جنبش های شیعی منطقه ملهم از فرهنگ عاشورا هستند
جنبشهای شیعی منطقه ملهم از فرهنگ عاشوراست
سیدصادق حقیقت
همشهری ماه، ش 125 (آبان 93)
- در مورد تاثیر محرم و قیام عاشورا آثار گوناگونی منشتر شده است که همه آنها در یک زمینه متفق القول هستند و آن تاثیر قیام امام حسین (ع) بر شکل گیری فرهنگ سیاسی شیعه می باشد. لطفاً بفرمایید چرا فرهنگ سیاسی شیعه خود را وامدار قیام عاشورا و حرکت امام حسین (ع) می داند و چه مولفه هایی از فرهنگ سیاسی شیعه تحت تاثیر این حرکت شکل گرفته است؟
واقعه عاشورا واقعه تلخی بود که به شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان در سال 60 ه.ق منجر شد. این واقعه آثار بسیار زیادی بر تاریخ تشیع اعم از تشیع اثتی عشری، تشیع زیدی و تشیع اسماعیلیه داشت. این واقعه به دلیل اهمیت خود دارای ابعاد اخلاقی، روانشناختی، سیاسی و اجتماعی است؛ یعنی واقعه عاشورا را می توان از بُعد اخلاقی نگاه کرد و امام حسین (ع) و یاران ایشان را از این جهت مطالعه کرد که می توانند برای ما الگوی اخلاقی باشند. علاوه بر آن می توان این واقعه را از نظر روانشناختی بررسی کرد که بر روان مسلمانان و شیعیان چگونه تاثیر گذاشته است. روضه گرفتن و همدلی مسلمانان و شیعیان با امام حسین (ع) و یاران ایشان و مظلومیت آنها به نوعی از لحاظ روانشناختی قابل تحلیل است. امروزه روضه گرفتن و همدلی با امام حسین (ع) و گریه کردن برای ایشان هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ روانشناختی در روحیه مسلمانان تاثیرگذار است. اما بعد دیگری که در کنار ابعاد اخلاقی و روانشناختی وجود دارد ابعاد سیاسی و فرهنگی این حرکت است که حرکت های شیعی در طول تاریخ را تغذیه کرد. دو مفهوم اساسی از عاشورا وجود دارد که در حرکت های سیاسی شیعیان و سایر مسلمانان به طور کلی موثر بوده است؛ اول فرهنگ «جهاد و مبارزه با ظلم» و دوم فرهنگ «شهادت طلبی» است. در طول تاریخ قیام های بسیار زیادی اتفاق افتادند که از این دو وجه تاثیر پذیرفتند و اولین قیام را می توانیم قیام «توابین» نام ببریم که بلافاصله بعد از شهادت امام حسین (ع) عده ای پشیمان شده و خود را «توابین» نامیدند. آنها علیه بنی امیه قیام کردند و جملگی شهید شدند و بعد از آن ها هم قیام های دیگری مانند قیام «زید بن علی» که منتهی به فرقه «زیدیه» شد و قیام های دیگری در طول تاریخ تا قیام انقلاب اسلامی می توان نام برد. «حوثی» هایی که امروزه در یمن وجود دارند و به نام «انصارالله» نامیده می شوند شیعی زیدی هستند و از سال 2002 حرکتی را شروع کردند و در سال 2004 رهبر آنها شهید شد و امروزه در مقابل دولت یمن و همچنین قدرت های خارجی مانند عربستان سعودی عملیات شهادت طلبانه دارند. قیام آنها اخیرا به تصرف بخشی از شهر صنعا ختم شد. همینطور حزب الله لبنان که بسیار به جمهوری اسلامی ایران نزدیک است شهادت طلبی خود را مدیون قیام عاشورا است.
- به جز ارزش های «جهاد« و «شهادت» چه مولفه های دیگری در قیام عاشورا وجود داشت که در شکل گیری فرهنگ سیاسی تشیع تاثیرگذار بود؟
مولفه های بسیار زیادی در فرهنگ سیاسی شیعه وجود دارد که شاید مهمترین آن جهاد و مبارزه با ظلم و شهادت طلبی باشد. می توان به فرهنگ تعامل مردم با حاکمان نیز اشاره کرد. همانطور که حضرت علی (ع) می فرمایند با حاکم با مصانعه و چاپلوسی برخورد نکنید، در برخورد امام حسین (ع) با حاکمان بنی امیه این صراحت و تاکید بر ارزش ها دیده می شود.
- شما از جهاد و شهادت به عنوان دو عنصر تاثیرگذار فرهنگ عاشورا یاد کردید که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تبلور یافتند. آیا ارزش های حاکم بر فرهنگ عاشورا صرفاً مختص به زمان جنگ و یا انقلاب می شوند یا اینکه در زمان صلح این فرهنگ می تواند در پیشبرد اهداف جامعه یاری رساند؟
بدون شک تاثیر فرهنگ عاشورا هم در دوران جنگ است و هم در دوران صلح؛ یعنی اعم از دوران جنگ است. همانطور که در جواب سوال اول عرض کردم در قیام عاشورا ابعاد اخلاقی و روانشناختی وجود دارد و اگر کسی امام حسین (ع) را به عنوان الگوی اخلاقی خود بپذیرد در تمامی رفتارهای سیاسی و اجتماعی او این تاثیر را می بینید. بنابراین الگو قرار دادن فرهنگ عاشورا مختص زمان جنگ نیست و حتی در زمان صلح و تعامل مردم با هم و تعامل با حکومت دیده می شود.
-در سال های منتهی به انقلاب اسلامی بسیاری از متفکران و اندیشمندان همچون علی شریعتی، جلال آل احمد، امام خمینی (ره) تفسیر انقلابی از قیام عاشورا ارئه دادند و حتی خسرو گلسرخی که به عنوان یک مارکسیست شناخته شده بود امام حسین (ره) را اولین رهبر خلق های خاورمیانه قلمداد کرد. چه عاملی موجب شد که این افراد دست به ارائه تفسیر انقلابی از قیام عاشورا بزنند وچرا قیام امام حسین (ع) به عنوان مبدا حرکت خیزش و حرکت انقلاب اسلامی قرار گرفت؟
مسئله بسیار مهمی که خصوصاً در دهه های 20 تا 50 شمسی وجود داشت این بود که هم در بین مسلمانان و هم در بین مارکسیست ها و هم در بین گروه های التقاطی (مانند مجاهدین خلق) فرهنگی به وجود آمد به نام «فرهنگ مبارزه»؛ به این معنی که مبارزه اصل شد و یک ارزش تلقی شد. در مقابل، کسانی که اهل مبارزه نبودند مورد نقد قرار می گرفتند، حتی کسانی که مرجع بودند. در پی جویی این که چرا فرهنگ مبارزه در بین مسلمانان به عنوان یک ارزش شناخته شد از یک جهت می توان گفت که مبارزه با ظلم به خودی خود ارزش شناخته می شد. اما این پاسخ به خصوص برای دهه های 20 تا 50 کافی نیست؛ زیرا در آن زمان تاثیر اندیشه های چپ و مکتب مارکسیسم در بین اندیشمندان مسلمان بسیار زیاد بود. کسانی مانند دکتر شریعتی و جلال آل احمد برخلاف امام خمینی (ره) بسیار از فرهنگ مارکسیستی متاثر بودند. جلال آل احمد عضو حزب توده بود و بعد مسلمان شد. دکتر علی شریعتی هم در کتاب های خود بسیار از فرهنگ سوسیالیستی و مارکسیستی متاثر بود. بر این اساس بود که مبارزه تقدس دیگری پیدا کرد؛ و این متفکران در کنار متفکران دیگری مانند خسرو گلسرخی قرار گرفتند. خسرو گلسرخی هرچند مارکسیست بود و به اسلام اعتقاد نداشت، ولی امام حسین (ع) را در دادگاه خود ستود و این نکته هم جالب است که سیمای جمهوری اسلامی تعمد دارد که هر ساله این دادگاه را به نمایش می گذارد. بنابراین یک عنصر مشترک بین نیروهای چپ و نیروهای اسلامی خصوصاً روشنفکران دینی به وجود آمد و آن مسئله مبارزه بود. مسئله مهم دیگری که به وجود آمد این بود که آیا حول محور «مبارزه» می توان اتحاد کرد یا نه؟ در آن زمان این مسئله به وجود آمد که آیا مجاهدین خلق و نیروهای چپ مانند چریک های فدایی خلق و گروه های دیگر مانند پیکار با مسلمانان می توانند علیه رژیم شاهنشاهی اتحاد پیدا کنند یا نه؟ که اختلاف نظر بسیار زیاد بود ولی با هدایت های امام خمینی (ره) و نیروهای انقلابی چنین اتحادی بین نیروهای اسلامی و چپ تحقق پیدا نکرد.
- چه جنبه هایی از قیام امام حسین (ع) در گفتمان انقلاب اسلامی تبلور یافت؟
یک جنبه سلبی برای مبارزه با حکومت شاهنشاهی بود که امام خمینی (ره) بخصوص این جنبه را تقویت کردند و مبارزه با شاه را به عنوان یک تکلیف دینی و شهادت طلبی را به عنوان پیروی از الگوی امام حسین (ع) و یاران ایشان قلمداد کردند. اگر به تاریخ انقلاب اسلامی هم رجوع کنیم می بینیم که راهپیمایی تاسوعا و عاشورا نقطه عطفی بود که انقلاب اسلامی را به سمت پیروزی پیش برد. تا قبل از آن راهپیمایی این حرکت چندان فراگیر نشده بود و با فرهنگ دینی ما ممزوج نشده بود. اما از این نقطه عطف به بعد شهادت طلبی در بین مردم ایران در مقابل حکومت ستم شاهی شکل خاصی به خود گرفت.
- بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی چگونه تحت تاثیر قیام عاشورا شکل گرفت؟
در خصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و از آن طرف دفاع ایران در مقابل نیروهای بعثی یک مشابهتی با اهداف کلی عاشورا به نظر می رسد و یک تفاوت، که این دو مسئله با هم در تعارض و تناقض نیستند. نکته اول تشابه و الگو برداری رزمندگان ما از قیام عاشورا است. جنگ نیاز به شهادت طلبی دارد؛ طرفی در جنگ موفق است که نیروهای شهادت طلب داشته باشد، نیروهایی که به آرمان های خود وفادار هستند و اعتقاد عمیق و راسخی به اهداف خود دارند. این صفت در بین رزمندگان ما در طول جنگ دیده می شد. کسانی که در سنین نوجوانی، جوانی و حتی میان سالی به صفوف رزمندگان می پیوستند و با الگو قراردادن شهادت طلبی حضرت علی اکبر (ع) یا شخص امام حسین (ع) با نبروهای متجاوز می جنگیدند. از این جهت که اهداف کلی عاشورا برای رزمندگان ما الگو بود شکی در آن وجود ندارد که دو ویژگی اشاره شده یعنی "جهاد" و مبارزه با ظلم و "شهادت طلبی" در بین رزمندگان ما وجود داشت. اما مسئله دیگری وجود دارد که بین جنگ تحمیلی با قیام عاشورا تفاوتی ایجاد می کند و آن مسئله این است که در عاشورا امام حسین (ع) در تنگنای ذلت و شهادت قرار گرفته بودند. به این معنی که ایشان پنج بار در صحنه عاشورا تقاضای بازگشت از مسیر کوفه را داشتند و پیشنهاد می کردند که اگر یزید و یاران او موافقت کنند به مدینه یا مکان دیگری بروند و دست از جنگ بشوید. به بیان دیگر امام حسین (ع) به دنبال جنگ نبودند اما نیروهای مخالف امام حسین (ع) را در تنگنایی قرار دادند که مجبور به جنگیدن شدند. پس نکته مهم این است که امام حسین (ع) و یاران ایشان در تنگنای ذلت یا شهادت قرار گرفتند. به این معنی که در مقابل درخواست امام حسین (ع) برای برگشت جواب حکومت این بود که یا باید با یزید بیعت کنید یا اینکه وارد جنگ شوید و راه سومی برای امام حسین (ع) نگذاشتند و اجازه ندادند که ایشان به مدینه یا شهر دیگری بازگردد. این مسئله در جنگ تحمیلی ما وجود نداشت. بلکه همواره راه حل سوم یا چهارمی برای ما وجود داشت. بنابراین تاکید من در اینجا این است که دو جنبه اهداف کلی قیام عاشورا و مسئله تنگنای ذلت یا شهادت را باید از هم جدا کرد. بدون شک، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی از اهداف کلی عاشورا و مسئله جهاد و شهادت متاثر بوده اند.
- نسبت میان انقلاب فرهنگ عاشورا و اخلاق سیاسی چیست و چگونه می توان از این حرکت جهت سیاست ورزی اخلاقی استفاده کرد؟
اخلاق سیاسی اسلامی برخلاف اخلاق سیاسی سکولار مبتنی بر «فضیلت» و «سعادت» است. تفاوت اساسی فرهنگ سیاسی کلاسیک و اخلاق سیاسی کلاسیک با اخلاق سیاسی مدرن در این است که اخلاق سیاسی کلاسیک اعم از اخلاق سیاسی اسلامی مبتنی بر فضیلت و هدفی به نام سعادت است. بنابراین چون اخلاق اسلامی بر فایده گرایی و عمل گرایی مدرن مبتنی نشده و بالعکس بر فضیلت گرایی و سعادت محوری بنا شده فضائل و سعادت را از الگوهای دینی خود اخذ می کند. فضیلت محوری و سعادت محوری با تأسی از امام حسین (ع) و یاران ایشان امکان پذیر است.البته، بین تعریف سعادت بین حکمای یونان و حکمای اسلامی تفاوت زیادی وجود دارد. این نکته اول که مرز اساسی بین فلسفه سیاسی کلاسیک و مدرن و اخلاق سیاسی کلاسیک و مدرن وجود دارد. در درجه دوم، پیام اخلاقی عاشورا در حوزه های سیاسی به شکل عام برای مسلمانان الگو است. به این معنی که اگر یک مسلمانی به دنبال پیدا کردن الگویی برای اخلاق سیاسی باشد هیچ کس مانند حضرات معصومین (ع) و شخص امام حسین (ع) نخواهد بود. علاوه بر آن بعد دیگری که در سوال های قبل به آن اشاره شد مسئله خاص شهادت طلبی و جهاد و مبارزه با ظلم است که اگر در اخلاق سیاسی مدینه محور ما قرار بگیرد هیچگاه مسلمانان با ظلم و جور کنار نخواهند آمد و به آن مشروعیت نخواهند بخشید. اساسا همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند «ما مکف به وظیفه هستیم و نه نتیجه». معنی درست از کلام ایشان این است که ما باید همیشه کار کارشناسی خود را انجام دهیم ولی نباید به دنبال نتایج به معنای نتیجه گرایی و فایده گرایی باشیم. این ها مجموعه مسائلی است که می تواند مسائل اخلاقی یک فرد مسلمان یا مجموعه مسلمان را شکل دهد.