تفسیر مبهم از راهبرد «گرایش به شرق»
تفسیر مبهم از راهبرد «گرایش به شرق»
روزنامه شرق (14/1/98)
دکتر علی اکبر ولایتی در تفسیر «راهبرد گرایش به شرق» گفته: «هیچ کشور و یا بلوکی در دنیا نیست که در چارچوب یک مجموعه انگیزه هایی که اسمش را آرمان و یا ارزش می گذاریم حرکت نکند. کرملین کمونیست فروریخته و به دموکراسی معمول در دنیا بازگشته و رؤسای کشور روسیه ازجمله خود آقای پوتین روزهای مقدس همراه اسقفها به کلیسا می رود. اکنون همه دنیا نگاه به شرق دارند. ما نگاه به هند، عراق و سوریه داریم».
در باره تفسیر وزیر اسبق امور خارجه از گرایش به سوی شرق، چند نکته به ذهن می رسد:
اولاً این دفاع از سیاست «گرایش به شرق» نشان میدهد نه تنها از نظر محتوایی بین دو گرایش به شرق و غرب تفاوت وجود دارد، بلکه خود این دو سیاست دچار ابهام مفهومی است. شرق اعم از روسیه، چین، هند، عراق و سوریه است؟ چگونه نگاه راهبردی به شرق، با عدم نفی غرب سازگاری دارد؟ این که «همه دنیا نگاه به شرق دارند»، طبق تعریف دکتر ولایتی به این معناست که: «امریکایی ها بارها تصریح کردند که استراتژی آینده شان این است که ثقل سیاسی و اقتصادی خودشان را در شرق آسیا و حضور در منطقه ژاپن، چین و کره متمرکز کنند».
ثانیاً باید بین دو معنای سیاست گرایش به شرق تمایز قائل شد. این که همه از جمله امریکا ثقل اقتصادی خود را در شرق آسیا متمرکز می کنند، محل بحث نیست. اختلاف نظر در استراتژی گرایش به شرق (چین و روسیه) در برابر گرایش به غرب (امریکا، و شاید اروپا) است.
ثالثاً این تفسیر مبتنی بر این پیش فرض است که جهان در نظریه های روابط بین الملل به دو بخش شرق و غرب تقسیم می شوند. این فرض هرچند در دوران جنگ سرد معنا داشت، اما امروزه نظمی بازی گونه بر روابط بینالملل حاکم است. به طور مثال، هند در برخی مسائل با غرب هماهنگ است، و در برخی دیگر با روسیه و چین. حتی روسیه و چین همیشه با هم نیستند و در عملکرد سیاست خارجی خود، محوری به نام «شرق» تشخیص نمی دهند.
رابعاً پیشفرض دیگر این تفسیر آن است که غرب و شرق کل واحد هستند، در حالی که چنین نیست. ویروس کوچکی به نام کرونا توانست فاصلهای بین امریکا و اروپا ایجاد کند!
خامساً تفسیر دکتر ولایتی از شرق و غرب مبتنی بر بینشی ایدئولوژیک است؛ تو گویی شرق مواضعی متصلب و ایدئولوژیک در برابر غرب دارد. این در حالی است که همه کشورها، حتی روسیه و چین، «منافع ملی» خود را پیگیری می کنند. البته، این مسئله منافاتی با داشتن روابط راهبردی و غیرراهبردی با دیگر کشورها ندارد؛ به این معنا که حتی در این صورت، باز محور اصلی منافع ملی است.
سادساً باید دید اگر ما به روسیه و چین نگاه ایدئولوژیک داشته باشیم، آنها نیز چنین دیدگاهی نسبت به ما دارند یا نه! این دو کشور بزرگ به صراحت اعلام کرده اند که در دوران پس از جنگ سرد، نگاه ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته اند.
در مجموع، باید گفت محور اصلی در روابط بین الملل منافع ملی است؛ و کشورهای مختلف- حتی روسیه و چین- بر این اساس با دیگر کشورها، و از جمله ایران، تعامل می کنند. از سویی دیگر، جمهوری اسلامی ایران دولتی دینی، و نه سکولار، تلقی می شود؛ و بنابراین، منافع ملی آن با مسئولیتهای فراملی آمیخته است. مرز منافع ملی و مسئولیتهای فراملی مهم ترین بحث در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تلقی می شود؛ مسئله ای که کمتر به مبانی و تحدید حدودش پرداخته شده است. قدر متیقن و حتمی مسئولیتهای فراملی، کمکهای فوری و ضروری به مسلمانان، و بلکه نوع بشر، است. در غیر این مورد، ملاک مباحث تخصصی با محوریت منافع ملی است.