضوعیت خود را از دست میدهد. سیدحسین نصر با ارائه تعبیری صوفیانه، جهاد را باعث ایجاد تعادل روحی و روانی در بشر تلقی میکند. به عقیده وی، صلح و زیبایی در جهان جز با جهاد با نفس امکان تحقق ندارد (Nasr, 2021). همانند رویکرد سنتگرایانه، گرایشهای صوفیگرایانه و عرفانی نیز چنین دیدگاهی نسبت به جهاد دارند. برای درک ماهیت معنوی و اهمیت جهاد در زندگی بشر باید به این مسئله اساسی توجه کرد که دین مبین اسلام بنیان خود را بر مساوات نوع بشر و تحقق اهداف الهی در زمین قرار داده است. به اعتقاد وی، جهاد اکبر برای تحقق توحید و وحدت امت اسلامی و آحاد بشر، امری لازم تلقی میشود؛ چرا که اگر نفوس انسانها اصلاح شود، هم بر دشمن داخلی و هم بر دشمن خارجی غلبه پیدا میکنند (Nasr, 2021).
نقطه قوت استدلال فوق آن است که اگر بر جهاد اصغر، بدون تحقق جهاد اکبر، تأکید شود، چه بسا افرادی حاضر به مبارزه و قتال شوند که هنوز با دشمن درونی خود مبارزه نکرده، و شیطان وجود خویش را مهار نکرده باشند. در این صورت، کشتن دشمنان ارزش چندانی نخواهد داشت، و توحید واقعی در جامعه محقق نخواهد شد. به همین دلیل است که شخص با شهادت به توحید و رسالت پیامبر (ص) مسلمان شناخته میشود، و جان او در امان میماند. شخص با نماز خواندن خود را با هارمونی جهانی هماهنگ میکند، و قلباً جهادی با نفس خویش انجام میدهد. برای شخص معنوی، جهاد درونی همواره وی را از خواب غفلت بیدار میکند، و هر ضربان قلب وی نام مقدس الهی را منعکس میسازد و همه اشیاء و مخلوقات را به خالق خود مرتبط میکند. همان گونه که پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «مردم خوابند، و وقتی مردند بیدار میشوند».[19] جهاد اکبر به انسان کمک میکند که قبل از موت ظاهری، به موت واقعی و کشتن نفس دست یابد؛ و زیباییهای واقعی را آن گونه که هست مشاهده کند (Nasr, 2021).
هرچند سنتگرایان به خوبی به مسئله جهاد با نفس پرداختهاند، اما به شکل روشن جهاد اصغر و اقسام آن را توضیح ندادهاند. به طور مثال، باید مشخص شود که جهاد ابتدایی در زمان معصوم (ع) وجود داشته یا نه، و در دوران مدرن چگونه باید با این مسئله برخورد کرد. حکم جهاد ابتدایی از جهاد دفاعی متفاوت است، همان گونه که حکم زمان حضور معصوم و عصر غیبت نیز تفاوت دارد. نکته مهم، در این بین، نسبت جهاد اصغر و جهاد اکبر است.
رویکرد تجددگرایانه
تجددگرایان معتقدند جهاد باید با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی صدر اسلام تفسیر شود. نتیجه این فرض آن است که جهاد ابتدایی در دوره غیبت موضوعیت خود را از دست میدهد. به اعتقاد ایشان، مستشرقان از این اصطلاح سوءبرداشت داشتهاند؛ و بدون تردید، باید مقتضیات جامعه مدرن در نظر گرفته شود. فرض اولیه آنها این است که دین نمیتواند با عقل مدرن و استلزامات آن در تضاد باشد. عقل مستقل نمیتواند بپذیرد که اگر کشوری قصد حمله به ما را ندارد، با آن بجنگیم (Koylu, 2003:25-27). رویکرد تجددگرایانه در مقابل رویکرد بنیادگرایانه قرار میگیرد، و جهاد ابتدایی و برخورد خشونتآمیز در روابط بینالملل را رد میکنند؛ و در واقع، اسلام را با تجدد و حقوق بشر سازگار میدانند.
به اعتقاد دکتر عبدالکریم سروش، جهاد ابتدایی در صدر اسلام برای دوران تأسیس معنا داشته است، اما در دوران تثبیت، همانند زمان کنونی، جهاد ابتدایی معنایی نخواهد داشت. هرچند وی به عنوان تجددگرا شناخته میشود، ولی مدرنیته را به شکل کامل نمیپذیرد و انتقاداتی نیز به آن دارد (Jalaeipour, 1997). استدلال او این است که ارتباط منطقی بین اومانیسم، دانش جدید، و صنعت و فناوری (و آفات آن) وجود ندارد (سروش، 1373). همان گونه که اشاره شد، بنیادگرایی، رویکرد سنتی، سنتگرایی و تجددگرایی نمونه مثالی هستند، و کسی را نمیتوان تصور کرد که به شکل خالص به یکی از این گفتمانها معتقد باشد.
به سوی قرائتی جدید از جهاد ابتدایی
جهاد دفاعی، مقتضای عقل و شرع است، و بنابراین، بحث را باید بر جهاد ابتدایی متمرکز کنیم. در خصوص معنای جهاد و اعتقاد به جهاد ابتدایی، هر یک از قرائتهای چهارگانه فوق مشکلاتی دارند. رویکرد بنیادگرایانه به ظواهر قرآن و سنت تمسک میکند، و از معانی واقعی دین بازمیماند. نکته مهم در این بین آن است که هیچ آیهای در قرآن کریم به جهاد ابتدایی اشاره ندارد، و جملگی آیات مربوط به زمینههای سیاسی مربوط به دفاع محسوب میشوند. در زمان پیامبر اکرم (ص) نیز جهاد ابتدایی رخ نداده است. رویکرد سنتی بسیار متنوع است، و به شکل جداگانه باید مورد تحلیل قرار گیرد. کسانی که به وجوب جهاد ابتدایی رأی دادهاند باید مشخص کنند وضعیت دولت مدرن، خصوصاً با توجه به قراردادهای بینالمللی، چگونه خواهد شد. اگر دولت مدرن خود را مقید به قراردادهای بینالمللی، بر اساس اصل وفای به تعهدات، میداند، باید نسبت این مسئله با وجوب جهاد ابتدایی در زمان غیبت بررسی شود. از سویی دیگر، سنتگرایان و تجددگرایان به شکل فنی وارد بحث فقهی و دینی نشدهاند، و مشخص نمیکنند با روایات و آیات موجود در این زمینه چه باید کرد. نگارنده معتقد است با مبنا قرار دادن هرمنوتیک اسکینر میتوان به قرائتی جدید در این زمینه دست یافت. دو مدعا در این زمینه مطرح است: اولاً جنگیدن در صدر اسلام (و دوران کلاسیک) امری عادی و بهنجار تلقی میشده، و ثانیاً جهاد ابتدایی در دوران مدرن موضوعیت خود را از دست داده است.
هرمنوتیک نحلههای متفاوتی دارد؛ و در حالی که برخی بر قصد مؤلف تأکید دارند، هرمنوتیک هستیشناسانه و هرمنوتیک پسامدرن معتقدند «مؤلف مرده است». اسكينر از روش هرمنوتيك قصدگرا براي فهم انديشۀ سياسي استفاده ميكند؛ و در عين حال، اين روش را به راه سومي بين زمينهگرايي و متنگرايي پيوند ميزند. اسكينر فيلسوف تحليلي است كه به نوعي زمينهگرايي روي آورده، و علاوه بر توجه به زمينه، از نوميناليسم وبر، ديدگاه زباني ويتگنشتاين مبني بر يگانگي كلمات و كنشها و «نظريۀ كنش گفتاري» آستين بهره ميبرد. از ديدگاه هرمنوتيك قصدگرا، معاني واژگان را نميتوان به شكل مجرد دريافت، بلكه بايد به كاربرد آنها در بازي زباني توجه نمود. به اعتقاد وی، متن يعني پارهگفتارهايي كه براي حل مسئلهاي خاص براي مخاطباني مشخص ارائه ميشود. این روش درصدد است ديوار ميان مطالعۀ انديشۀ سياسي و تاريخ واقعي را فرو ريزد. اسكينر، زمينهگرايي است كه در عين حال به وجوه مثبت متنگرايي نيز توجه دارد، و خود راه سومي را پيشنهاد ميكند كه نگارندۀ اين سطور از آن به «همروي متنگرايي و زمينهگرايي» تعبير كرده است. او پنج مرحله براي فهم انديشة سياسي بيان ميكند: نويسنده در نوشتن متن، نسبت به ديگر متونِ در دسترس كه زمينۀ ايدئولوژيك را تشكيل ميدهند، چه كاري را انجام ميدهد يا انجام ميداده است؟ نويسنده در نوشتن يك متن، نسبت به كنش سياسي در دسترس و مورد بحث كه زمينۀ عملي را تشكيل ميدهد، چه كاري انجام ميدهد يا ميداده است؟ ايدئولوژيها چگونه ميبايست شناسايي شده و تكون، نقد و تحول آنها چگونه ميبايست بررسي و تبيين شود؟ ارتباط ايدئولوژي سياسي و كنش سياسي كه اشاعۀ ايدئولوژيهاي خاصي را بهخوبي توضيح ميدهد چيست و اين امر چه تأثيري در رفتار سياسي دارد؟ كدام انديشهها و كنشهاي سياسي در ترويج و مرسوم يا عرفي ساختن تحول ايدئولوژيك نقش دارند؟ (حقیقت، 1398: 386-400). در واقع، ابتدا برای فهم متن باید به صدر اسلام رفت؛ و سپس برای تفسیر متون مقدس به زمان حال، با توجه به مقتضیات جامعه مدرن، بازگشت.
در فهم معنای جهاد در زمان پیامبر اکرم (ص) توجه به چند نکته اهمیت دارد: اولاً تأکید اصلی اسلام بر جهاد با نفس، به عنوان جهاد اکبر، است؛ و به جنگ تنها به عنوان یک ضرورت نگاه شده است. ثانیاً در قرآن کریم و سنت نبوی اثری از جهاد ابتدایی وجود ندارد؛ و تمامی موارد شکل دفاعی داشته است. همان گونه که آیتالله مطهری، که متأثر از علامه طباطبایی بود، اظهار داشته، آیات مطلق جهاد را باید حمل بر آیات مقید (به دفاع) کرد. نتیجه این حمل، آن است که اساساً آیهای مبتنی بر جهاد ابتدایی باقی نمیماند (مطهری، 1357: 26-29). آیتالله منتظری نیز چنین بحث را مطرح کرده است (منتظری، 1387: 60-63.). ثالثاً بین دوران تأسیس (که در آن جنگیدن نوعی شجاعت محسوب میشده) و دوران تثبیت (همانند دوران ما) باید تمایز قائل شد. رابعاً جنگیدن در آن زمان، امری مرسوم و بههنجار محسوب میشده است. در آن دوران، روابط بین کشورها به نوعی «جنگ همه علیه همه» تلقی میشد؛ و به شکل استثنایی قراردادهای صلح و همکاری به امضا میرسید. قبائل در آن زمان مسئولیت خاصی در مقابل دیگران احساس نمیکردند؛ و به شکلی نظریه تغلب حاکمیت داشت (Firestone, 1999). به بیان دیگر، روابط بین کشورها در آن روز قابل مقایسه با شرایط فعلی روابط بینالملل نیست. خامساً عقل مستقلی که نگارنده در نظریه همروی مورد بحث قرار داده (حقیقت، 1396: 111-144)، قادر است مصادیقی همچون جهاد ابتدایی با کسانی که قصد حمله به مسلمانان را ندارند مورد قضاوت قرار دهد. عقل مستقل نمیتواند قبول کند به غیرمسلمانانی که در کشورهای سکولار زندگی میکنند، به صرف کفرشان، حمله نظامی کنیم. همان گونه که علامه طباطبایی میفرمایند قتال با کفاری که قصد جنگ با ما ندارند با آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» مخالفت دارد (الطباطبایی، 1403 ق: 68). توجیه شهید اول مبنی بر این که فلسفه تکلیف قانون اجتماعی است، نه تقرب (و بنابراین، با اجبار منافات ندارد) نیز مشکلی را حل نمیکند. فارغ از بحث روایی و استنباط فقهی، عقل مستقل حکم میکند که اگر کسی (یا دولتی) نخواهد با ما بجنگد و مانع تبلیغ اسلام هم نشود و نخواهد اسلام آورد، نمیتوان او را بین کشته شدن یا اسلام آوردن اجباری قرار داد. عقیده داشتن و تدین امری اجباری و اکراهی نیست.
علاوه بر این، تکلیف اسلام یک (خود متون مقدس) را از اسلام دو (قرائتهای موجود از متون) و اسلام سه (عملکرد مسلمانان در طول زمان) باید جدا کرد. اگر خوانشی از اسلام و تشیع و یا عملکرد مسلمانان (خصوصاً در دوران غیرمعصوم) با عقل مستقل سازگاری نداشته باشد، نباید آن را به پای اسلام یک گذاشت. از دیدگاه شیعی، کشورگشایی مسلمانان در زمان بعد از پیامبر (ص) را نمیتوان به شکل کامل تأیید کرد. هرمنوتیک اسکینر به خوبی نشان میدهد که متن باید در درون زمینه عملی و ایدئولوژیک و اوضاع سیاسی و اجتماعی خود تفسیر، و تصرفهایی که در اصطلاحات مربوطه انجام شده برجسته شود. ایدئولوژیهای رقیب در آن زمان، مربوط به قبائل و دولتهایی میشدند که با دولت اسلامی سر ناسازگاری داشتند. وجود خشونت در آیات و روایات با نوع برداشت ما از کیفیت وحی ارتباط مستقیم دارد. (بر خلاف مدعای دکتر سروش که الفاظ قرآن را از پیامبر میداند) معانی و الفاظ قرآن کریم از سوی خداوند است؛ اما چون در ظرف زمانی و مکانی خاصی داشته، رنگ و بوی خاص آن دوران را به خود گرفته است. محیط پیامبر گرامی اسلامی (ص) مملو از مخالفان داخلی (همانند کفار، مشرکان و منافقان) و دشمنان خارجی (در سطح قبائل و دولتها) بود. پس، اگر قرآن کریم در سوئد مدرن نازل میشد، نیاز به آیات قتال و مانند آن به شکل احساس نمیشد. از نظر تاریخی، جهاد ابتدایی (شروع جنگ علیه یکدیگر) در زمان قدیم امری معمول تلقی میشده است. برخلاف مدعای دکتر سروش، اسلام مساوی تاریخ اسلام نیست. اسلام یک خود متون مقدس، اسلام دو قرائتهای مربوط به اسلام یک، و اسلام سه تاریخ اسلام است. مباحث اندیشهای در حوزه اسلام دو قرار میگیرد.
بر اساس نکات پیشگفته و به تعبیر فضلالرحمان، میتوان بازگشتی هرمنوتیکی از متن قدیم به زمان جدید داشت. روابط بینالملل در دوران مدرن تحول اساسی یافته است، و کشورهای سکولار اساساً ضدیت دینی با هم ندارند. جنگهای صدر اسلام به نوعی جنگ دینی بودند؛ و در دورانی که کشورهای سکولار در کنار هم زیست میکنند، موضوعیت جنگهای کلاسیک از بین رفته است. به بیان دیگر، اگر اثبات میشد که جهاد ابتدایی واجب شرعی است (امری که به خودی خود زیر سؤال رفته)، اختصاص به ضدیت قبائل و دولتهای دینی و ضددینی داشته، و بنابراین، موضوعیتی برای کشورهای سکولار امروزین ندارد. اگر کسی کشور اسلامی را مکلف به جنگ ابتدایی با کشوری همانند سوئد یا نروژ بداند، خلاف عقل مستقل نظر داده است. در نظریه همروی، عقل مستقل میتواند به چنین مسائلی حکم کند. حال، اگر باز فرض کنیم جهاد ابتدایی وجوب دارد، باید نسبت آن را با قراردادهای بینالمللی مشخص کنیم. کشور مدرن اسلامی که عضو ملل متحد است و قراردادها و کنوانسیونهای متفاوتی را به امضا رسانده، در حقیقت، مبانی تئوریک خود را تحدید کرده است؛ چرا که شرعاً و قانوناً باید به تعهدات بینالمللی (بر اساس «اوفوا بالعقود»[20]) وفادار باشیم. پس، اولاً جهاد ابتدایی (حداقل در دوران غیبت کبری) از نظر تئوریک امری اثبات شده نیست؛ ثانیاً در دوران مدرن و دولتهای سکولار موضوعیت ندارد؛ و ثالثاً به وسیله قراردادهای بینالمللی تحدید میشود. قراردادهای بینالمللی مسئولیتهای فراملی دولت اسلامی را تحدید میکند (حقیقت، 1376: 98-145). بر اساس هرمنوتیک اسکینر، حکومتها و ایدئولوژیهای رقیب حکومت اسلامی در صدر اسلام با رقبای دولت مدرن اسلامی بسیار متفاوت است. امروزه، اصل اولیه آن است که دولتها با هم سر جنگ نداشته باشند؛ و در این راستا، نهادهای بینالمللی زیادی تشکیل شده است. دولت مدرن اسلامی نیز بدون حضور در مجامع بینالمللی و عقد قراردادهای مختلف امکان تداوم حیات ندارد. اسلام دین صلح است؛ و جز در شرایط خاص جنگ را تجویز نمیکند. تاریخ صدر اسلام شاهد این مدعا محسوب میشود. اگر بخواهیم مطالب نظری فوق را بر روابط جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها در صحنه روابط بینالملل تطبیق کنیم، با فرض وجوب جهاد ابتدایی با دشمنان قسم خورده دولت اسلامی، شاید بتوان گفت اسرائیل در بین کشورهای جهان صرفاً یک کشور سکولار محسوب نمیشود؛ چرا که علاوه بر مسئله شکل گرفتن آن با ظلم به فلسطینیان، بر اساس تعالیم دینی خود سر تضاد با ج.ا.ا. دارد.
نتیجه
به عنوان نتیجه مطالب پیشگفته میتوان به مطالب ذیل اشاره نمود:
- علمای سنی و شیعی در حمایت از جهاد دفاعی تقریباً متفقالقول هستند.
- ایشان قرائتهای متفاوت، و گاه متضادی، راجع به جهاد ابتدایی دارند.
- جهاد ابتدایی در قرآن و سنت نبوی ثابت نیست.
- مشهور علمای شیعه جهاد ابتدایی را مختص به زمان حضور معصوم (ع) میدانند.
- برخی از اسلامگرایان، مثل آیتالله منتظری متأخر، جهاد ابتدایی در زمان غیبت را زیر سؤال میبرند.
- سنتگرایان و تجددگرایان اساساً به جهاد ابتدایی باور ندارند.
- بنیادگرایان اسلامی از جهاد ابتدایی دفاع میکنند.
- اسلامگرایان (کسانی که به ضرورت تشکیل حکومت بر اساس شریعت باور دارند) در خصوص این مسئله، به دو گروه میانهرو و رادیکال تقسیم میشوند.
- برخی از اسلامگرایانی که به نظریه ولایت فقیه باور دارند، همچون آیتالله منتظری متقدم و آیتالله خامنهای به ضرورت جهاد ابتدایی در زمان غیبت معتقدند.
- استاد مطهری، به تبع علامه طباطبایی، تعبیر موسعی از دفاع (از توحید) به دست میدهند که حتی جهاد ابتدایی (حتی در زمان غیبت) را نیز شامل میشود.
- برخی، همچون آیتالله خویی، به نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی معتقد نیستند، اما به جهاد ابتدایی در زمان غیبت کبری باور دارند.
- در قرآن کریم و سنت نبوی، موردی از جهاد ابتدایی وجود نداشته است.
- استدلال کسانی که جهاد ابتدایی را به زمان غیبت نیز تسری میدهند، ضعیف به نظر میرسد.
- از نظر تاریخی، جهاد ابتدایی (شروع جنگ علیه یکدیگر) امری معمول در زمان قدیم بوده است.
- از نظر اندیشهای و بر اساس نظریه همروی، جنگ علیه کشورهای کافری که قصد جنگ با دولت اسلامی ندارند (مصداق جهاد ابتدایی) خلاف حکم عقل مستقل است. عقل مستقل جهاد ابتدایی به معنای مشهور را نفی میکند؛ چون این حق را باید برای همه به رسمیت شناخت و به جنگ ادیان منجر میشود.
- حتی اگر جهاد ابتدایی واجب بود، موضوع آن دولتهای ضددینی (مثلاً در صدر اسلام) بوده، نه دولتهای سکولار و مدرن. پس، موضوع جهاد ابتدایی در دوران مدرن منتفی است.
- باز اگر، به فرض محال، مکلف به شروع جهاد به شکل ابتدایی بودیم، قراردادهای بینالمللی تحدید کننده مسئولیتهای فراملی دولت اسلامی تلقی میشود.
منابع
- ابن تیمیه، رسالة فی قتال الکفار، بیجا، بینا، 1425 ق.
- الآصفي، محمد مهدي، الجهاد، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1421ق.
- البلاغي، محمدجواد، الرحلة المدرسية، قم، مرکز العالی للعلوم و الثقافة الاسلامیة، 1431 ق.
- التبریزی، میرزا جواد، منهاج الصالحین، ج 1، قم، مهر، 1410 ق.
- الحائري، سيد کاظم، الکفاح المسلح في الاسلام، قم، فروردين، 1402 ق.
- الحسيني الروحاني، سيدمحمد صادق فقه الصادق، قم، مؤسسة دار الکتاب،1413ق.
- حقیقت، سید صادق، روششناسی علوم سیاسی، ویراست چهارم، قم، دانشگاه مفید، 1398.
- ------------- ، همروی فلسفه سیاسی و فقه سیاسی، تهران، هرمس، 1396.
- ------------- ، مسئولیتهای فراملی در سیاست خارجی دولت اسلامی، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1376.
- الحلبي، ابو الصلاح، الکافي في الفقه، تحقيق: رضا استادي، اصفهان، مکتبة اميرالمؤمنين، 1403ق.
- خامنهای، سیدعلی، اجوبة الاستفتاءات، مسئله 1048:
https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=88 (18/4/1400)
- الخميني، سيد روحالله، تحرير الوسيلة، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1379.
- رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، بیروت، 1421 ق.
- الرکابي، الشيخ، الجهاد في الاسلام، بيروت، دار الفکر المعاصر، الطبعة الاولي، 1418.
- سروش، عبدالکریم، «مؤلفه ممتاز مدرنیسم»، مجله کیان، ش 20 (1373).
- صالحي نجفآبادي، نعمتالله، جهاد در اسلام، تهران، نشر ني، 1386.
- الطباطبایی، محمدحسین، المیزان، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1403 ق.
- الطوسي، محمدبن الحسن (شيخ طوسي)، النهاية، بيروت، دارالاندلس، افست منشورات قدس قم، 1412 ق.
- عارفی، محمد اکرم، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، قم، بوستان کتاب، 1387.
- فاضل لنکرانی، محمدجواد، «جهاد ابتدایی در عصر غیبت مشروعیت دارد، ولی وجوب ندارد» حریم امام، ش 196 (12 آذر 94).
- فتحالله، أحمد، معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدمام، مطبعة المدوخل، 1415 ق.
- فضلالله، سيدمحمدحسين، الجهاد: دراسة استدلالية نفهمة حول موضوعات الجهاد و مسائله، بيروت، دار الملاک، 1416ق.
- مصباح يزدي، محمدتقي، جنگ و جهاد در قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383.
- مطهري، مرتضی، جهاد، تهران، صدرا، 1357.
- ------------ ، بردگی در اسلام، تهران، صدرا، 1393.
- المغنية، محمدجواد، فقه الإمام جعفر الصادق، قم، انصاریان، 1414 ق.
- منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج 1، ترجمه محمود صلواتی، تهران، سرایی، 1379.
- ----------- ، حکومت دینی و حقوق انسان، قم، دانش ارغوان، 1387.
- النجفي، محمدحسن، جواهر الکلام، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1404 ق.
- نورمفیدی، سیدمجتبی، (گفتگو)، حریم امام، ش ،196 (12 آذر 1394).
References
- Firestone, Reuven, Jihad: The Origins of Holy War in Islam, Oxford University Press, 1999.
- Jalaeipour, H. R. The Iranian Islamic Revolution: Mass Mobilization and its Continuity during 1976-96, Ph.D. Dissertation, Royal Holloway, University of London, 1997.
- Koylu, Mustafa, Islam and its Quest for Peace: Jihad, Justice and Education, Washington, D.C., The Council for Research in Values and philosophy, 2003.
- Nasr, Seyyed Hossein, “The Spiritual Significance of Jihad”, Al-Serat,Vol. IX, No. 1:
http://eweb.furman.edu/~ateipen/islam/protected/jihad-nasr.htm (7/9/2021)
Abstract
Jihad is Shii and Sunni fiqh is divided into two kinds: defensive and offensive. Shiites and Sunnites have different, and sometimes contradictory, readings of jihad. Among those readings the fundamentalist, traditionalist, and modernist views are considered in terms of an “ideal type.” The weaknesses of each approach, however, lead us to a dialectical reading of jihad, between text and context. That dialectical approach supports the argument that no form of jihad, including the offensive (pre-emptive) one, contradicts freedom of religion. Further, the nature of combative jihad is defensive. As a result unconditional Qur'anic verses should be interpreted in the light of conditional verses. Methodologically speaking, pre-modern phenomena cannot be interpreted in light of modern circumstances. As a result, the Prophet’s jihad cannot be labeled as a “terrorist” action that violated “human rights.” No text can be interpreted without its specific context. Jihad, in all kinds, must be read in the context of tribe-state conditions. The offensive kind of jihad – which is allowed just in the time of the holy Prophet and the innocent Imams (according to the majority of Shiite jurisprudences) - is tuned to anti-Muslim countries, not to secular ones. International conventions confine trans-national responsibilities of Islamic states.
[1] . به طور مثال، کارگاهی با عنوان «الگوهای متغیر امنیت در خاورمیانه و آسیای مرکزی» توسط دپارتمان امور امنیت ملی (the Department of National Security Affairs) مرکز مطالعات راهبردی (The Center for Strategic Studies) در ایالات متحده به تاریخ 19 می 2005 برگزار شد.
[2] . textualists
[3] . text
[4] . context
[5] . contextualists
[6] . traditional approach
[7] . fundamentalist approach
[8] . traditionalist approach
[9] . modernist approach
[10] . Quentin Skinner
[12] . توبه: 73: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ».
[13] . www.answers.com
[14] . ideal type
[15] . core and shell
[16] . سوره توبه: 29: «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ».
[17] . perennial wisdom
[18] . pluralism
[19] . روایت «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» در منابع شیعی هم از پیامبر اسلام(ص) و هم از امام علی (ع) نقل شده است (شرح اصول كافى، ج 9، ص 180).
[20] . مائده: 1.