بررسی و نقد اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی
نقد اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی
پنجمین قسمت از فصل جدید برنامهی تلویزیونی «مصیر» کاری از گروه اجتماعی شبکه چهار سیما، یکشنبه 8 دی ماه با موضوع «اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی» با اجرای محمد مهدی ابراهیمی نصر روی آنتن رفت.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما؛ مهمانان این قسمت از برنامه دکتر سید صادق حقیقت، پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه مفید و حجت الاسلام دکتر مهدی ابوطالبی، پژوهشگر و عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بودند.
در ابتدای این برنامه سید صادق حقیقت، دربارهی مبانی اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی بیان کرد: «آیت الله مصباح یزدی از شخصیت های برجسته نظام جمهوری اسلامی هستند و در حوزه اندیشه و عمل سیاسی قابل توجهاند. به اعتقاد بنده اندیشه سیاسی ایشان نظام مند است یعنی از یک جایی شروع میشود و به یک جایی ختم می شود. یک سیستمی را طراحی کرده اند که کلیه زیر مجموعه های آن با کل سیستم مرتبط است. نکته اول این است که مبانی اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی با سکولاریسم تفاوت و ضدیت دارد. اگر درباره ی نسبت سیاست و دین صحبت کنیم آیت الله مصباح یزدی معتقد است که در دین گزاره هایی وجود داره که تکلیف نظام سیاسی را مشخص کرده است. نکته دوم این است که جامعه اسلامی به سمت غایتی حرکت می کند و آن غایت سعادت است. اندیشه های کلاسیک مثل یونان غایت مند هستند و اندیشه مدرن غایت مند نیست و یا غایت را رفاه، امنیت و... در نظر میگیرد. اندیشه آیت الله مصباح یزدی در دسته اندیشه های کلاسیک است. نکته سوم و انتقادی این است که ایشان معتقدند در شکل دادن به نظام سیاسی نباید از دست آوردهای متجددانه و مدرن استفاده کنیم.»
حقیقت در ادامه نقل قولی از ایشان در کتاب «پاسخ استاد به جوانان پرسشگر» آورد: «وقتی فعالیت هایی که در نظام حکومتی صورت میگیرند دارای تنوع هستند و به نوعی باهم تباین و اختلاف دارند ضرورت دارد که هر بخشی از متصدیان و کارگزاران جهت خاص و رویه خاصی از هرم قدرت قرار گیرند. بنده کشوری را سراغ ندارم که عملا قوای سه گانه آن از یکدیگر مستقل باشند و تحت نفوذ و تاثیر هم نباشند. از جنبه نظری و تئوریک تفکیک کامل وظایف قوه مقننه از قوه مجریه کاری درست و منطقی نیست. چون ممکن است میان قوا تزاحم رخ بدهند نیازمند یک هماهنگ کننده مقتدر در بالای هرم هست و بنابراین تفکیک قوا میسر نیست.» بنابراین ایشان تفکیک قوا را امری مدرن می دانند و قبول ندارند.
حقیقت افزود: «در دوران مدرن عقل نوع بشر به این نتیجه رسیده است که سیستم قبل پاسخگو نیست و باید قدرت به سه بخش تقسیم بشود که سه قوه هستند. این قوا باید به شکلی باشند که هیچ کدام بر دیگری تفوق نداشته باشند تا دموکراسی واقعی اتفاق بیفتد. آیت الله مصباح یزدی میفرمایند که قدرت به شکل هرمی است و یک کسی باید در راس هرم باشد. این امر در اندیشه سیاسی کلاسیک ممکن است ولی در اندیشه سیاسی مدرن اسلامی ممکن نیست. ما بعد از مشروطه دو خط فکری داریم. خط اول را مرحوم میرزای نائینی شروع کرد که به آن نو اندیشی دینی میگوییم. مبانی دینی حفظ شده و پدیده های مدرن مثل پارلمان و آزادی را پذیرفته و تلفیق میکند. خط دوم که آیت الله مصباح یزدی دنبال میکند خطی است که نقد تجدد است و پدیده های مدرن مانند مجلس و تفکیک قوا را رد می کند. برای مثال ایشان میگویند لازم نیست مجلس شورای اسلامی به این شکل و با رای مردم باشد. حاکم اسلامی اگه لجنه هایی در حوزه های مختلف سیاست،فرهنگ و اقتصاد تشکیل بدهد و آن ها به حاکم مشورت بدهند کفایت میکند. به عبارتی مدل حکومت ایشان حکومت اسلامی است و نه جمهوری اسلامی. جمهوری که امام خمینی (ره) فرموده بودند به همان معنایی که در دنیا مصطلح است در جمهوری اسلامی محقق شده و با اندیشه حکومت اسلامی ایشان همخوانی ندارد.»
مهدی ابوطالبی ضمن مخالفت با دیدگاه دکتر صادق حقیقت گفت: «اینطور نیست که آیت الله مصباح یزدی بگویند با ما هر اندیشه ای چون مدرن و غربی است مخالفیم. نکته ای که دکتر حقیقت خواندند در این است که ایشان میگویند چون ممکن نیست که تزاحم پیش نیاید پس نیاز داریم یک هماهنگ کننده داشته باشیم و نگفتند چون غربی است با آن مخالفیم. نکته بعدی آن که من ندیده ام آیت الله مصباح یزدی بین حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی تفکیک قائل شوند و بگویند حکومت اسلامی را قبول داریم. در آن مدل مجلس هم منافاتی با انتخاب مردم ندارد بلکه نحوه ی انتخاب متفاوت است. در رابطه تفکیک قوا ایشان مطلق رد نمیکنند. ایشان در کتاب حقوق و سیاست در قرآن در این رابطه بحث می کنند. ادله هر دو طرف و مزایا و معایب آن ها را می گویند. بعد توضیح میدهند که اگر تفکیک قوا برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت است در اسلام ما میگوییم حاکم باید عادل و با تقوا باشد پس سو استفاده از قدرت معنا ندارد. اگر تفکیک قوا برای تقسیم کار است، تجزیه قدرت و تقسیم کارها اشکالی ندارد. به هر حال باید نهادی باشد که تزاحم ها را حل کند.»
حقیقت در پاسخ گفت: «بنده عرض نکردم که آیت الله مصباح یزدی میفرمایند هرآنچه مدرن است ما با آن مخالفیم من فقط بحث تفکیک قوا را عرض کردم. در اندیشه ایشان فقط مساله وجود نهادی که تزاحم ها را حل کند و در راس باشد نیست. ایشان از هرم قدرت صحبت می کنند. افلاطون هم هرم قدرت دارد که فیلسوف شاه در راس است. شما میگویید در اندیشه ایشان امکان سوءاستفاده از قدرت وجود ندارد. اما قدرت فسادآور است و نیاز به مهار وجود دارد و این جزء ابتدائیات علم سیاست است.»
ابوطالبی بیان کرد: «ایشان نمیگویند به طورکلی امکان سوءاستفاده از قدرت وجود ندارد بلکه می فرمایند در حکومت اسلامی وقتی حاکم معصوم یا عادل است سوءاستفاده نیست. در حکومت معصوم که سوءاستفاده نیست. در حکومت عادل در ساختاری که می چینند نحوه ی تعیین حاکم، عادل بودن شرط است. با رای و نظر مردم با شرایطی خاص، نخبگانی می آیند بر اساس فقاهت و عدالت و کفایت مدیریتی حاکم را انتخاب میکنند و همین جمع هرگاه تشخیص داد که این فرد فسادی انجام داد و عدالتش از بین رفت اعلام میکند که اصلح نیست و عزل میشود. بنابراین امکان سوءاستفاده از قدرت با این روش حل میشود.»
ابوطالبی ادامه داد: «در بحث آن دو خط بعد از مشروطه باید بگویم که مفاهیمی مثل آزادی و پارلمان و... را آیت الله مصباح یزدی و بقیه قبول داشته اند اما نه به مفهوم غربی آن. آخوند خراسانی که شما میگویید جزء خط اول است از نجف اشرف نامه میفرستند و می گویند امثال سید حسن تقی زاده را اخراج کنید چون به دنبال عشاق آزادی پاریس هستند فرق چندانی با دیدگاه شیخ فضل الله نوری ندارد. شیخ فضل الله نوری میگوید آزادی و مساواتی که شرع میگوید نه آنچه پارلمان و آزادی غربی میگوید. این بحث ها در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) هم بود که برخی میگفتند مدرن است برخی میگفتند ضد مدرن است. ما در بحث آزادی ادبیات خودمان را داریم در شورا و مشورت و پارلمان هم همینطور بنابراین لزوما با سایر اندیشه تطبیق ندارد. اتفاقا به نظر من در مدلی که آیت الله مصباح یزدی میگویند از ظرفیت و نظر مردم خیلی بهتر از مدل غربی استفاده میشود.»
دربارهی انتصابی بودن یا انتخابی بودن ولایت فقیه و نظر آیت الله مصباح یزدی، حقیقت بیان کرد: »قرائت های متفاوتی از این امر وجود دارد. قرائت مسلط که دیدگاه امام خمینی (ره) هم هست نظریه نصب است. نظریه نصب این است که خداوند کسی که فقیه و مجتهد باشد نه کسی که مرجع و اعلم باشد را برای ولایت نصب کرده است.جدا کردن مقبولیت و مشروعیت غلط است.
وی افزود: مسلم است که هر کسی که مجتهد است نمیتواند حکومت تشکیل دهد برای حل این مساله پاسخ این است که کسی که برای اولین بار حکومت اسلامی تشکیل داد بر بقیه واجب است که از آن تبعیت کنند. میان امام خمینی (ره) و آیت الله مصباح یزدی در مبنای مشروعیت حکومت اسلامی که نظریه نصب است تفاوتی وجود ندارد. اما من در کتاب حوزه قدرت در اندیشه سیاسی شیعه گفته ام که از یک نظر تفاوت وجود دارد. امام خمینی گفته اند فقیه منصوب است اما به شرطی که مردم او را بخواهند. خود نصب الهی مشروط به خواست مردم است یعنی اگر مردم نخواهند خداوند هم نصب نکرده است. روایتی که خطاب پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) است میگویند لَکَ وِلاَءُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی، فَإِنْ وَلَّوْکَ فِی عَافِیَةٍ وَ اِجْتَمَعُوا عَلَیْکَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنِ اِخْتَلَفُوا عَلَیْکَ فَدَعْهُمْ. یعنی اگر مردم خواستند وگرنه رها کن. از این منظر نتیجه نظریه نصب و انتخاب یکی است. آیت الله مصباح یزدی نظر دیگری دارند. در کتاب گفتمان آیت الله مصباح یزدی نوشته رضا صنعتی آمده است برای حفظ حکومت کمیت ملاک نیست. ملاک آن است که عده ای امام (ع) یا ولی فقیه را حمایت کنند که بتوانند حکومت را حفظ کنند. گاهی با 90 درصد و گاهی با 50 یا 40 درصد. او مامور است که حکومت اسلامی را حفظ کند تا مادامی که کسانی باشند که با حمایت آن ها بتواند حکومت اسلامی را حفظ کند وظیفه اش این است که حفظ کند و ملاک. کمیت نیست. از ایشان می پرسند نظر مردم چه جایگاهی دارد و می گویند همان گونه که عنوان شد عقل مردم از ورود به این مساله قاصر است.
وی ادامه داد: کجای فقه همچنین نظری وجود دارد؟ جمهوری روی شانه های مردم است و خواست آنها اهمیت دارد. نظر امام خمینی (ره) هم همین است که نظر و خواست مردم تاثیر گذار است و نقش دارد. امام خمینی (ره) در رای گیری نوع حکومت بعد از انقلاب فرمودند ملاک نظر مردم است حتی اگر حکومت کمونیستی بخواهند.»
ابوطالبی در این باره بیان کرد: «اتفاقا در روایتی که شما گفتید اعمال ولایت با نظر مردم است. در نصب نقش مردم دیده نشده است. حق حاکمیت و مشروعیت به امام یا فقیه داده است پس منصوب است اما این حق اگر بخواهد به فعلیت برسد نیازمند همراهی مردم است. امام خمینی (ره) هم میگویند تولی حکومت نیازمند حضور و نظر مردم است. مثالی بزنم یک پزشک وقتی پروانه پزشکی میگیرد حق طبابت دارد اما تا مردم به او مراجعه نکنند امکان طبابت ندارد. من یک ماشینی دارم و حق استفاده از آن را دارم اما دزدی آن را میبرد من نمیتوانم به هر طریقی حق خود را بگیرم. همانطور که ولایت و حکومت حق امام علی (ع) بود اما غصب شد ولو با نظر مردم و ایشان نمی توانستند به هر طریقی و با زور حق خود را استیفاء کنند. هم امام خمینی (ره) هم آیت الله مصباح یزدی میفرمایند که فقیه اگر مقبولیت مردم را نداشتند حق استفاده از زور برای تشکیل حکومت را ندارد.»
حقیقت پاسخ داد: «در مثال پزشکی که زدید فرض کنید که در یک روستا مردم نیاز به پزشک دارند، نظام پزشکی کسی را میفرستد که مردم نمیخواهند و میگوید اگر نخواستند در خانه بنشین و تو همچنان پزشک این روستایی؟ نه یک فرد دیگر را به جای آن فرد میفرستد.»
ابوطالبی گفت: «درست است اما به شرطی که دو فرد صالح وجود داشته باشد.» حقیقت بیان کرد: «طبق نظریه نصب همه فقها منصوبند و صلاحیت دارند و مساله فقیه اعلم نیست.» ابوطالبی بیان کرد: «ولی اصلح است. همه آن ها مجتهد هستند ولی با 3 شرط علم و تقوا و کفایت سیاسی بالاتر اصلح وجود دارد.»
حقیقت پاسخ داد: «منحصر به یک نفر نیست و تمام فقه ها منصوب هستند. اگر اصلح متعین باشد بله ولی طبق این نظریه، اصلح بودن مطرح نیست.» ابوطالبی گفت: «امام علی (ع) میفرمایند که إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ»
حقیقت پاسخ داد: «اتفاقا این روایتی است که آیت الله منتظری در نظریه انتخاب به آن استناد میکنند. در نظریه انتخاب یک نفر ولایت دارد که اعلم است اما در نظریه نصب همه فقها ولایت دارند.» ابوطالبی بیان کرد: «آقای منتظری میگویند چون نمیتوانیم اعلم را تشخیص بدهیم به سراغ مردم می رویم.»
ابوطالبی ادامه داد: «مشروعیت حاکم با نصب است. دکتر حقیقت میگویند نصب منوط به رای مردم است و ما همچنین قیدی را نداریم. اعمال حاکمیت با رای مردم است و نمی تواند از زور استفاده کند. آنجایی که آیت الله مصباح یزدی میگویند عقل مردم قاصر است درست است. آنجایی که مردم میخواهند فقیه را از غیر فقیه تشخیص بدهند، آنجایی که میخواهند اصلح را از غیر اصلح در فقه ها عقلشان قاصر است. در بحث های دیگر هم آیت الله مصباح یزدی تاکید دارند که نخبگانی باشد چون همه در همه جا نمی توانند نظر بدهند. در بحث آن 40 درصد از حامیان حاکم نکته این جاست که اگر عموم مخالفت کنند حاکم حق استفاده از زور را ندارد اما اگر حتی 20 درصد مردم طرفدار حاکم هستند و بقیه ساکت اند یا مخالفت عملی ندارد حاکم باید ادامه بدهد و حکومت را حفظ کند. در همه جای دنیا همین است 50 درصد مردم رای می دهند و 50 درصد دیگر ساکت هستند. مثلا تنها 20 درصد مردم با یک نفر موافق هستند. اگر 70 ، 80 درصد مردم مخالفت کردند و لازمه حفظ حکومت اعمال زور بود حاکم نباید به حکومت ادامه بدهد.»
حقیقت پاسخ داد: «این فرض هایی که آقای ابوطالبی میگویند ذهنی است و در عالم واقع وجود ندارد. امکان ندارد 20 درصد موافق باشند و بقیه نظری نداشته باشند. در نظر آیت الله مصباح هم نیامده که بقیه ساکت باشند. این قید وجود ندارد. از ایشان سوال میشود که ولی فقیه از سوی سایر فقه ها نقد شدنی است؟ ایشان میفرمایند خیر سایر فقه ها حق دخالت در حکومت را ندارند و از این لحاظ فرقی با مردم عادی ندارند. چرا حق انتقاد ندارد؟ بالندگی جامعه اسلامی به این است که آزادی نقد کردن وجود داشته باشد. فرض ما این است که عدالت و تقوا وجود دارد ولی مگر میشود دستگاه حکومت نداشته باشیم؟ امام علی (ع) که معصوم بودند حاکمی را می گمارند که او مشکل پیدا میکند. بنابراین بحث بر این نیست که یک نفر عادل است و تقوا دارد. شما حتی اگر قدرت را هرمی هم تصور کنید امکان فساد در لایه های پایین وجود دارد بنابراین قدرت همواره باید نقد شود. حکومت در یک نفر که متبلور نمیشود یک مجموعه است.»
ابوطالبی بیان کرد: «آیت الله مصباح یزدی با نقد مخالف نیستند. آنجایی که مخالف نظر دیگر فقها هستند یعنی فقها حکمی مخالف حکم ولی فقیه بدهند. ایشان در کتاب حکیمانه ترین حکومت میگویند یکی از حقوق مردم در حاکمیت اسلامی نقد حاکمان است و فقیه هم مثل مردم است. نخبگان فقها اعلم خود را انتخاب میکنند برای حکومت و به وقتش باید فرد دیگری را معرفی کند. هر فردی که صاحب تشخیص باشد.»
حقیقت گفت: «نه تنها فقها بلکه هر کسی حق نقد دارد و نقدش محترم است.»
ابوطالبی پاسخ داد: «بله محترم است اما نمیتوانیم نقد هر کسی را ملاک ناقص دانستن حاکم قرار دهیم و چون 4 نفر نقد کرده اند پس ساقط هستی. مردم حق نظارت و نقد دارند. اما بحث در این است که در نظام غربی اگر عموم مردم نخواستند حکومت مشروعیت ندارد اما در حکومت اسلامی مشروعیت از جانب خداست. نقد حاکم هم آن جاست که بگویند رفتارش یا فقیهانه نبود یا عادلانه نبود یا خارج از کفایت مدیریتی بود که عموم مردم نمیتوانند همچین نظری بدهند.»
حقیقت بیان کرد: «سیاست قدیم بحث میکند چه کسی باید حکومت کند. سیاست جدید بحث میکند که چگونه باید حکومت کرد. بنابراین بحث کنترل و مهار قدرت و بحث تفکیک قوا به وجود می آید. اندیشه سیاسی آیت الله مصباح یزدی در گروه اندیشه های کلاسیک قرار می گیرد و ایشان به این سوال پاسخ می دهند که چه کسی باید حکومت کند. وقتی وارد مباحث تخصصی سیاست می شوند بحث را جای دیگری می برند. مثلا در بحث تفکیک قوا که مساله این است که سه قوه در عرض هم وجود داشته باشند اما ایشان چون تفکر هرمی دارند میگویند در نهایت باید یک نفری وجود داشته باشد که نظر آخر را بدهد.»
ابوطالبی پاسخ داد: «هیچ یک از فقها بحث تفکیک قوای سهگانه را به این شکل مدرن را قبول ندارند و در قانون اساسی هم داریم که اختلافات قوای سه گانه را رهبری حل میکند. این نظر اختصاص به آیت الله مصباح یزدی ندارد همه فقها اینطور فکر میکنند.در اندیشه های آیت الله مصباح یزدی و حضرت امام (ره) هم چه کسی باید حکومت کند و هم چگونه باید حکومت کند وجود دارد و لذا میگویند کسی که حکومت میکند باید همراهی مردم را داشته باشد باید حکومتش عادلانه باشد و مبتنی بر احکام شرع باشد.»
سید صادق حقیقت در انتها افزود: «ملاک برای ما اندیشه سیاسی اسلامی است و ملاک اندیشه غرب زدگان بعد از مشروطه نیستند.متفکرانی مانند مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی پدیده های مدرن را به ما هو مدرن، پذیرفته اند و توجیه فقهی کرده اند.گفته اند که مشروطه واجب فقهی و شرعی است.در مقابل این دیدگاه، نظر شیخ فضل الله نوری است که به آزادی، کلمه خبیثه آزادی می گوید
برای مشاهده دو فیلم گفتگو در باره اندیشه سیاسی آیت الله مصباح، به کانال تلگرامی زیر مراجعه فرمایید: