کرونا و سیاست
کرونا و سیاست: دنیا از جهانی شدن آمریکایی عبور می کند
سید صادق حقیقت (روزنامه مستقل، 25/1/99)
کروناویروس، یا ویروس تاجدار، حداقل خود را به هفت شکل از جمله سارس و کووید 19 نشان داده است. ارتقای این ویروس از مرز اپیدمیک (همه گیری) به حد پاندمیک (عالم گیری) سبب شده به موضوعی جهانی تبدیل شود. ابتلای دنیا به این ویروس، بلایی بشری تلقی می شود. کسانی که این مسئله را نظریه توطئه تحلیل کرده اند، نه تنها شواهد متقنی برای آن ندارند، بلکه خود به چند گروه تقسیم شده اند. وقتی ویروس در چین گسترده شد، گفتند کار امریکاست، و وقتی قربانیان امریکا از چین فزونی گرفت، گفتند کار چین است! به گفته عبدالله شهبازی اولاً این ویروس باتحلیل فوق سازگار به نظر نمی رسد، ثانیاً اگر بنا باشد این نظریه را مبنا قرار دهیم، باید آن را توطئه روسیه علیه ناتو بدانیم! به هر حال، کرونا توانسته جهان را در ابعاد مختلف به خود مشغول سازد. این ویروس در حوزه های مختلف سیاست تأثیراتی به شرح ذیل داشته است:
1- فلسفه سیاسی: کرونا لیبرالیسم به عنوان مکتب مسلط قرن بیستم را به چالش کشید. انسان فردگرای مغروری که با ابتناء بر اومانیسم خود را مرکز جهان می انگاشت، اینک در مقابل موجودی بسیار کوچک کرنش کرده است. حجم ویروس کرونا در کل جهان چیزی حدود 5 گرم برآورد می شود، و بنابراین باید گفت نیروی همه دنیا به اندازه 5 گرم کارآیی نداشته است! گفتمان پسامدرنیسم پایه های تجددگرایی را از دهه 1960 سست کرده بود، و اینک مشخص شد که، به قول فوکو، باید از قدرت مویرگی و منتشر سخن بگوییم، نه از قدرت متمرکز در سطح نهادهایی همچون دولت. کرونا توانست فردگرایی لیبرالیستی را به چالش بکشد، چرا که به قول ژیژک، اینک کل بشر در یک قایق نشسته اند، و بازنده اصلی ملی گرایان و نژادپرستان خواهند بود. برعکس، استفن والت معتقد است کرونا به قدرت گیری ناسیونالیسم، کمرنگتر شدن گلوبالیسم و تضعیف بازار آزاد منجر خواهد شد.
2- روابط بین الملل: نظام دوقطبی جنگ سرد بلوک غرب را در مقابل بلوک شرق قرار داده بود. این نظام با فروپاشی شوروی از بین رفت، و قدرتهای بزرگ اقتصادی همچون اتحادیه اروپا، ببرهای آسیا و مهمتر از همه چین در کنار امریکا سربرآوردند. نظام موجود روابط بین الملل نظام چندقطبی است که یک کشور در رأس آنها وجود دارد، هرچند در آینده نزدیک به سوی نظامی دوقطبی (امریکا- چین) در حال حرکت است. کرونا تمامی مفروضات فوق را، حداقل در زمانی محدود، به چالش کشید. به اعتقاد کوری شایک، امریکا دیگر به عنوان یک رهبر بین المللی شناخته نمیشود. همچنین، به نظر می رسد تنش بین چین و امریکا رو به فزونی باشد. به اعتقاد جان ایکنبری، استاد دانشگاه پرینستون، وضعیت کنونی موجب قدرتگیری چین، و جداشدن استراتژیک کشورها خواهد شد. جوزف نای نیز معتقد است کرونا ناکافی بودن استراتژی امنیت ملی ترامپ و ضرورت تنظیم استراتژی امریکا با جهان جدید را آشکار کرد. از سویی دیگر، چه کسی باور می کرد شکاف بزرگی در ناتو ایجاد شود و حتی پروازهای اروپا به امریکا کلاً لغو شود!؟ نخست وزیر ایتالیا نیز هشدار داد که ممکن است اتحادیه اروپا فلسفه وجودی خود را از دست بدهد. متأسفانه، به تعبیر جان آلن، رئیس اندیشکده بروکینگز، باید شاهد افزایش بی ثباتی و درگیری گسترده در داخل و خارج از مرزها باشیم.
3- سیاست خارجی: سیاست خارجی عبارت است از دنبال کردن اهداف یک کشور در محیط بین المللی و در رابطه با جامعه ها، دولت ها و کشورهای دیگر. از آن جا که سیاست خارجی راهنمای موضع گیری در جهان است و امکان دارد در طی زمان تغییر کند، چه بسا از مسائل دیگر تأثیر پذیرد. کرونا، به عنوان میهمانی ناخوانده، وارد خانه سیاست خارجی شد و میزبان خود را تحت تأثیر قرار داد. در منطقه غرب آسیا، شعله های جنگ و درگیری نظامی گروه های نیابتی فروکش کرده، و گویا «مسئولیتهای فراملی» کشورها تحت الشعاع «اصالة البقاء» قرار گرفته است! مسئولیتهای فراملی هزینه دارد، و در حالی که همه کشورهای نگران اقتصاد داخلی خود هستند، امکان کمک به دیگران به حداقل می رسد. اینک، مسئله اول همه کشورها و گروه های نیابتی آن است که به شکلی بمانند تا در آینده دوباره بجنگند و یکدیگر را از بین ببرند! به نظر می رسد ویروس ناچیز کرونا بنیادگرایی و اسلام سیاسی رادیکال را، حداقل در کوتاه مدت، به محاق برده باشد.
4- سیاست داخلی: سیاست داخلى عبارت است از راه و رسم حکومت و کاربرد قدرت و تمام امورى که در قلمرو اختیارات دولت و نهادهاى سیاسى به شمار می رود. شیوشانکار، استراتژیست دانشگاه ملی سنگاپور، معتقد است هرچند تغییر سیاست در همه کشورها به سود دولتها خواهد بود، اما بعید است اوضاع به سود اقتدارگرایان و پوپولیستها تغییر کند. کرونا هم پایه های مدرنیسم را به لرزه درآورد، هم ارکان حکومتهای استبدادی را. یکی دیگر از برکات کرونا آن بود که اختلافات سیاسی در داخل کشورها را به حاشیه برد. در ایام کرونایی در ایران، کمتر از دوگانه اصولگرا/ اصلاح طلب و مانند آن می شنویم. اصلاح طلبی که با تظاهرات آبان ماه 98 و دیگر مسائل با چالش جدی و کاهش محبوبیت روبرو شده بود، اینک بیم آن می رود که موضوعیت خود را در مقابل «دیگری» (اصولگرایی) از دست دهد.
5- اقتصاد سیاسی: اقتصاد چه در سطح داخلی و چه در سطح بین الملل از کرونا متأثر شد. صندوق جهانی پول پیش بینی کرد که بحران اقتصادی دنیا در 90 سال اخیر بی سابقه باشد؛ و همان گونه که کاندو لیزا رایس گفته، چه بسا با بحرانی بزرگتر از بحران ۲۰۰۸ روبرو باشیم. به نظر رابین نیلبت، کرونا میتواند کمرِ جهانیسازی اقتصادی را بشکند، و پایان جهانی شدن را اعلام نماید. حداقل این است که به قول محبوبانی، پژوهشگر مؤسسه پژوهشی آسیا- سنگاپور، وضعیت کرونایی موجب تسریع روندِ عبور از جهانی شدنِ آمریکایی شود. تضعیف اصول اساسی تولید جهانی و کوچکتر شدن شرکت های زنجیره ای در جهان، به تعبیر شانون اونیل، عضو شورای روابط خارجی آمریکا، از جمله آثار وضعیت کرونایی در آینده خواهد بود. در کشورهای با اقتصاد ضعیف، کرونا ممکن است به گسترش فقر، بیکاری، اعتیاد و بحرانهای اجتماعی و سیاسی منجر شود. شدت اثر و ماندگاري تبعات مختلف بحران کرونا به ماهيت و نوع سياستها و سرعت واکنش دولتها ارتباط دارد.
6- الهیات سیاسی: الهیات یا کلام به مباحث مربوط به وجود خداوند و دفاع از دین می پردازد، و وقتی شکل سیاسی پیدا می کند، «الهیات سیاسی» نامیده می شود. کرونا بر الهیات (سیاسی) نیز بی تأثیر نبوده است. وقتی از «دین» سخن می گوییم، لازم است سه ساحت متون دینی، شعائر دینی و تجربه دینی را از هم جدا کنیم. هرچند خود متون دینی در شرائط اخیر دچار تحول نشده، اما فهم از آنها، بدون تردید، تحول یافته است. در ایام کرونایی، شعائر و نهادهای دینی به شکل خاص به چالش کشیده شد. حداقل به شکل ظاهری، بسیاری از مناسک دینی تعطیل شدند، و نهاد روحانیت (در ادیان مختلف) در مقابل سؤالهای الهیاتی مردم قرار گرفتند. مهمترین مسئله، در این بین، رویارویی سنت و تجدد بود. معتقدین به طب سنتی در ایران مدعی شدند که پزشکی جدید کارآیی ندارد، و چاره ای جز پناه بردن به طب سنتی (یا دینی؟) وجود ندارد. بسیاری از پیروان یهودیت ارتدوکس، و از جمله یهودیان حریدی، نیز مخالف تعطیلی مراسم و مدارس مذهبی هستند؛ و از این جهت، با دولت درگیری دارند. تجربه دینی، اما، وضعیت دیگری دارد. علی الظاهر، این بعد از دین در بسیاری از موارد تقویت شده است، هرچند قانون کلی برای این مسئله وجود ندارد و باید در زمان و مکان خاص مورد تحلیل قرار گیرد. قرآن کریم معتقد است وقتی انسانها در کشتی در حال غرق شدن هستند، خالصانه او را یاد می کنند، اما وقتی به ساحل می رسند، دوباره مشرک می شوند. ایام کرونایی باعث شده بسیاری از انسانها خالصانه تر از قبل خدایشان را یاد کنند، خصوصاً انسان مدرن و اومانیست که این بعد از حیات معنوی را به حاشیه برده بود.