سه موج اصلاحات
سه موج اصلاحات
سید صادق حقیقت؛ روزنامه شرق 25/3/98
اصلاح طلبی بین دو گفتمان محافظه گرایی (که قائل به حفظ وضع موجود است) و گفتمان انقلابی (که به شکل رادیکال می خواهد وضع موجود را تغییر دهد) قرار دارد. این گفتمان در صدد است ضمن حفظ شاکله اصلی حکومت، دست به اصلاحاتی (بنیادین) بزند. به نظر می رسد اصلاحات در ایران اسلامی تاکنون با سه موج روبر بوده است. موج اول با انتخابات 76 آغاز شد؛ و در واقع، پاسخی به وضعیت سیاسی موجود در آن زمان بود. در این موج، اصول 12گانهای توسط دولت اصلاحات ارائه شد؛ و جمع بین سنت و تجدد (و اسلامیت و جمهوریت) نشان از آن داشت که راه نایینی در پذیرش مفاهیم متجددانه بر اساس سنت دینی همچنان پی گیری می شود. به نظر می رسد گفتمان اصلاحات در این دوره ذیل نواندیشی دینی (و نه روشنفکری دینی) قابل تعریف باشد. نواندیشی دینی، برخلاف روشنفکری دینی، سکولار نیست و به متون دینی و فقه سیاسی و اجتماعی را معتبر می داند. دال مرکزی گفتمان اصلاح طلبی در ایران، مردم سالاری یا اندیشه دموکراتیک است؛ که البته در دو موج اول و دوم با اندیشه دینی همساز بود؛ و به همین دلیل، زیرمجموعه نواندیشی دینی ارزیابی می شود. در موج اول، از نظر بین المللی ایران در وضعیت خوبی قرار گرفت، روابط با کشورهای همسایه رو به بهبودی گذاشت، و سال 2001 (یعنی همان سالی که برجهای دوقلو توسط القاعده نابود شد)، به پیشنهاد ایران، توسط مجمع عمومی سازمان ملل «سال گفتگوی تمدنها» نامیده شد. در این موج، اصلاحات بخشی از پوزیسیون بود. ظرفیت دولت اصلاحات دو سال قبل از پایان دولت (یعنی در سال 82) به پایان رسیده بود؛ چرا که اصلاحات به دیواره های قانونی خود برخورد کرد. قاعده این است که قبل از آن که عمر دولتها به سر آید، مشروعیتشان به سر می رسد. به بیان دیگر، اصلاحات توسط رقیب خود (محافظه کاران که در ایران اصولگرایان نامیده می شوند) دور زده شد؛ و به پیروزی دولت موعودگرای سیاسی انجامید. بن بست اصلاحات هم به نبود مبانی نظری، راهبرد، و برنامه بازمی گشت، هم به جذابیت قدرت و ثروت.
موج دوم اصلاحات از سال 84 آغاز شد و تا سال 97 ادامه داشت. در این دوران، ابتدا اصلاح طلبان از پوزیسیون و قدرت کنار آمدند، و همین امر موجب محبوبیت تدریجی آنها شد. ایدئولوژی اصلاحات در این موج تغییر چندانی نکرد، و البته، ابهاماتی که داشت همچنان باقی ماند. مشروعیت اصلاح طلبان در موج دوم ابتدا ایجاد شد، سپس به اوج رسید، و نهایتاً افول پیدا کرد. اوج مشروعیت ایشان در این موج، «تکرار می کنم» سال 92 بود که نتیجه انتخابات را یکسره کرد. ائتلاف اصلاح طلبان با بخشی از اصولگرایی (دولت یازدهم و دوازدهم) هم موجب شد بخشی از ایشان به قدرت بازگردند، هم زمینه افول آنها را رقم زد. یعنی علت قدرت گرفتن، علت زوال مشروعیت ایشان را نیز باعث شد. بدنه جامعه بعد از اعتراضات دیماه 96 از اصولگرایی و اصلاح طلبی به یک میزان عبور کرد. نظرسنجیهای معتبر نشان می دهد که از این زمان، محبوبیت اصلاح طلبان به شدت (تا حدود 12 درصد) افول نمود. در این موج، «سرمایه نمادین» رئیس اصلاحات که بنا بود به «سرمایه نهادین» تبدیل شود، روز به روز تحلیل رفت. پس، می توان گفت موج دوم اصلاحات عملاً در سال 97 به پایان کار خود رسید. نکته مهم این است که اگر آرای وازده از گفتمان اصلاح طلبی به سبد اصولگرایی واریز نشد، بلکه به خیل براندازان و بی تفاوتها افزود.
گفتمان اصلاحات، اما، همچنان ادامه دارد. از سال 97 هنوز کسانی هستند که براندازی و برخورد رادیکال را به اندازه محافظه کاری و حفظ وضع موجود خطرناک می دانند. موج سوم اصلاحات از نوع جنبشهای جدید اجتماعی است، و ضرورتاً سر ندارد. نکته دیگر این که ایدئولوژی مشخصی نیز بر این گفتمان مسلط نیست، و چه بسا برخی، یا بسیاری، از نیروهای آن گرایش سکولار پیدا کنند. بنابراین، تنها بخشی از موج سوم اصلاحات را می توان زیرمجموعه گفتمان نواندیشی دینی قلمداد کرد. سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران در این زمان آبستن تحولات بی سابقه ای است. در حقیقت، آینده موج سوم بستگی به برآیند مسائل داخلی و خارجی دارد، و سناریوهای متفاوتی برای آن قابل تصور است.