پس از حدود چهار دهه، نظریه توسعه برای ما سالبه به انتفاء موضوع شده؛ و عدالت اجتماعی به محاق رفته است
عدالت در 4 دهه پس از انقلاب اسلامی، برنامه زاویه، 18/11/96
محورها:
1- نظریه عدالت لیبرالی فردمحورانه، و نظریه عدالت سوسیالیستی جمع محورانه است.
2- نظریه عدالت راولز مبتنی بر انصاف، و نظریه عدالت هایک و نوزیک مبتنی بر شایستگی است.
3- نظریه عدالت بسیاری از متفکران اسلامی از دهه 40 به بعد، و حتی در دوره جمهوری اسلامی، چپ زده بود.
4- در عین حال، آن چه در جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، نظریه عدالت متمایل به چپ نبود و عملاً فاصله طبقاتی روز به روز زیادتر شد.
5- متوسط دهک اول به متوسط دهک دهم برای اولین بار در سال 96 به 15 برابر رسید.
6- ما هر هشت سال یک بار رویکرد جدیدی در باب عدالت داشته ایم!
7- اما هیچ گاه نظریه توسعه نداشته ایم.
8- نظریه توسعه برای ما در این شرایط، ممتنع است؛ چرا که انباشت سرمایه نداریم.
9- ناسازه جمهوری اسلامی آن است که بر اساس نظریه ای کلاسیک و سنتی بنا شده، ولی در دوران مدرن زیست می کند.
10- فلسفه سیاسی اسلامی ما تقریباً تعطیل است، و نمی توان از آن انتظار برون رفت از وضع ممکن را داشت.
11- فقه سیاسی موجود نیز نمی تواند نظریه عدالت (و قاعده عدالت) داشته باشد.
12- بخشی از راه حل در دست به دست شدن قدرت و ثروت است.