مصاحبه ها و یادداشتها

اخلاق و سیاست در تجربة جمهوری اسلامی ایران

بی اخلاقی در عصر جمهوری اسلامی ریشه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی دین ورزی دارد

اخلاق و سیاست در تجربة جمهوری اسلامی ایران

گفت‌وگو با دکتر سیدصادق حقیقت*

مجله حیات معنوی، ش 3، بهار 1399

  • ·     منزلت اخلاق در دکترین سیاسی جمهوری اسلامی ایران چیست؟

ابتدا مقدمه‌ای درباره اخلاق و منزلت آن در دکترین سیاسی و از جمله دکترین سیاسی جمهوری اسلامی ایران بیان می‌کنم. تفاوت اساسی سیاست مدرن با سیاست کلاسیک در این است که سیاست کلاسیک، سعادت‌محور و فضیلت‌محور بود، ولی در سیاست مدرن، هدف سیاست چیزی جز نظم و امنیت نیست، بنابراین مسائلی مانند فضیلت و سعادت به موضع خصوصی افراد راه پیدا می‌کند.

سیاست اسلامی و شیعی اعم از رویکرد فلسفی(فلسفه سیاسی) و فقهی(فقه سیاسی) آن نیز سعادت محورند و اخلاق و فضیلت در آن‌ها اهمیت بالایی دارد و چنان‌که می‌دانید برخی از مکاتب در قرن بیستم، فضیلت‌گراییِ دوران یونانیان و به شکل خاص "جماعت‌گرایی" و فضیلت‌گرایی ارسطو را احیا کردند. البته این‌گونه نیست که همه جماعت‌گرایان، فضیلت‌گرا باشند، حداقل می‌توان گفت برخی از آن‌ها مثل مک‌اینتایر، تیلور و سندل چنین قصدی داشتند.

مبنای بحث حاضر، ارتباط اخلاق با سیاست و فضیلت است و هدف از تأسیس جمهوری اسلامی، سعادت‌محوری و فضیلت‌محوری و همچنین ارتباط اخلاق و سیاست بوده است.

به بیان دیگر، وقوع انقلاب اسلامی، همراه با پیوند خوردن سیاست با اخلاق بوده است و این مسئله از نظر جامعه‌شناسی قابل اثبات است که ارتباط وثیقی بین اخلاق و سیاست وجود داشت و مردم از نظر جامعه‌شناختی دارای همبستگی اجتماعی بودند. اما در طول زمان، در منحنی زوالِ اخلاق و فضیلت در حوزه سیاست قرار گرفتیم و در این 41 سال، نموداری از زوال اخلاق و فضیلت و دوری از مسیر سعادت را شاهد بوده‌ایم.

  • ·        عوامل بی‌اخلاقی در تجربه سیاسی در ایران امروز کدام است؟

در مورد عوامل بی‌اخلاقی باید بگوییم که زمینه‌های متفاوتی وجود داشته، که اجمالاً به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنم:

اقتصاد: اولین و مهم‌ترین آن‌ها، مسائل اقتصادی بوده است‌. در مسائل اقتصادی چون سیاست واحدی نداشته‌ایم و هر دولتی سیاست خاص خود را دنبال کرده، همچنین توسعه‌محور نیز نبوده‌ایم، برای جبران ناکارآمدی در توسعه و اقتصاد، دست به بی‌اخلاقی زده‌ایم. به این امر در روان‌شناسی سیاسی «سازوکارِ جابه‌جایی» می‌گویند؛ یعنی ناکارآمدی اقتصادی باعث شده است به حوزه اخلاق نیز ضربه وارد شود. البته به این مسئله در روایات اسلامی نیز اشاره شده است. پیامبر اکرم 6 می فرماید: «کاد الفقر ان یکون کفرا»؛ نزدیک است که فقر موجب کفر شود. فقر به‌خودی‌خود مساوی کفر نیست، ولی می‌تواند زمینه آن را برای مردم عادی فراهم کند. و اگر پیامبر فرموده‌اند «الفقر فخری»؛ فقر افتخار من است، این برای افراد ویژه و شخص معصوم است، ولی برای توده مردم این‌گونه نیست.

دربارة علت اینکه چرا در اقتصاد چنین شرایطی به وجود آمده است باید به چندین مسئله اشاره کرد:

1. ما در 41 سال گذشته، راهبرد اقتصادی نداشته‌ایم؛ مثلا در دورة مهندس میرحسین موسوی، رویکرد اقتصادی کشور، چب بوده است که امروزه با عنوان «نهادگرایی اقتصادی» از آن یاد می‌شود. در دوران آیت الله هاشمی رفسنجانی سعی بر این بود که یک مدل فریدمنی و لیبرالیستی متناسب با جمهوری اسلامی و سیاست‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول اعمال شود. نمونه آن نیز آزادسازی محدویت دولتی ارز براساس تئوری دست نامرئی «آدام اسمیت» بود که با توجه به رشد افسارگسیخته ارز در آن دوره، دولت مجددا مجبور به دخالت در بازار و اعمال محدودیت برای آن شد.

در واقع، نبودِ راهبرد توسعه برای جمهوری اسلامی سبب شده است تا کشور از مدار توسعه خارج شود؛ به این معنا که قطاری روی ریل بوده و این قطار از ریل خارج شده است و اگر بخواهیم به مدار توسعه برگردیم ابتدا باید قطار را وارد ریل نماییم و سپس بر سر این بحث کنیم که اقتصادمان باید لیبرالیستی یا نهادگرایانه باشد. بنابراین برای کشوری که توسعه معنادار نباشد باید هر روز ببینیم که چگونه باید گذران زندگی داشته باشیم.

2. در سال‌های اخیر نیز شاهد رشد شرکت های «خصولتی» بودیم که پول‌های زیادی به جیب زدند و دولت نیز برای اینکه نظام اقتصادی دچار فروپاشی نشود ضرر و زیان آن‌ها را از جیب ملت جبران کرد.

3. همه این‌ها را اضافه کنید به اختلاس‌های بزرگی که در دولت دهم به بعد اتفاق افتاد و نقدینگی افسارگسیخته‌ای را به‌وجود آورد و سبب شکل‌گیری بحران‌های متعدد شد. در نهایت، می‌توان مسئلة عدم نظارت کافی و فرار مالیاتی را نیز به آن‌ها افزود.

بنابراین نخستین عاملِ افول اخلاقی، مشکلات اقتصادی است. در دوران بحران اقتصادی است که بیکاری، اعتیاد، مشکلات اخلاقی و اجتماعی برای مردم به وجود می آید. بنابراین اگر کشور در ریل توسعه قرار بگیرد اخلاق نیز جایگاه خود را پیدا می‌کند. گزارش وضعیت بد اقتصادی صرفا یک ادعا نیست، بلکه آمار نیز آن را تایید می‌کند. برخلاف بسیاری از مسائلی که ممکن است جدلی‌الطرفین باشند ولی مسائل اقتصادی معمولا با آمار و ارقام قابل اثبات هستند. ما از نظر فساد مالی در سال 2020 سقوط هشت پله‌ای داشته‌ایم و به رتبه 146 در بحث شفافیت رسیده‌ایم. وقتی آمار اختلاس‌های کلان مشخص نباشد و فرار مالیاتی و پول‌شویی وجود داشته باشد چنین سقوطی اتفاق می‌افتد.

فرهنگ سیاسی: عامل دومی که باید به آن اشاره کرد، فرهنگ سیاسی ما ایرانیان است، که ایرانیان ترکیبی از سه فرهنگ سیاسی ایران، اسلام و غرب (سوسیالیستی و لیبرالیستی) است. تا جایی که بنده اطلاع دارم ما نتوانسته‌ایم ترکیب متناسبی از ایرانیت، اسلامیت و فرهنگ تجدد ارائه کنیم و همیشه این سه فرهنگ درچهار دهه اخیر در سپهر کشور ما در وضعیت عدم تلائم بوده‌اند؛ برای نمونه وقتی سالگرد کوروش می‌شود، مردم برای ادای احترام به آنجا می‌روند، اما نیروهای امنیتی و انتظامی مانع می شوند! چرا نباید به کوروش و حقوق بشر او افتخار کنیم؟ روسیه هنوز به مفاخر گذشته خود می‌بالد؛ مثلاً با اینکه از سیاست‌های لنینی فاصله گرفته ولی جسد «لنین» به‌صورت مومیایی شده هنوز در میدان سرخ مسکو هست، چون روس‌ها معتقدند که لنین و مارکسیسم بخشی از تاریخ روسیه‌اند؛ درحالی‌که به اعتقاد ما شاهان ننگ تاریخ‌اند، لذا نه‌تنها شاهان را از تاریخ خود حذف کردیم، بلکه کسانی را هم که در این چهار دهه از گردونه قدرت خارج شدند از کتاب‌های درسی بیرون راندیم، به‌گونه‌ای که گویا چنین کسانی نبوده‌اند، در انقلاب مشارکت نداشته، زجر و زحمت نکشیده‌اند و یار امام نبوده‌اند. با اینکه این امکان وجود داشت که ما آن‌ها را حفظ کنیم و در تاریخ هم نگه داریم و حتی نقد هم بکنیم.  

توجیهات فقهی: عامل سومی که ریشه‌های بی‌اخلاقی را تقویت کرده توجیهات فقهی است. فقه به‌خودی‌خود با اخلاق سازگار است و دانش معتبری است. ولی توجیهات فقهی چه‌بسا به بی‌اخلاقی منجر شود. مثل قضیه «باهتوهم» که می‌تواند منشا بی‌اخلاقی بی‌شماری شود. اگر یک روزنامه و جریانی معتقد باشد که براساس روایت باهتوهم می‌توان به مخالفان بهتان زد، دیگر هیچ سنگی روی سنگ بند نمی‌شود. مثال دیگر، موضوع «مصلحت نظام» است که می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد و برای تحدید آزادی‌ها و یا مسائل غیراخلاقی به مسئله مصلحت نظام تمسک شود.

در قالب یک لطیفه گفته‌اند: پادشاهی که دین‌محور بود از فقیهی پرسید: حکم شرعی این مسئله چیست؟ فقیه جواب داد: در انبان فقه، همه جور جواب هست تا اراده پادشاه چه باشد. اگر شما اراده کنید که فلان چیز را از فقه دربیاوریم توانایی آن را داریم و اگر ضد آن را اراده کنید باز هم می‌توانیم آن را انجام دهیم!

  • ·        تاثیر تیرگی اخلاق در سیاست بر فرهنگ عمومی ایرانیان چیست؟

اگر بی‌اخلاقی در جامعه توسعه پیدا کند فرهنگ عمومی ایرانیان و فرهنگ سیاسی ایرانیان (که زیرمجموعه فرهنگ عمومی ایرانیان است) دچار آسیب می‌شود، البته مدعای ما این است که در طول زمان این اتفاق افتاده است.

برای تایید این مسئله نمی‌توان فقط به مسائل تئوریک رجوع کرد، زیرا مسائل تئوریک چه‌بسا جدلی‌الطرفینی باشد. ما نیاز به فکت‌های اجتماعی و آمار و تحقیقات میدانی داریم. تحقیقات میدانی می‌تواند کمّی و کیفی، براساس پرسش‌نامه و یا مصاحبه باشد. تحقیقات میدانی می‌تواند با تحقیقات تفهّمی تکمیل شود، این مدعای «نظریة همروی» در بحث روش‌شناسی است که طبق آن مجموعه روش‌های کمّی، کیفی و تفهّمی می‌توانند به همدیگر کمک کنند. اگر بخواهیم به شکل خلاصه به برخی از آمارها و تحقیقات انجام شده در این زمینه بپردازیم فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم:

نتیجه یکی از تحقیقات کمّی و کیفی مبتنی بر روشِ دورکهایمی این بوده است که جمهوری اسلامی ایران در این 41 سال، دچار زوال همبستگی اجتماعی شده است و تبعیضی که در ذهن افراد احساس می‌شود اعم است از تبعیضات جنسیتی، قومی و دینی. این فروپاشی هفتاد درصد در مسائل اجتماعی و نود درصد در مسائل اقتصادی وجود داشته است. به شکل مشخص در سال انقلاب یعنی 57، اعتماد عمومی (اعتماد مردم به یکدیگر) 56 درصد بوده است، در سال 83 این رقم به 26 درصد، درسال 94 به 9 درصد و اکنون هم که در سال 98 هستیم تقریبا در همان 9 درصد مانده است. یعنی انقلابی برپا کردیم که اعتماد عمومی در ابتدای آن 56 درصد بوده و بعد از 41 سال به 9 درصد رسیده است.

علت اینکه چرا بی‌اخلاقی‌ها یعنی زوال اخلاقی بر فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی ایرانیان تاثیر گذاشته است دو نظریه اصلی در ارتباط با مسئله «ساختار-کارگزار» وجود دارد. در نظریه ساختار-کارگزار یک نظر این است که کارگزار اهمیت بیشتری دارد و نظر دوم آن است که ساختارها اهمیت بیشتری دارند. نظریه سومی که «آنتونی‌گیندنز» مطرح کرده، تعامل ساختار و کارگزار است. در بین فرهنگ‌گرایان در جمهوری اسلامی این‌گونه گفته می‌شود که اگر ما تک تک افراد را اصلاح کنیم جامعه اصلاح می‌شود. اگر ما با اخلاق شویم ایران گلستان می شود. این حرکت از فرد به سمت جمع و از کارگزار به سمت ساختار است. اما دیدگاه مقابل این است که اولویت آن است که به ساختارها و نهادها اهمیت بدهیم و افراد در دل ساختارها و نهادها به خودی خود ساخته خواهند شد.

تصور بر این است که ساختارها اهمیت بسیار زیادی دارند و ساختارها نیز یک روزه ساخته نمی‌شوند، بلکه در طول زمان و به شکلی انباشتی به‌وجود می‌آیند. بنابراین فرهنگ عمومی ایرانیان و فرهنگ سیاسی آنان انباشتی از مسائل مختلف در طول زمان است. این مسئله را گاهی با عنوان «روح ملت‌ها» از آن  یاد می‌کنند؛ مثلاً  گفته می‌شود که روح فرانسوی‌ها رمانتیک است و یا روح آلمانی‌ها نظم و دقت است.

چه چیز باعث می‌شود که اخلاق در چهار دهه زوال پیدا کند و ساختارها تاثیر بیشتری بر افراد داشته باشند؟  وقتی که نهاد قدرت رو به زوال می‌رود، بی‌اخلاقی از بالا به پایین سرایت می‌کند؛ مثلاً اگر رئیس جمهوری معتقد باشد که در سازمان ملل هاله‌ای از نور و تقدس اطرافم را فرا گرفته بود و تمام افراد را نگاه کردم هیچ کس پلک هم نمی‌زد از بس که سخنان من تاثیرگذار بود! یا همو بگوید دختری در زیرزمین خانه خود، اورانیوم غنی می‌کند، یا برای اینکه محبوبیت خود را در شهری بالا برد، ادعا کند که این آب برای شماست و نباید به شهرهای دیگر داده شود، این روش‌های پوپولیستی و این دروغ گفتن‌های بزرگ به پایین هم سرایت می کند. بنابراین وقتی که رئیس جمهور، چنین می‌گوید افراد زیردست او هم به‌تدریج این کار را انجام می‌دهند و دروغ را نهادینه می‌کنند. البته سیاست در جهان همراه با دروغ است، اما به تعبیر یکی از اساتید، سیصد دروغ در یک روز عادی نیست! نمونة جدیدی که اتفاق افتاد و ضربه بسیار مهلکی به اخلاق و همبستگی اجتماعی در ایران وارد کرد، اسقاط هواپیمای اوکراینی به دست نیروهای خودمان در نزدیک فرودگاه امام خمینی; بود، در این مورد انتظار می‌رفت اگر اشتباهی رخ داده است صادقانه با مردم در میان گذاشته شود و مردم ایران همان‌طور که از اول انقلاب در صحنه بودند و همراهی می‌کردند می‌توانستند این مسئله را نیز درک و با آن کنار بیایند، اما وقتی به آنجا رسید که مسئولان ابتدا آن را پنهان کردند و پس از چند روز، سرانجام مجبور شدند اعلام کنند که موشک خودی آن را سرنگون کرده، دیگر وجدان عمومی آن را نپذیرفت.

  • ·        جمع‌بندی شما از مسئله اخلاق و سیاست در تجربه جمهوری اسلامی ایران چیست؟

اگر یک سؤال اخلاقی و شرعی در این مورد مطرح کنیم شاید به نتیجه سخن نزدیک شویم؛ سؤال این است که: از نظر اخلاقی و شرعی، اگر نوع خاصی از سیاست‌ورزی، موجب فقر، فساد، فروپاشیِ همبستگی اجتماعی، اعتیاد، تن‌فروشی، کلیه‌فروشی و بی‌دینی مردم شود حکم آن چیست؟ به عبارت دیگر، اگر از فقیهی بپرسند: خارج شدن از مدار توسعه و فساد اقتصادی و ظهور پدیدة خصولتی‌ها و بحران‌های اقتصادی و تحریم‌ها و مانند این‌ها موجب گسترش فحشا و فرار مغزها و بی‌دینی مردم شود حکم آن چیست؟ به نظر می‌رسد فتوای هر فقیهی ابن باشد که در صورت مزبور حکم آن حرمت است.

چنانچه همین سوال را از دیدگاه اخلاقی طرح کنیم که: اگر گسترش فساد اقتصادی و اجتماعی موجب بحران‌های اخلاقی در جامعه شود حکم آن چیست؟ به نظر می‌رسد که اخلاق حکم می‌کند که ما اجازه نداریم از اصول حکمرانی خوب، از تخصصی دیدن سیاست و از اصول مسلم اقتصاد تخلف کنیم. بحث بر سر این نیست که حکمرانی خوب، اصولی دارد که ما از آن‌ها غافلیم! بحث این است که به اصول اولیه حکمرانی بی‌توجهیم و اوّلیات اقتصاد در این مملکت نادیده گرفته می‌شود.

البته غرض این بحث، القای نوعی ناامیدی در اخلاق و سیاست نیست، ما چشم خود را بر اتفاقات مثبت نمی‌بندیم و یقین داریم که جنبه‌های مثبت نیز در این سال‌ها رقم خورده است؛ مثلاً روحیه مردم ایران نسبت به مردم جهان از نظر اخلاقی در سطح خوبی است. این مردم برای اینکه نظام اسلامی بماند محرومیت‌های بسیاری را پذیرفته و نشان داده‌اند که برای حفظ اصل جمهوری اسلامی و اصل اسلام، حاضر به ایثارگری‌های شگفتی هستند. این مردم، صادقانه آمادة ساختنِ ایران آباد و با اخلاق هستند. امید ما این است که اخلاق و سیاست ارتباط واقعی خود را پیدا بکند و منحنی زوالی که بدان اشاره کردیم شکل صعودی پیدا نماید و ان‌شاءلله به سمت سعادتی که در ابتدای انقلاب قول آن داده شده بود حرکت کنیم.



* استاد تمام دانشگاه مفید.

2173 مرتبه بازدید
در حال ارسال...