مصاحبه ها و یادداشتها

شاخص‌ها و نشانه‌های ناکارآمدی فرهنگی

بر اساس نظریه همروی، برای تعیین شاخص‌ها و نشانه‌های کارآمدی یک نظام سیاسی در حوزه‌ فرهنگی باید از دو روش کیفی و کمی باهم استفاده برد تا نتایج مطلوبی حاصل شود

شاخص‌ها و نشانه‌های ناکارآمدی در گفت‌وگو با دکترحقیقت  

مرکز پژوهشی مبنا در پژوهش «بررسی و تحلیل کارآمدی در حوزه‌های فرهنگی و دینی» با دکتر سید صادق حقیقت ، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید به‌ گفت‌وگو نشست. وی دلایل اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام را تحلیل کرده و راهکارهایی برای ارتقا و بهبود آن ارائه کرد.

شاخص‌ها و نشانه‌های ناکارآمدی یک نظام سیاسی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی چیست؟
ناکارآمدی بر اساس مکاتب مختلف، معانی مختلفی دارد؛ به‌طور مثال در نگاه سیستمی و کارکردگرایانه، جامعه به‌مثابه یک سیستم در نظر گرفته می شود و انتظار این است که کارکرد خاصی از آن دیده شود. در جامعه ای مانند جمهوری اسلامی، انتظار این بوده است که در طی این چند دهه در حوزه اقتصادی به شاخص‌های مثبتی دست پیدا کند؛ اما زمانی که نتایج این سیستم بررسی می‌شود، هویدا است که در حوزه اقتصاد هنوز تک‌محصولی بوده و یا هنوز صنعت مونتاژی داشته و وابسته است. نتیجه‌اش می شود اینکه سیستم کار خود را درست انجام نداده است.
فردی مانند هابرماس در چهار حوزه با بحث زیست-جهان و مبانی نئومارکسیستی خود، کارکردهای خاصی را مطرح می کند که اگر در جامعه این کارها به‌صورت بهینه انجام نشود، جامعه با بحران مواجه می شود. وی همچنین توضیح می دهد که این چهار حوزه چگونه با همدیگر تعامل می کنند؛ بنابراین باید ابتدا نوع نگرش به بحث را انتخاب نمود. عمدتاً در علوم انسانی جدید مباحث سنتی نمی تواند به‌طور دقیق پاسخگوی این مسئله باشد. نکته دیگر اینکه اگر درروش کمیت گرایی فقط باشد باید به عدد و رقم تکیه کرد و اگر کیفیت گرایی فقط مطرح باشد، عدد و رقم شرط لازم است نه شرط کافی؛ یعنی باید چیزهای دیگری هم در کنار عدد و رقم باشد تا معیار کارآمدی یک نظام قرار گیرد.
بر اساس آنچه بیان فرمودید به نظر شما نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی ناکارآمد است یا اینکه صرفاً احساس ناکارآمدی وجود دارد؟
اگر کمیت گرایی ملاک باشد و به عدد و رقم استناد شود، می توان به کمک پرسش نامه ها متوجه شد که چند درصد مردم نمازخوان، چند درصد مادی گرا و ... هستند؟ نتیجه یکی از این پیمایش ها این بوده است که به‌طورکلی خانواده‌ها در ایران دموکرات تر و مادی تر شده‌اند؛ یعنی مثلاً پدر خانواده سلطه خود در جامعه سنتی را ازدست‌داده است. یک‌راه این است که دست از ادعا برداشته و به سراغ عدد و رقم رفت. مثلاً یک گروه جامعه شناسی هستند که پیمایش و نظرسنجی خود را بر اساس اصول علمی و بدون پیش داوری در حوزه های متفاوت مانند اعتماد عمومی از زمان شاه تا الآن انجام داده اند که می توان به نتایج آن‌ها استناد کرد. راه دیگر این است که به‌صورت کلی صحبت شود؛ به نظر می-رسد که این قابل‌مشاهده است که معدل نسلی که در عصر جمهوری اسلامی متولدشده‌اند، یک نسل بی هویت و عمدتاً بیکار ازلحاظ اقتصادی هستند. درواقع نسل اول انقلاب نتوانسته است که ارزش های خود را به نسل دوم منتقل کند. هم با آمار و ارقام و هم به شکل مشاهده ای هر کس در کوچه و خیابان می تواند این مسئله را درک کند.
عوامل ناکارآمدی یا احساس ناکارآمدی در نظام جمهوری اسلامی (در حوزه‌های قانون‌گذاری، اجرایی، امنیت و ثبات اجتماعی، نظارت و...) چیست؟
در هر دو مثال نظریه سیستم‌ها و نظریه هابرماس که بیان شد، مؤلفه فرهنگی به‌طور جدا دیده نمی شود چون مجموعه نظام به‌صورت یک سیستم دیده می شود و مؤلفه فرهنگی به‌عنوان بخشی از آن سیستم دیده می شود. طبق تعریف نظریه سیستم‌ها تمام زیرسیستم ها بر هم تأثیر دارند و با کل سیستم در ارتباط هستند؛ بنابراین اگر دلیلی در چارچوب این دو نظریه درست باشد، باید با این پیش فرض باشد که نظام فرهنگی در ارتباط با نظام های دیگر است. پس اگر در نظام اقتصادی بیکاری وجود داشته باشد، این موضوع روی بحران هویت و یا روی شکل فرهنگی جامعه و جوانان تأثیر می گذارد؛ بنابراین پاسخ این سؤال، یک پاسخ مبسوطی است. مثلاً آقای روحانی گفتند که اعتراضات اخیر فقط برای نان‌وآب نبود بلکه مجراهای مختلف در جامعه بسته‌شده بود. وقتی‌که مجراهای مختلف بسته شود، نتیجه آن این است که فرد در حوزه فرهنگی احساس می کند که دست‌وپاهایش بسته است. این موضوع ازلحاظ روان‌شناختی یک نوع برون فکنی خواهد داشت که ممکن است در حوزه های فرهنگی به قول جلال آل احمد به شکل هرهری-مذهبی خود را نشان دهد. آل احمد نامی از عبارت بی دینی استفاده نمی کند بلکه از این واژه استفاده می کند که به این معناست که فرد اصلاً دیگر نمی داند که کیست و نماز برای او مهم نیست.
می توان یک سری از عوامل اصلی را دسته بندی و احصا کرد؟
در سیستم فرهنگی ایران سیاست‌های خاص فرهنگی که نتیجه داشته باشد موجود نبوده است. اگر کارکردگرایانه نگاه شود متوجه می شویم که سیستم فرهنگی ما هزینه ای را دریافت می کند ولی برونداد درستی ندارد. از طریق کارهای پیمایشی کاملاً مشخص می شود که جامعه ما ازلحاظ فرهنگی افسارگسیخته است. در حوزه سیاسی هم‌بسته بودن جامعه، نبود بلندگویی برای سخن گفتن مردم و جوانان، بسته بودن فضاهای اجتماعی و کمبود ورزشگاه ها از مشکلات ماست. مثلاً در حدود 20 سال پیش در قم تعداد ورزشگاه ها بسیار بیشتر بود و جوانان در محلات فوتبال و والیبال بازی می کردند ولی بعدازاین مدت تعداد ورزشگاه های ما کمتر شده است. وقتی جوان نتواند ورزش کند و مجاری سخن گفتن و فعالیت اجتماعی او هم‌بسته شده باشد و در دانشگاه هم با ترس‌ولرز آرای سیاسی خود را بیان کند، این زخم از جایی سرباز می کند. در حوزه های اقتصادی هم ناکارآمدی وجود دارد و هرسال بیکاران زیاد می-شود. با این وضع جوانان بیکار یا سرخورده می شوند و یا اگر توان لازم را داشته باشند به کشورهای دیگر کوچ می کنند.
راهکارها و راهبرد پیشنهادی شما برای کارآمد سازی و ارتقای کارآمدی نظام در حوزه‌های پیش‌گفته (قانون‌گذاری، اجرایی، امنیت اجتماعی و نظارت) چیست؟ یا چگونه می‌توان احساس ناکارآمدی را از بین برد؟
موضوع اول شفاف سازی است. باید طبق پیمایش های دقیق حد و حدود مشکلات فرهنگی را تشخیص دهیم. شاید به این نتیجه رسیده شود که وضع ما خیلی حاد نیست. بعدازآن باید دید که چه اشخاص و ارگان هایی در حال جذب بودجه هستند و کارآمدی آن‌ها چقدر است؟ بعدازاین موضوع باید سیاست‌های راهبردی حاکم بر فرهنگ را تهیه کرد. حوزه فرهنگ را نباید به‌صورت مسئله روزانه دید. باید یک تفکر سیستمی در این حوزه حاکم باشد و در برنامه راهبردی فرهنگ مشخص شود که تا رسیدن به وضع مطلوب چندین گام را باید برداریم؟ مثلاً مشخص باشد در سال اول تا بیستم چه‌کاری باید انجام شود؟ البته این‌طور نیست که ما برنامه های درازمدت فرهنگی نداشته باشیم ولی باید برنامه هایی باشد که هم متکی به واقعیت های موجود جامعه باشد و هم برنامه های کارآمد و مبتنی بر اصول راهبردی باشد و نظارت دقیقی در حین عمل باشد. مثلاً اگر نهادی، بودجه ای را به‌طور سالیانه می گیرد در ماه سوم یا ششم سال از آن‌ها سؤال شود که شما چه خدمتی برای جوانان انجام داده اید؟
 مشکلی هم که در خود حوزه علمیه به‌خصوص در شهرها وجود دارد این است که ارتباط آن با بدنه جامعه خیلی قوی نیست. در مورد قانون‌گذاری هم باید گفت که اساساً در کشور ما مشکل در حوزه قانون‌گذاری نیست بلکه مشکل در اجرای قانون است. هرچقدر هم که خوب نوشته شود ولی در عمل همراه بارانت و بدون نظارت و یا مماشات بوده و بر آن برنامه راهبردی حاکم نباشد، به‌جایی نخواهد رسید.
در حوزه نظامی و انتظامی چه راهکاری می تواند وجود داشته باشد؟
در این حوزه نباید برخوردها شدید و منزجرکننده باشد که روی حوزه فرهنگ هم تأثیر گذارد.
با توجه به آنچه گفتید آینده کوتاه‌مدت و بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران در صورت ادامه روند و وضعیت کنونی چیست؟ همچنین در صورت به‌کارگیری راهکاری پیشنهادی شما، آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در این صورت به بحران و آنارشیسم در حوزه های مختلف خواهیم رسید. وقتی‌که مردم و خصوصاً جوانان زدگی داشته باشند و بیکاری به مردم فشار آورد و فاصله فقیر و غنی زیاد شود، جامعه بی هویت می شود و یک نوع آنارشیسم در همه حوزه ها حاکم خواهد شد. نخبگان جامعه باید به هوش باشند چون وضعیت خوبی نداریم.
در صورت به‌کارگیری راهکار پیشنهادی شما، آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نباید ناامید بود. اگر فکر ناامیدی به جامعه تزریق شود، همان احتمالی هم که برای برون رفت از این وضعیت در جامعه وجود دارد، منتفی خواهد شد. باید روحیه دورویی که در ما نفوذ کرده از بین رود. نخبگان ما که در جلسات خصوصی به نحوی صحبت می کنند ولی در پژوهش ها و سخنرانی های خود به نحو دیگری سخن می گویند، باید محافظه کاری را کنار گذارند. متأسفانه ما به‌صورت شفاف با خود یا حاکمان کشور صحبت نمی کنیم.
نهادهای حوزوی و پژوهشی دیگر هم باید روحیه محافظه کاری را کنار گذارند و نتایج خود را کتمان نکنند. باید حلقه اتصال بین نخبگان و روشنفکران با حاکمان تقویت شود. نتایج پژوهش ها باید به حاکمان جامعه رسانده شود تا تصمیم گیران اصلی، سیاست‌هایی را اتخاذ کنند که مبتنی بر نتایج پژوهشی باشد.
خلاصه راهکارها:
1- برای تعیین شاخص‌ها و نشانه‌های کارآمدی یک نظام سیاسی در حوزه‌ فرهنگی باید از دو روش کیفی و کمی باهم استفاده برد تا نتایج مطلوبی حاصل شود.
2- در حوزه سیاسی، بسته بودن جامعه و نبود بلندگویی برای سخن گفتن مردم و جوانان از مشکلات مهم در مقابل کارآمدی نظام است. باید در این راستا امکانات لازم فراهم شود.
3-در حوزه فرهنگی، نهادهای مختلفی در حال جذب بودجه هستند ولی مشخص نیست که دقیقاً چه خدمتی ارائه می دهند. نظارت بر این نهادها باید در حین عمل صورت گیرد و در مقاطع مختلف سال، آن‌ها گزارش دهند.
4- باید ترتیباتی اتخاذ شود که نخبگان محافظه کاری را کنار گذاشته و به‌صورت شفاف با حاکمیت کشور صحبت کنند.
5- حوزه قانون‌گذاری در ایران مشکلی ندارد بلکه ایراد اجرای قانون است. باید قانون در حوزه اجرا بدون رانت و مماشات و با نظارت دقیق صورت گیرد و برنامه راهبردی داشته باشد.
6- اعتراضاتی که گاهی در کشور صورت می‌گیرد فقط به خاطر نان‌وآب نیست بلکه تنگناهای گوناگونی در حوزه مختلف مانند فرهنگ ایجادشده که فرد احساس می کند دست‌وپاهایش بسته است. لذا باید آزادی های بیشتری در کشور ایجاد شود.
7- در حوزه فرهنگ باید ساختاری حاکم شود که در برنامه راهبردی آن برای رسیدن به وضع مطلوب یک چشم‌انداز زمانی معین داشته باشد و از برخورد با موضوع فرهنگ به‌صورت یک مسئله روزانه جلوگیری به عمل آید.
8- حوزه علمیه به‌خصوص در شهرها ارتباط خیلی قوی و مؤثری با بدنه جامعه ندارد لذا باید این مشکل مرتفع گردد.
9- نهادهای حوزوی، پژوهشی و آماری باید روحیه محافظه کاری را کنار گذارند و نتایج تحقیقات خود را در اختیار حاکمیت قرار دهند.
10- در حوزه فرهنگ، حاکمیت باید از برخوردهای امنیتی دوری کند تا احساس دل‌زدگی در میان اصحاب فرهنگ رخ ندهد.

745 مرتبه بازدید
در حال ارسال...