نحله های سازه انگاری
نحله های سازه انگاری
سخنرانی در دانشگاه مفید، 24 آبان 1396
- تعریف
سازه انگاری در روابط بین الملل راه سومی بین دو دیدگاه واقع گرایان و لیبرالها است؛ و از نظر معرفت شناختی، ناقد تجربه گرایی و اثبات گرایی تلقی میشود. از این دیدگاه، به جای تحلیل مفهومی قدرت، باید به رابطه دیالکتیکی قدرت و دانش از یک سو، و تبار و زمینههای قدرت از سویی دیگر توجه کنیم؛ چرا که معنای توصیفی یا خنثی از قدرت ممکن نیست. لیبرالها به ذات انسان و روابط بین دولتها خوشبین، و واقعگرایان به این گونه امور بدبین هستند. سازهانگاران ،اما، به برساخته بودن امور و بیناذهنیت و هنجارها تأکید دارند. در حالی که مکتب نوواقعگرایی به دلیل تأکید بر قدرت، از اقتصاد غافل میشود، منطق نولیبرال مستلزم همگرایی اقتصادی جهانی و کالاهای عمومی متناسب با آن است. مکتب (نو)رئالیسم منطق روابط بینالملل را قدرت مادی و عریان (همانند سلاح اتمی) میبیند، و وضعیت حاصل از رقابت دولتها در صحنه روابط بینالملل را آنارشی فرض میکند. مقصود از آنارشی، در اینجا، هرج و مرج نیست. مراد این است که نسبت بین کشورها شکل سلسله مراتبی ندارد. در مقابل، مکتب (نو)لیبرال منطق روابط دولتها را روابط اقتصادی، و وضعیت حاصل را نوعی نظام سلسله مراتبی میداند. به اعتقاد عسگرخانی، اما، نهادگرایی نولیبرال- به عنوان تلاشی برای سازش لیبرالیسم و رئالیسم- همانند نورئالیستها به نقش کشورها و قدرت آنها در نظام بینالملل اذعان دارند. همچنین، ایشان کشورها را بازیگران عاقل، و نظام بینالملل را آنارشیک و فاقد یک مرجع و اقتدار مرکزی میدانند. اما بر خلاف نورئالیسم، نهادگرایی نولیبرال به نقش سازنده نهادهای بینالمللی در سیاست بینالملل مستقل از توزیع قدرت بین کشورها اعتقاد دارد. سازهانگاری به عنوان راه سوم، و بر خلاف نئورئالیسم و نئولیبرالیسم، واقعیات اجتماعی را امری برساخته میداند. هرچند سازهانگاری در آثار ویکو در قرن 18 ریشه دارد، اما به شکل جدید مولود مناظره نوواقعگرايان ونوليبرالها از يک سو، و تقابل نظريهپردازان انتقادی و خردگرايان از سویی دیگر در دهه 1990 است. در واقع، نظریه های فوق در تحلیل فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد چندان موفق نبودند. اين نگرش که قبلاً در جامعهشناسی مطرح بود و در اواخر دهه 1980 و اوايل 1990 به يکي از تئوريهاي اصلي روابط بينالملل تبديل شد، بر ساخت اجتماعي واقعيت، هويتها، هنجارها و فرهنگ تاکيد ميکند. به تعبیر اندرو ابوت، این فرض که واقعیت اجتماعی بیش از امور پیشینی از عمل متأثر است، در چهار مکتب علوم اجتماعی ریشه دارد: پراگماتیسم دیویی و مید، معرفتشناسی ارتباطی و مارکسیستی مانهایم، برساختگرایی اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی، و آثار متأخر (و پسامدرن و نسبیگرای) فرانسه. واقعیت، بر اساس سازهانگاری، برساخته بیناذهنی اجتماعی و حاصل تعامل ساختار و کارگزار تلقی میشود. مهمترین انديشمندان سازهانگاري عبارتند از: الکساندر ونت، نیکلاس اونف، پیتر کاتزنستاین، ریچارد اشلی، استفان وارينگ، مایکل بارنت، امانوئل آدلر، جفری چکل، فریدریش کراتوچویل، پیتر کاتزنستاین و جان راگي.
- اشتراکات سازه انگاران
1- فاکتورهاي فکري و هنجاري علاوه بر عوامل مادی؛
2- خصوصيات دولتها نتيجه تعاملات آنها ميباشد (از پیش تعیین شده نیست)؛
3- هويتها و هنجارها در شکل گيري منافع و کنشها نقش تعيين کننده دارند؛
4- منافع و هويتها امری از پيش داده نميباشند؛
5- هویتهای دولتی از طریق رویه های پیچیده و متداخل تاریخی (باز) قوام می یابند؛
6- انواع تعامل عبارتند از: مذاکرات/ چانهزني، بحث و استدلال، و ارتباط همگاني با روشهایی همچون علامتها؛
7- تصميم گيري در امور جهاني در سه سطح صورت ميگيرد: نهادهاي رسمي، فرهنگ سياسي جهاني (حکومت قانون، قواعد و هنجارها) و فاکتورهاي انگاره اي همانند الگوهاي دوستي و دشمني؛
8- تصمیم گیری کنشگران در روابط بین الملل مبتنی بر نقش و تصورشان از جهان است؛
9- تمایز میان سیاست داخلی و بین المللی امری موقت و ناپایدار است؛
10- تقابل با دیدگاه فردگرایانه؛
11- راه سوم بین ساختار وکارگزار؛
12- گشوده بودن نسبت به روشهای دیگر.
- تفاوت ونت و اونف:
تفاوتها: 1- ونت واقع گراست 2- اونف پساختارگرا و تا حدی پسامدرن است و رویکرد زبانشناسانه دارد 3- کلیدواژگان: کنش کلامی، قواعد، هنجارها و انقیاد
- اقسام:
- توصیه ها در سیاست خارجی
1- رویه های گفتمانی و غیرگفتمانی، نقشی بهسزا در دوستیها و دشمنیها دارد؛
2- اهمیت اجماع منطقه ای و بین المللی؛
3- چارچوب بندی مفهومی و زبانی؛
4- لزوم توجه به بستر تعاملات بین المللی؛
5- جایگاه قدرت کشورها؛
6- کشورها باید به دنبال قدرت، خصوصاً به شکل بینالاذهانی آن، باشند؛
7- همکاری بین المللی از راه افزایش قدرت ممکن می شود؛
8- قدرت جمعی در نهادهای بین المللی شکل می گیرد؛
9- زبان خصمانه موجب زیاد شدن شکاف بین کشورها می شود.
- نتیجه
1- نزدیک بودن به راه سوم گیدنز،
2- نزدیک بودن به جمهوری گرایی مایکل سندل،
3- نزدیک بودن به فرهنگ و ارزش و بیناذهنیت و مانند آن.