مقالات

نظریه جنگ عادلانه در فلسفه سیاسی سنت آگوستین

آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه می داند که دارای مشروعیت الهی بوده و راستای عدالت و برپائی جامعه توحیدی باشد

دریافت نسخه پی دی اف

 نظریه جنگ عادلانه در فلسفه سیاسی سنت آگوستین  

سید صادق حقیقت[1]

سعید باقری خاروانی[2]

چکیده :

مفهوم جنگ عادلانه  ونسبت جنگ عادلانه والهیات مسیحی ،بیش از شانزده قرن است که در کانون مباحث فلسفه سیاسی در جهان مسیحیت قرار دارد.((نظریه جنگ عادلانه)) از مهمترین نظریه های روابط بین الملل و فلسفه سیاسی  پیرامون صلح است که توسط سنت آگوستین (354 م)اندیشمند و حکیم الهی طرح و بسط یافت.آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه می داند که صادر کننده جنگ دارای مشروعیت الهی بوده و هدفش از این کار اجرای عدالت و بر پائی جامعه توحیدی باشد.به نظر آگوستین، نظریه جنگ عادلانه دارای سه ویژگی اساسی است،1)اخلاق(فضیلت)و عدالت2)قوانین(طبیعی و زمانی) 3)مشترک المنافع. همین سه نکته مهمترین دستاورد در نظریه جنگ عادلانه است .از طرفی، وی محور اساسی جنگ عادلانه راگناه قرار داده و بیان می کند که برای رهائی از زندگی مادی و شکل گیری زندگی معنوی جنگ عادلانه شکل می گیرد.آگوستین کوشیده است تا بر اساس مباحث دینی تعریفی متفاوت از عدالت ارائه کند، و بر اساس آن دیدگاهی متفاوت نسبت به فلاسفه گذشته خود از عدالت که صورتی زمینی داشت ارائه،و تفسیری روشن از جامعه معنوی و آرمان شهر خود بر اساس ادله دینی و طبیعی ارائه کند. نظریه جنگ عادلانه به لحاظ ساختار منطقی که دارد، از طرفی با نظریه جنگ عادلانه(Just war (در نزد فلاسفه کلاسیک و از طرف دیگر با نظریه جنگ مقدس (Holy War)نزد فلاسفه قرون وسطی همخوانی دارد.

واژگان کلیدی:

سنت آگوستین،جنگ عادلانه،مسیحیت،جنگ مقدس،قوانین طبیعی ،قوانین زمانی،اخلاق(فضیلت)،عدالت،فلسفه سیاسی.

مقدمه:

درباره اندیشه سیاسی آگوستین تحقیقات چندانی به چشم نمی خورد.به جز کتاب اعترافات قدیس آگوستین که توسط انتشارات سهروردی وارد بازار شده و اثر بسیار مهمی از آگوستین است، کتاب دیگری از این حکیم الهی به فارسی ترجمه نشده است.به غیر از این نوشته معتبرترین کتابی که به طور کامل به اندیشه های وی پرداخته کتاب خداوندان اندیشه سیاسی (مایکل ب.فاستر خداوندان اندیشه سیاسی جلد اول ترجمه ،جواد شیخ الاسلامی ) است. اما آنچه در اندیشه های این اندیشمند مسیحی اهمیت دارد((نظریه جنگ عادلانه))و قرائت خاص وی از این نظریه است.این نظریه از دو جهت قابل توجه است ،نخست آنکه قرائتی نوین از مفهوم جنگ با توجه به وضعیت جوامع مسیحی و انهدام امپراطوری رم است. واز طرفی زندگی آگوستین  در اواخر دوره ی کلاسیک وی را دارای شخصیتی انتقالی در تاریخ مسیحیت و غرب کرده و بر همین اساس وی با ترکیب کردن اندیشه کلاسیک با ایده های مسیحی  به تنظیم شیوه ای جدیداز تفکر پرداخت.در حالی که برخی از وجوه نظریه جنگ عادلانه ریشه در تفکرات مسیحی دارد و نو بنیاد است برخی از جنبه های آن موافق با تئوری های سیاسی کلاسیک(جنگ عادلانه) و بر گرفته از آن است.از این لحاظ ارزیابی  انتقادی اشتراکات و تفاوت های این دو دیدگاه شاید بتواند دستاوردهای نظری و کاربردی مفیدی برای زندگی سیاسی جوامع بین المللی تدارک نماید.

در این مقاله کوشش می کنیم ((نظریه جنگ عادلانه ))از دیدگاه آگوستین را معرفی کنیم.آنگاه به اقتضای مجال،برخی وجوه همگرائی و واگرائی این دیدگاه را با نظریه جنگ عادلانه که در آثار فیلسوف کلاسیک سیسرو(

(Ciceroطرح و بسط یافته اشاره کنیم. با این حا ل پاسخ به این سوال که، ماهیت  نظریه  جنگ عادلانه که در اندیشه سیاسی آگوستين تاسیس شده است چیست؟ را مي توان با درك كامل بحث هاي اوپیرامون  انديشه سياسي اش بدست آورد. اين كار به   طور خاص نيازمند شناخت درك او از هستي و تفكرش پيرامون جهان است ، اما مهمترين مشكل در بحث سنت آگوستين پيرامون ايده جنگ عادلانه سبك اوست كه شايد در بيان افكار و حتي درشيوه نظر كلامي، فلسفي و پرسش هاي سياسي اونهفته است، به همين خاطر آثار آگوستين را بايد به عنوان بهترين منبع مورد بررسی قرار دادو برای این کار می­توان  از برخی از واژگان هرمنوتیک اسکینر استفادکرد.در پاسخ به سوال فوق نیز می توان این گونه بیان کرد که:نظریه جنگ عادلانه در اندیشه سیاسی آگوستین مجوز حاکم الهی  برای مشروعیت بخشی به سرکوب مخالفین و گسترش فضای حکومتی در بر پایی جامعه توحیدی و گسترش عدالت می باشد.

 

1.زندگي آگوستين

آگوستین در سيزدهم نوامبر 354 ميلادي در تاگاسته واقع در ايالت نوميديا از پدري مشرك به نام پاترپكيوس و مادري مسيحي كه بعدها قدسيه مونيكا ناميده شد به دنيا آمد (کاپلستون،1388، ص52). مهمترین حادثه در زمان وی درسال410م با انهدام امپراطوري رم بدست آلاريك روی داد. عده اي پيدايش مذهب مسيح راعامل سقوط رم دانستندو آگوستين سعی کرد با نوشتن كتاب شهر خدا به آنها پاسخ دهد. اين كتاب كه شامل موضوعاتي چون رستاخيز ،جسم ،زندگاني آخرت وظایف يك بنده مسيحي در روابطش با مقامات كشوري،اخلاق و جنگ عادلانه است سيزده سال نوشتنش طول كشيد،اين كتاب مهمترين منبع پيرامون جنگ عادلانه است .(  فاستر،1377،ص 392)آگوستین در فلسفه دنباله رو افلاطون بوده و از نو افلاطونیان به شمار می آید،وي در كتاب مشهورش بنام اعترافات در  شرح آشناییش با افلاطون می نویسد: این آشنائی از طریق آثار فلوطین صورت گرفت. همین امر باعث دیدگاه نوافلاطونی وی گردید ،ازطرفی  با مطالعۀ آثار سيسرو از قبيل رسالۀ هورتنسيوس( Hortensius)وجمهور( Public a ) به صورت يك چهره انتقالي در آمد و با تركيب كردن انديشه كلاسيك با ايده هاي مسيحي به تنظيم شيوه ي جديدي از تفكر پرداخت.وي در اواخر دوره‌ي كلاسيك به مطالعه و يادگيري تمام آثار سيرو پرداخت و به همين خاطر آگاهي بسيار عميقي نسبت به آثار سيسرو پيدا كرد به گونه ای که به عنوان يك سيسرو شناس در زمان خود شناخته شد(Sabine, 1961.p161) آگوستين در این باره می نويسد:

(( در آن زمان در طول دوره به طور منظم مطالعه ي من در سراسر يك كتاب خاص از سيسرو بود)) (Augustine ,,1996 III.iv)

آگوستین در کتاب اعترافات در مورد تاثیرگذاری سیسرو براندیشه­اش می نویسد:

((با اثري از نويسنده اي به نام سيسرو آشنا شدم سبك نگارش او اگر نگويم روح نوشته هايش تقريبا مورد تحسين همگان است.نام اين  كتاب هورتنسيوس بود كه در آن مطالعۀ فلسفه مي شود. اين كتاب نگرش مرا به حيات متحول كرد. خدايا اين اثر دعاهاي مرا تغيير داد و آرزوها و اميدهايي تازه ای در من پديدآورد)).(آگوستین 1387ص98وIbid, III.iv,)

وي با خواندن هورتنسيوس سيسرو به طور كامل زندگي خود را تغيير يافته و الهام گرفته از آن خواند ،وی بعدها در کتاب اعترافات گفت : با خواندن هورتنسيوس من به دنبال حكمت برانگيخته شدم . اين كتاب بلافاصله الهام بخش او براي گرايش به مسيحيت شد .ولي اين الهام همگام  با خرد بود وپيگيري حكمت در نهايت منجر به مسيحي شدن آگوستين شد.اگر اين كتاب نبودشايدسنت‌آگوستين وجود نداشت(Augustine,1996, VIII.vii,.) پس از اين كتاب،كتاب جمهورسيسرو تاثير بسياري بر انديشه هاي آگوستين داشت. وي بخشي از جمهور رادرچهار چوب  كتاب خود شهر خدا با تفسير آن و يا نقل قول از آن ارائه كرده است. چندين قطعه كليدي از شواهد اين ارتباط بين نوشته هاي آگوستين وفلسفه سياسي سيسرو وجود دارد كه در ادامه ارائه خواهد شد. آگوستين تاثير بسیار زيادي از سيسرو گرفت بطوری که اين تاثير بر انديشۀ او سايه افكندو ساختار کتاب شهر خدا را همانند جمهور سیسرو کرد. (Augustine, 1895, XCI)

2.آغاز نظريه جنگ عادلانه

نظریه جنگ عادلانه كه اغلب به عنوان توجيهي براي برپائی عدالت از طریق  رفتن به جنگ از آن استفاده می‌شود، سالها قبل از آگوستین توسعه داده شده است. اين نظریه به عنوان يك سنت مسيحي به نظر مي‌رسدکه اجازه مي دهد تا يك دولت مسيحي براي دفاع از خود و ايمان خود كه به حق است و ناحق پنداشته شده و مورد تعرض واقع شده به دفاع پرداخته و یا آغاز گر جنگ باشد. اغلب تصوررات بر اين است كه سنت آگوستين پديدآورندۀ اين نظریه است.آگوستین محور اساسی جنگ عادلانه را گناه اولیه انسان بیان می کندکه درآن انسان دچار زندگی مادی گردیده وبرای رهائی از آن ‌وشکل‌گیری زندگی معنوی جنگ عادلانه را  شکل می‌دهد.(عالم،1376.ص229) آگوستین در این باره می نویسد:

((انسان پس از معصیت و هبوط ،گرفتار بردگی و مالکیت خصوصی و دولتی شد)) (بارنزوبکر،1358.ص288)

 عقیده مسیحیت در بارة گناه اولیه بر این است که آدم وحوا با تمرد از فرمان الهي ساكن برروي زمين شدند وفرزند آنها قابيل برادر خود هابيل را كشت.( آشتیانی، 1386،ص 47) اين عمل بعنوان خطاي  خشونت بار انسان وبه عنوان نافرما ني انسان از فرمان خداوند بیان شده است. كه يك عنصر ذاتي از شرايط انسانيست و به عنوان گناه اوليه(سیدعلی میرموسوی و سید صادق حقیقت ، 1388.ص34) توصيف شده است. از آنجا كه نافرماني انسان از خداوند اجتناب ناپذير است، جامعه نيز نتيجه آن است. بنابراين چون انسان خشونت طلب است نياز به حاكمي دارد كه بتواند در صورت لزوم با زور به مهار بي عدالتي وحفظ نظم بپردازد.

 

   3.اجزاي نظریه جنگ عادلانه

آگوستين با توصيف تاريخ سياسي امپراطوري روم وبا استفاده از ساختار كتاب جمهور ، كتاب ششم تا هيجدهم شهر خدا را مي نويسد. او با ردخدايان و فلاسفه به تشريح تاريخچۀ شهر مقدس آسماني وزميني پرداخته (Augustine,2010, VIXVIII)وبامحور قرار دادن گناه در تاريخ ، تاريخ را كشاكش مبارزه بين دو نیروی خير و شر دانست(عالم،76  ، ص225). بدين صورت آگوستین بين  دو گونه عشق (دوست داشتن)نزاعي مي بينيد، از يك سو عشق به خدا و تسليم در برابر قانون الهي و از سوي ديگر دوست داشتن خود و لذايذ دنيوي .اين نگاه باعث شكل گيري شهر آسمانی(بیت المقدس) كه در آن عشق به خداوتسليم بودن در مقابل اوجريان دارد، ونماد آن را در اورشليم وكليساي كاتوليك می داند،وديگري شهر زميني كه درآن عشق به لذايذ دنيوي حاكم است (دولت مشركان )اودولت را تجسم شهر بابل دانست(آگوستین1387، ص29و نگاه کنید به فاستر، 1377ص ص394 تا404 و کاپلستون1388، ص111)در نگاه آگوستين شهر بجاي دولت مي‌نشيندكه درك آن كمي مشكل است، اما چاره اي نيست وهمان اصطلاح در نگارش بكار مي رود. با شكل گيري دو شهر در انديشه آگوستين دو نوع شهروند زميني و شهروند آسمان نيز شكل مي گيرد .در اندیشه او شهروند اورشليم را مي بينيم يك شهروند ملكوت آسماني كه داراي سمتي در زمين است، به طور مثال لباسي فاخر بر تن دارد و به عنوان اميني صالح و مسئول و در مقام يك حاكم و امپراطور انسانهاي زميني را هدايت مي كند، بشرط آنکه مومن مسیحی باشد ودلبستۀ عالم بالاباشد .وی در باره همکاری و پیروی از این پادشاه توضیح می دهد که: پس بكوشيم از شهرونداني كه متعلق به قلمرو آسمان اند ولي در امور شهر بابل وارد شده اند و در بين انسانهاي زميني به كارهاي زميني مي پردازند نا اميد نشويم ، نيز بكوشيم درتهنيت به كساني كه مي بينيم مشغول امور آسماني و الهي اند درنگ نكنيم زيرا حتي فرزندان طاعون نيز گاهي بر مسند موسي قرار مي گيرند اما زمان غربال كردن فرا خواهد رسيدزماني كه آنها يكي پس از ديگري با دقت زياد از يكديگر جدا خواهند شد.( کاپلستون ،1383، ص112)اين نوع نگاه به جهان وپيرامون آن باعث شكل گيري محتواي دروني فلسفه سياسي آگوستين مي شود.وی برهمین مبناءو به پيروي از سيسرو كتاب چهارم شهر خدا را به اجزاي تئوري جنگ عادلانه اختصاص مي دهد كه اين اجزا عبارتند: از اخلاق (فضيلت) ، عدالت ، قوانين (طبيعي وزماني) و مشترك المنافع.وي با بهره گيري از اين اجزا انديشه خود در مورد جنگ عادلانه را مي نويسد.(Augustine, 1947-1948, XIX) اكنون با اين سؤال اصلي روبرو مي‌شويم كه مطلب مهم و بنياني (عدالت ،قانون،جامعه مشترك المنافع) در فلسفۀ سياسي آگوستين چيست؟و چگونه آگوستین برای ارائه نظریه خود ازآنها استفاده می کندو چه نقشی در شروع جنگ دارند؟

 

 

4.فضيلت ( اخلاق) و عدالت

4-1-فضیلت(اخلاق)

عنصر بنيادين در نظريه جنگ عادلانه آگوستين فضيلت است كه در كتاب هشتم شهر خدا مطرح شده است.وی در آنجا مطرح مي‌كندكه ما چگونه مي‌توانيم به يك تقرب الهی  برسيم؟و هدف فلسفه را رسيدن به اين جایگاه مي داند.(Stump E Leonor and Kretzmann Norman, 1998.p205E) آگوستين فضيلت را تنها به عنوان يك اصلاح دروني نمی داند. بلكه آن را عامل حصول عدالت مدني نيز ميداند. از نگاه وي يك فضيلت زماني فضيلت است كه تحت تاثير محيط بيروني افراد باشد،درنزد اوممكن است فردي بداندكه خير او درزمان ومؤقعيت خاص كدام است ولي نتواند به اين خيردست يابد.ديگر اينكه در نزد آگوستين مفهوم اراده بسيار كليدي و با اهميت است. اين اراده است كه توجه انسان را به اين سو و آن سو جلب مي‌كند . وي بدين وسيله انسان را موجودي مختار مي‌داند چون ارادۀ او در اختيار خود اوست و لطف الهي موجب معالجۀ ارادۀ منحرف مي شود.اراده اي كه به آزادي خويش بازگشته باشد يك فضيلت است و در صورتي كه انسان بردۀ شهوت شود، ارادةاو  يك رذيلت است((Macintyre’s Alasdair,1981, pp155-157) و موجب بردگی انسان می شود.آگوستين در مورد بردگي مي‌نويسد:

               ((ارادۀ الهي پيش تر چنين بود كه انسان بر انسان حكومت نكند و تنها حاكم بر جانوران باشد .به همين دليل در بدو تشكيل جوامع بشري نخستين مردان مقدس آن زمان بيشتر حكم چوپان را داشتند تا شاهان ...معيصت و خطا كاري بشر بود كه باعث پيدايش بردگي گرديد.لذا منشاءبردگي انسان و علت محكوم شدنش به فرمانبرداري از انسان ديگر ،همانا ارتكاب معصيت است.بنابراين شر آن است كه انسان را از ذاتش دوركندو گرايش به عدم دارد....گرايش به چيزي دارد كه عدمي است هر چيزي كه در آن نظم و تناسب باشد بايد منتسب به خدا كرد و اراده اي كه از خدا روي مي گرداند بي نظمي بوجود مي‌آورد. خود اراده خير است و فقدان نظم درست كه عامل انساني مسئول آن است شر است و شر اخلاقي عبارت از فقدان نظم درست در ارادۀ مخلوق است .اصل اخلاق عشق به خداست و ذات شرروي گرداندن از خداوندست))( کاپلستون1383،، ص 108)

از اين جا نسل آدمي به دوگروه خدا دوست وآنان كه خود را برعدالت خدا ترجيح مي دهندشكل مي‌گيرد. دو شهر آسماني وزميني از اينجا آغاز می شود.

4-2-عدالت

آگوستين از عدالت به عنوان يك فضيلت مدني که سیسرو از آن یاد می‌کند، بهره گرفته وبه تناسب اعتقادات مذهب مسيحي تعريف سيسرو از عدالت را تغيير مي دهد؛ و در نتيجه اين تغيير بر جنبه هايي از انديشه سياسي او به ويژه نظريه جنگ عادلانه تمركز مي يابد. در حالي كه عدالت در انديشه سيسرو خدمت به ديگران بوده و به عبارتي ديگر انجام وظايف مدني مي باشدو عدالت از عقل سر چشمه می گیردوعقل به تمام انسانها ارزاني شده پس در نتیجه خدمت به ديگران یک عملكرد خارجي فضيلت است كه علت آن رفتار فرد مي باشد. سيسرو مفهوم خود از عدالت رااينگونه شرح مي دهد:

  ((ما براي خود متولد نشده ايم كه به تنهايي زندگي كنيم، بلكه براي همنوعانمان زندگي مي كنيم و به پيروي از طبيعت به عنوان راهنماي ما براي مشاركت در اعمال محبت‌آميز، جامعه انساني را شكل مي‌دهيم))( Cicero, 1975-1979, I .vii) تعريف از خود گذشتگي به عنوان عدالت در انجام امور مدني در نگاه سيسرو يكي دیگر از تعاريف عدالت است .وي در قوانین در مناظره با آتيكوس مي گويد:

((حال نكته بعدي اين است كه طبيعت ما را چنان آفريده است كه بايد مفهوم عدالت را ميان خود تقسيم کنيم و سود آن را نصيب همگان سازيم.........اگر قضاوتهاي مردم با طبيعت سازگار باشد....آن وقت عدالت از جانب همگان بطور مساوي رعايت مي گردد.  عدالت به دنبال رفاه ديگران به منظور استقرار ثبات و قدرت در جامعۀ انساني است اين عدالت فقط تابع اجتماع است و به جامعه واگذار شده است)).( فاستر1377، ،ص 377)

بر این اساس در نگاه آگوستين عدالت به عمكرد اجتماعي واگذار شده است. او درتعريف عدالت تحت تاثيرسيسرو مي‌نويسد:

((علاوه بر اين عدالت فضيلتیست که هر كس به خاطر ديگری كاري را انجام مي‌دهد.))( Augustine, 1947-1948, XIX.xxi)

 در نگاه آگوستین فضيلت دروني همان‌قدردارای اهمیت است كه فضيلت بيروني در رفتار انسانها با يكديگردارای  اهميت می باشد.يكي از نگراني هاي آگوستين در درجه اول رفتار منصفانه و عادلانه مردم از طريق عملكرد مناسب به وظايف مدني است. وی در تعریف  عدالت، عدالت را درمان افراد بيمار (از لحاظ معنوي ) و انجام وظايف مدني توسط شهروندان مي داند. در اين تعریف  بايد توجه داشته باشيم كه مفهوم عدالت و اجزاء نظريه جنگ عادلانه در امتداد آراء ارسطوشکل می گیردو اين انتقال از طريق انديشۀ سيسرو به آگوستين صورت مي گيرد.آگوستين در شرح آراء خود با مراجعه به آراء فلسفي افلاطون و ارسطو و شرح نظريات آنها نظريه خود را در مورد فضيلت ارائه مي‌كندوشباهت بين مفهوم عدالت در نگاه آگوستين با ارسطو به لحاظ استفادۀ سيسرو از مفهوم ارسطويي عدالت می باشد (Cicero, 1975, III.viii). آگوستين همانند سيسرو ازکلمه لاتین(Justitia)به معنی عدالت بهره مي برد.ولی با اين حال وي بعد ديگري از مفهوم عدالت را بيان مي‌كند، و با بهره گيري از منابع الهیات مسيحي مفهوم عدالت را به طوركلي توسعه می دهد.   مارسیا کولیش (  Marcia  Colish)  در این باره می‌نویسد:

((آگوستين با پیروی از اين ايده كه عمل اخلاقي در درجه اول اعمال نیات فكري است، آگاهانه این اصل رواقی را پذیرفت كه فضيلت دردرون وجدان افراد خوب كه داراي نيت اخلاقي درست هستند، نهفته است)) (Coilsh , 1985, p 209. )  براین اساس آگوستين مؤافقت خود با پرهيزكاري و اينكه نيت هاي درست اخلاقي مي‌تواند براي انسان ذاتي باشد رابیان می کند، وی در پاسخ به این سوال که انسان آلوده به گناه قادر به توليد عدالت در درون خود مي باشدیا خیر؟می نويسد: 

((زمانی که انسان آفریده شد با ارتکاب گناه اولیه قطعا در یافت عدالت را از دست داد،و به این دلیل انسان دیگر نمی تواند عدالتی را که از دست داده دوباره و به خودی خود بدست آورد)).( Augustine, 1947-1948, XIV.xv)

بنابراين از نگاه آگوستين  ممكن است فرد شايستگي دريافت عدالت را  داشته باشد اما گناه انسان اصل ظرفيت ذاتی براي عدالت را در او از بین برده و‌در‌نتيجه انسانها نمي‌توانند خود عدالت را توليد كنند.آگوستین همانند جوهرگرایان ،برخی از خواص و ویژگی های اشیاء را غیرتصادفی و ذاتی می­داند (سید صادق حقیقت،1387،ص112)؛ وعدالت و ارزش هاي ديگررا از آن خداوند می‌داند؛ و بر این اساس وی معتقد است که این ارزش هابايد توسط خداوند به انسان داده شود و مسيحيان حقيقي (کاتولیک ها)در این صورت قادر به دريافت عدالت واقعي و اعمال عدالت از طرف خداوند هستند.( Augustine, 1947-1948, XIX.iv) وي در ادامه مي نويسد:

(( اگر فضايل حقیقی در جامعه وجود نداشت، دراین صورت نجات افرادی كه در پی تقواي الهی بوده  و قادر به يافتن مردان با درايت كه همه آنها را از بدبختيها ورذيلت‌هايي چون دروغ نجات دهند چگونه است؟ اين هدف بوسيله اميد به جهان باقي كه  محلي امن است (شهر خدا) در اين دنيا شكل مي‌گيرد،وبه اين دليل روح در بدن حكومت مي‌کند،زیرا كه از گناه خالي است . و علت عاری بودن از گناه تبعيت روح از خود خداوند است. خدا به او فرمان داده است و روح به جسم  خدمت ميكندو بدن فاقد قدرت بر اوست و منزه از گناه است(( (Augustine,Ibid,XLX.iv).

بر این اساس، انسانهاي  واقعي كساني هستند كه قادر به کسب فضيلت اند. آنها هم تقواي حقيقي و هم زهد مسيحي دارند و اين فضیلت حقیقی (Justitia) را نشان ميدهد و اين همان مفهوم واقعي از عدالت است كه آگوستين در توافق با سيسرو كه عدالت را فضيلت مدني مي‌داند ارائه کرده است. به گفته آگوستين، مسيحيان تنها توانايي تسليم خود در برابر فرمان خدا و دريافت فرمان خدا را داردند و در نتيجه، تمرين فضيلت واقعي مصداق عدالت است. در حالي كه سيسرو كنترل گناه را توليد فضيلت می دانست و آن را جزو ريشه هاي فضيلت به شمار می آورد و از طرفي سركوب گناه و توليد فضيلت را به صورت فطري در تمام انسانها موجود می دانست، (     Cicero.1975-1979, III.xxii ) اين نگاه يك منبع اصلي اختلاف بين او و آگوستين در تعريف عدالت گردید.با اين حال آگوستين عدالت را در معناي اصلي اش به عنوان يك فضيلت بزرگ مدني مي پذيرد و تاكيد مي‌کندكه تبعيت از آن موجب نظم اجتماعي مي شود ودر این صورت عدالت اجرا مي گردد. آگوستين در نامه اي به يك صاحب منصب مسيحي اهل روم به نام مک دو نیوس (Mac do  nius) اورابه تقواي الهي در اجراي وظايف دینی دعوت کرد ه می نویسد:

(( اگر شما مي توانستيد فضائل الهی  رادريافت كنيد و لطف الهي شامل حال شما مي شد عدالت شكل مي گرفت)).( CLV, 1859, Augustine)

اين نوشته حکایت از آن دارد كه آگوستين در تعریف عدالت نيازي به تعريف عدالت سيسرو ندارد و ديدگاه خود را با الهام از الهیات مسيحي پيرامون منبع فضيلت مطرح می کند.با اين حال هر دواندیشمند عدالت را يك محصول خارجي كه ايجادکنندۀ آن موجب دروني دارد مي دانند و تنها تغيير آگوستين در تعریف عدالت نياز انسان به خداوند براي تغيير علت دروني به عنوان يك منبع اصلی است.عدالت در ديدگاه آگوستين فضيلتی است كه از طريق درمان  افراد منحرف از طریق لطف الهي شکل می گیردو ظلم را دور شدن از اين عدالت و فضيلت و غوطه ور شدن در غرور و رذيلت می داند، در نهايت عدالت به عنوان يك اصل مسلم عبارت از فضيلتي است كه حق را به حقدار مي رساند . با اين حال در جامعه اي عدالت جريان دارد كه انسانهاي آن داراي فضيلت هستند واز رذيلت ها دوري ميكنند.حال افرادي كه درجامعه مرتكب اشتباه شوند بايد مجازات شوند و فرقي نمي كند كه متجاوز خارجي و يا داخلي در مشترك المنافع باشد. بنابراين تجاوز به مشترك المنافع توسط حزب ويا گروهي كه از عدالت دوری گزیده اندخطا محسوب شده وافراد خاطی  مرتكب گناه شده اند،در نهایت  اقدام عليه اين عده اعلام جنگ عادلانه است و زماني كه اين اقدام اعلام گردد جنگ، عادلانه و مشروع است.

 

5.قانون هاي طبيعي و مادي

5-1-قانون طبیعی

مفهوم قانون طبيعي آگوستين به ميزان قابل توجهي متفاوت از سيسرو است. او در اعترافات می نویسد :ازآن عدالت زير بنايي و راستين كه نه بر اساس سفارش بلكه بر مبناي قانون واقعاَ منصفانه خداوند قادر حكم مي كند هيچ نمي دانستم بر مبناي همين قانون است كه هر مكان و هر عصر قانون آداب و رسوم اخلاقي مناسب خود را قوام مي بخشد هرچيز كه خود اين قانون هميشه و در همۀ نقاط عالم يكي بيش نيست و از محلي به محلي ديگر يا از عصري به عصر ديگر دست خوش دگرگوني نمي شود.( آگوستین،1387،ص103)

آگوستين در شرح مفهوم قانون طبيعي، قانون طبيعي را اينگونه ارائه مي دهد، قانوني بر گرفته از طبيعت كه در زماني با زمان ديگر و يا يك مكانی با مكان ديگر هيچ تفاوتي ندارد.با اين حال آگوستين در توصيف قانون طبيعي از اصطلاحات مشابه استفاده نمي‌كند، اما اصطلاحات خود را بر اساس نظر سيسرو مطرح مي كند. برطبق نظر آگوستين قانون طبيعي تعيين مي‌كند كه آيا چيزي عادلانه است يا نا عادلانه؟ قانون واقعي در مؤافقت با حق و طبيعت است كه جهان شمول ثابت و ابدي است و سر پيچي از اين قوانين خطا و ممنوع است. وي سرپيچي از اين قوانين و تغيير آنها را گناه مي داندو تغيير قوانين ابدي را مجاز نمي‌شماردو تلاش براي لغو بخشي از آن ويا به طور كامل آن را  غير ممكنمی داند.وی در این باره می نویسد:

((زمانی که خداوند انسان را آفرید،انسان در هماهنگی کامل  با طبیعت بودند هیچ کس برده دیگری نبود،انسان با گناه اولیه اش بندگی را شکل داد.با این حال سرپیچی از قانون طبیعی منع گردیده و اگر کسی از آن سرپیچی کند بوسیله بردگی کیفری مهار می شود و بندگی جزای سرپیچی از يك قانون ابدي تغيير ناپذير است و براي همۀ ملت ها و در طول زمانهاي مختلف و مكانهاي مختلف يك شكل است و زمان حال و آينده براي آن يكي است و ما حق نداريم كه با نگاه به اطراف مان آنها را تفسير كنيم . اعتبار اين قانون در طول زمان وجود دارد اين قانون فرمان خداوند است وبراي همۀ مانوشته شده است. و نويسندۀ اين قانون و اعلام كنندۀ آن و اجراء كنندگان اين قانون حكيمان الهي هستند)) ( Augustine,1947-1948, XIX.xv)

این نوع  برداشت بر گرفته از اندیشه سیسرو است ،وی درکتاب جمهوركساني راکه قانون را زير پا  ميگذارد، اينگونه معرفي مي كند:

       ((و نافرمان كسي است كه خود را وطبيعت انساني خود را انكار می كند، وبر اساس ميل خود رفتار می كند. اين نافرماني او را مستحق بدترين مجازات ها مي‌كند و فرار از اين قوانين مستحق مجازات است  قانون طبيعي ابدي و غير قابل تغيير است)).  (Cicero,1975-1979, III.xxii)

    آگوستين همانند سيسرومعتقد است كه قانونگذاران ، قانون طبيعي را نشاءت گرفته از خداوند مي‌دانند و طبيعت به عنوان يك ماده در واقع هيچ چيز ديگری نيست و برتر از خداوند نيست. از اين رو جهان توسط او اداره مي شود و مطيع دست خداوند است،و ارادۀ او حاكم بر طبيعت است. در واقع اگر ما دانايي خداوند ولطف الهي را تصديق كنيم مي پذيريم كه جهان با لطف الهي اداره مي شود. در نگاه سيسرو يگانه تلاش خدا درمفهوم او حفظ نظم طبيعي است.( Cicero, Ibid, II.xxx)  اما اين مفهوم از خداوند تا حد بسيار زيادي متفاوت از مفهوم خداوند در ديدگاه آگوستين است.آگوستين يك مسيحي معتقدبا آراء سنتي به خداوند بود.خداوندآگوستين همانند خداي سيسرو فرمانرواي جهان است، اما بر خلاف او خواهان عبادت و يك رابطه اي شخصي با افراد است كه در زندگي ديده شود. تخلف از قانون طبيعي گناهي جهان شمول شناخته شده است و زير پا نهادن قانون طبيعي زماني روی می دهد كه انسان سعي كند همانند خداوند شود و به نظم طبيعي هجوم آورد. قانون طبيعي در این نگاه قدرتي است كه رتبه خداوند را بالاتر از انسان قرار مي دهد و اين تغيير ناپذير است .خداوند تنظيم كنندۀ نظم طبيعي است و سرپيچي از نظم طبيعي تمرد در برابر خداوند است. اين ايدۀ آگوستين در نامه ای  به هیلاریوس(Hilarious) گنجانده شده است كه در آن مي نويسد:

(( اما همۀ گناهكاران، زمين را تبديل به محل حيله گری(prevaricators)کرده واين كار ستيز در برابر قانون ديگر است))( Augustine,1859, CLVII)

 در اينجا قانون ديگر همان قانون طبيعي است. قانون طبيعي از طرف خداوند صادر می شود كه عملی را تائيد يارد کند. در حالی که ارتباط عدالت و انسان از طريق عقل جمعي شكل مي گيرد. بر این اساس آگوستين در تعریف جامعه می نویسد: به جمیع موجودات عاقلي كه بر اساس توافق مشترك دربارۀ چيزهايي كه جمع مي بندد همكاري مي كنند، اما توافق در مورد خوبي به جامعۀ بت پرست هم اطلاق مي‌شود.كسب دانش از قانون طبيعي را آگوستين از طريق لطف الهي ممكن مي داند در حالي كه سيسرو آن را از طريق عقل انسان ممكن  مي داند.وي بیان می کند ما نبايد براين باور باشيم كه ماهيت ذهن عقلاني كه به طور طبيعي در معرض واقعيت قرار داردوآن را فهم مي كند، اين حقايق را همراه با چيزهايي كه در اطراف آن قرار دارد تنها توسط چشم سر مي بيند بلکه خداوند اين گونه  ارائه مي كند.( Augustine, 2010, XII.xv)  به عبارت ديگر ذهن تنها قادر به درك واقعيتی است كه خداوند آن را نشان مي دهد. وي در مقابل ستايش سيسرو از عقل انسان در شناخت جهان اين نگاه را تغيير داد و تنها شناخت حكمت را از طريق لطف الهي خداوند میسردانست که از طريق فضلي كه به انسان عطا مي شود قابل حصول است. آگوستين خداوند را ايجاد كننده ساختار جهان و سازندۀ كل شهر خدادر این روند مي داند. وي كنترل كننده جهان و ايجاد كنندۀ قانون طبيعي،كه مردم در معرض آن هستند را خداوند مي داند.خداوند منبع قانون طبيعي است ونقش بسزائی در دولت دارد وپيروي از طبیعت به معني تسليم در برابر خداوند....... است حتي اگر انسانها در تسليم خود اختلاف نظر داشته باشند ( Augustine,2010, XXII.xxii)آگوستين در تکمیل بحث خود  نوشت:

(( عدالت در انسان ها وجود دارد كه خود يك نظم عادلانه و خاصي از طبيعت است به طوري كه روح به خدا وگوشت به روح و به تبع آن هر دو تن و روح به خدا تعلق دارند، آيا اين فضيلت نيست؟ مردم براي دستيابي به فضيلت بايد از قانون طبيعي پيروي كنند اين نظم باعث نزديكي مردم به خداوند مي‌شود. پيروي از قانون طبيعي نبايد تنها براي اداره امور بشري بر روي زمين برنامه و كاربرد داشته باشد بلكه بايد انسان را به سمت هدف نهايي كه معنوي است پيش ببرد)).( Augustine, 1947-1948, XIX.iv)

    بررسي فوق از آگوستين نشان مي دهد كه چرامطالعۀ قانون طبيعي در نظریه جنگ عادلانه اومهم است. او بيان مي كند كه عدالت از نظم طبيعت و يا قانون طبيعي بدست مي آيد، همچنين او همين ايده را در اعترافات با وضوح بيشتري بيان كرده و زير بناي راستين عدالت را نه بر اساس مواضعه بلكه بر مبناي قانون منصفان خداوند و يا قانون طبيعي قرارگرفته است ،تفكر عدالت همراه با فصايل ديگر قانون طبيعي زمانی استخراج می شود كه سرچشمه آن خداوندباشد.بر این اساس  اطاعت از قانون طبيعي به معناي تسليم در برابر خداوند است .آگوستين تسليم در برابر خداوند را بدين معني دانست كه انسان پس از گناه اوليه براي رسيدن به عدالت و درك قانون طبيعي بايد آن را از خدا وند دريافت كند و دراين راه بر نقش لطف الهي تاكيد دارد.

 

5-2-قانون زماني

برای درک قانون زمانی در اندیشه آگوستین باید به  رابطه بين عدالت و قانون طبيعي و همچنين اجراي عدالت توجه کرد .وی از قوانین ایجاد شده توسط انسان نام مي برد، كه قانون زماني بوده و متفاوت با قانون طبيعي است. قانون زماني از نگاه او هنگامي شكل گرفت كه انسان مرتكب اولين گناه شد. اودر شرح این موضوع می نویسد:

     (( زماني كه خداوند ما را خلق كرد و طبيعت را بوجود آورد هيچ كس برده يا آزاد و يا انسان گناه كار نبود .اين بندگي بندگي كيفري است، جزايي كه توسط اين قانون ....... ( دستورات صيانت از نظم طبيعي و جلوگيري از اختلال آن منصوب شد) و اگر كاري در نقص اين قانون انجام شد براي محدود كردن ماست . قوانين جزايي دستوراتي است براي حفظ نظم طبيعي و جلوگيري از اختلال در آن و اگر كاري در تخلف اين قوانين انجام شد و يا بوجود آمد توسط بندگي كيفري مهار مي شود))( Augustine,2010, XIX.xv).

قانون زماني بر اساس قانون طبيعي و منعكس كنندۀ آن است كه هر دو مترادف هم هستند.سيسرو با استفاده ازفضيلت قانون طبيعي را پايه و اساس قوانين خاص براي استفاده در يك زمان و مكان خاص دانست. از طرفي حاكم سيسرو حاكم ايده الی است كه زندگي خود را با توجه به قانون طبيعي وقف حکومت مي كند ،او يك فرد كامل است اما اين بدان معناست نيست كه قوانينی كه براي شهروندان خود وضع می کند با قوانين طبيعي برابرند وشهروندان بايد ازآنها پيروي كنند و تفاوتي كه بين زندگي حاكم و قانون اوست باعث مي شودكه قانون طبيعي ابدي و قانون انساني زماني شود.( Colish, 1985, p 96) آگوستين نيز مي پندارد كه قانون زماني بايد بر اساس قانون طبيعي باشد اما معادل آن نيست او در این باره می نویسد:

(( هيچ چيز مشروعي در قانون زماني براي نجات انسانها كه از قانون ابدي مشتق شده باشد وجود ندارد)) ( Augustine, 1947-1948, I.vi)

اعتبار قانون زماني به عنوان يك قانون آن هنگام خواهد بود كه مورد قضاوت قرار گيرد، كه آيا بر اساس قانون طبيعي هست يا خير؟ قانون زمانی آن هنگام مي تواند يك قانون زماني باشد كه از قانون طبيعي مشتق شده باشد.وي در این باره نوشت:

(( عدالت درونی واقعي قضاوت بر اساس سنت ( عرف ) نيست. منصفانه ترين قانون قانون خداوند متعال است.اين قانون آداب و رسوم مناطق مختلف و زمان به زمان ها و مكان ها اقتباس شدند قانون هميشه ودر همۀ نقاط عالم يكي بيش نيست و از محلي به محل ديگر و زماني به زمان ديگر دستخوش دگرگوني نمي شود)).( Augustine, 1996, III.vii)

اما قوانين مادي با توجه به زمان و مكان مختلف متفاوت است اما اگر خداوند قومي را به انجام كاري امر كرد كه مخالف آداب و رسوم و قوانين حكومتي باشد بايد انجام گيرد،(آگوستین، اعترافات،ص105)  نزديكي و دوري قوانين زماني به قوانين طبيعي اعتبار آنها را كم يا زياد مي كند. در نگاه آگوستين مشروعیت در قانون زماني هنگامي وجود دارد كه حاكم عادل با استناد به قانون طبيعي قوانين مادي را براي نجات انسانها از قانون طبيعي استخراج کند.( Augustine, 2010, I.vi) وي فضاي بسيار اندكي براي قانون زماني قرار می دهدو قوانين زماني را فقط در صورتي كه مبتني بر قانون طبيعي باشد داراي اعتبارمی داند. ابتدا قانون طبيعي و بعد قوانين مادي (تمپورال) تعيين كنندۀ چگونگی اجرای عدالت است و ارائۀ چارچوب براي مشخص کردن خطاكاري مشترك المنافع در اين قانون زما ني شکل می گیرد و اعلام اقدامات عادلانه يا غير عادلانه بر اساس انطباق قانون زمانی  با قانون طبيعي می‌باشد. قوانين مادي تنها تجويز مجازات براي خطاکاري است و يكي از راه هاي مجازات در برابر هر متجاوز ( داخلي يا خارجي ) جنگ عادلانه است که مورد استفاده قرار می گيرد.درك درست از عدالت و قانون براي درك مشترك المنافع بسيار مهم است كه عنصر سوم در نظريه جنگ عادلانه است.

 

6- جامعه مشترك المنافع

گام بعدي در شناخت نظريه جنگ عادلانه آگوستين شناخت جامعۀ مشترك المنافع است همان گونه كه ايدۀ مشترك المنافع بر پايه مفاهيم عدالت و قانون زماني كه در حال حاضر توسعه يافته است گام بسيار مهمي در فهم نظریه جنگ عادلانه است. آگوستين مفهوم مشترك المنافع را همانند عدالت و قانون طبيعي و زماني از سيسرو در یافت کرد وآن را با الهيات مسيحي تغيير داد. اين مفاهيم در كتاب جمهور سيسرو ارائه شده است، سيسرو مشترك المنافع راجزئی از  اموال مردم مي داند اما مردم از ارتباط انسانها بايكديگر مجموعه ای  را بوجود مي‌آورند كه با توافق با يكديگر به مشاركت براي گسترش خوبي همکاری کنند. سيسرو قانون را يك بخش اساسي از مشترك المنافع مي داند که شهروندانش موافق با قانون بوده ودر ترویج عدالت در مشترک المنافع با یکدیگر مشارکت دارند و عدالت لازمه شکل گیری مشترک المنافع است.( Cicero, 1975-1979, II.xlii) مشترك المنافع آگوستين نيز بازنويسی شرح سيسرو بر جامعۀ مشترك المنافع در شهر خدا نشان از اهميت اندیشه سيسرو در انديشه آگوستين است.آگوستين در شرح این موضوع می نویسد:

(( پس از درخواست شر کت در سخنرانی ،تلاش براي دفاع از عدالت ....... خواستم ثابت كنم كه هيچ چيز به اندازۀ بي عدالتي براي دولت مضر نيست و بدون عدالت يك جمهوري نمي تواند اداره شود وحتي ادامه يابد))( . Augustine, 2010, II.xxi)  وی از سوي ديگر وظيفه دولت را دفاع از عدالت به عنوان مشترك المنافع دانست و وجود آن را بدون عدالت و جدا ازآن غير ممكن دانست.درنتيجه افرادي هستند كه مؤافق اند تحت يك قانون زماني زندگي كنند و حمايت هر يك از ديگري توسط عدالت صورت مي گيرد. اينها دو ويژگي مشترك المنافع است .آگوستين در مؤافقت با سيسرو دوالزام ونياز تشكيل مشترك المنافع را عدالت و قانون مادي مي داند. وي در نامه اي به مارسلینوس(Marceline's) نوشت :

((آنچه كه دولت مردان را باهم متحد مي كند چيست؟ در يك زمان كوتاه اوباش و راهزنان در توافق با هم دولت را شكل دادند)).( Augustine, 1859, CXXXVIII)

امااين اتحادبرای مدتی کوتاه است و در مشترک المنافع  نياز به توافق مشترك در ميان شهروندان است او در ضرورت قانون ماد ی نیز مي نويسد:

((یک ملت متشكل از مردانی هستند که در ارتباط با هم و تحت يك قانون و يك قانون زماني رفتار می کنند))( Augustine, Ibid, CXXXVIII)

 مشترك المنافع به معناي واقعي کلمه امور به دولتی می گویند كه تحت يك قانون مشترك زماني شكل مي گيرد . او ضرورت عدالت در شكل گيري مشترك المنافع را در بعد منفي آن نشان داده و نوشت:

(( پس از آن كه پادشاهان از عدالت فاصله گرفتند آنها چه دزدان بزرگي شدند))

  2010, Ivi)   Augustine,).

 در اينجا آگوستين با استفاده از كلمه پادشاهی(Regna) نشان مي دهدكه اين پادشاهي بدون عدالت است و بنابراين نمي تواند به طبقه بندي مشترك المنافع دست يابد،وجامعه مشترك المنافع نياز به عدالت واقعي دارد.اين ايده برگرفته از ايدۀ سيسرو در توافق مردم براي زندگي تحت يك قانون مشترك زماني در مشترك المنافع است.با اين حال وي با تغيير مفهوم قانون طبيعي بر اساس الهيات مسيحي مفهوم مشترك المنافع را هم تغيير داد. و نوشت:

(( در ميان آن كثافات از اخلاق فاسد و منجط يادگيري باستان افراد برگزیده مناسب براي اقتدار آسماني براي کمک به دیگران با مشاوره داوطلبانه ،عفت،مهرباني گرد هم آمدند و عدالت درست راشکل دادندکه در آن نور فضيلت منجربه زندگي شدو نه تنها ما را در نهايت به ساختن جامعه  ای از شهرزميني به عنوان افراد متحد در حد امكان سوق نداد بلکه این قدرت، زندگي در رستگاري و رسيدن به آن شهر آسماني شهر خدا كه مردم درآن جاودانه اند را نوید داد. زندگی شهروندان در آن كشور بر اساس ایمان،امیدوخیراستوار است)).( Augustine1859, CXXXVIII)

 آگوستين به طور غير مستقيم يكي از اهداف مشترك المنافع را مهار تمايلات گناه ذاتي افراد پس از هبوط دانسته و بر اين باور بود كه تفكر هيچ انساني نمي تواند بدون خداوند به فضيلت برسد و يا خود توانايي توليد فضيلت را داشته باشدو انسان تنها مي تواند توليد گناه كند. بر طبق گفتۀ آگوستين سيستم هاي سياسي حكومتي به منظور جلوگيري از تمايلات افراد در جهت رشد گناه است.( Augustine, 2010, XXII.xxii) آگوستين با استفاده از كلمات (Divina gubernatione)   موضوع دولت خداوند را نشان داده و حاکميت را به عنوان يك نهاد از آن خداوند دانست. حاكميت خدا بر همه چيز آفريده شده است،( Augustine,Ibid,XXII.xxii) خداوند در ارتباط با همه چيز است وكنترل طبيعت مادي به ماهيت معنوي و روح عقلاني آن بستگی دارد. دولت الهي انسان را در ارتكاب و يا تمايل به گناه با استفاده از قوانين ومجازات محدود مي‌كند وعملكرد مشترك المنافع محدود كردن گناه و ترويج هدف معنوي كه نجات وحيات جاوداني است مي باشد. از نظر آگوستين كه فضيلت را از طرف خداوند مي داند ونه انسان، مي توان نتیجه گرفت ،كه جامعه مشترك المنافع بدون دخالت خدا يا مسيح هرگز نمي تواند تحقق يابد، ومسيحيان بادريافت فضيلت از طرف خداوند، مشترك المنافع را با هم متحد واحياء مي كنند .آنها لطف الهي را در رابطه با قانون طبيعي دريافت مي كنند. بنابراين، آنها فقط مي توانند قوانين زماني كه بهترين آن در هماهنگي كامل با قانون طبيعي است را ايجاد می كنند.عمل اتحاد مسيحيان حقيقي فضيلتی است كه تحت يك قانون زماني بر اساس قانون طبيعي ايجاد مي گردد و بهترين راه رسيدن به مشترك المنافع است ولي این کار در روي زمين انجام می گیرد. آگوستين اغلب اعمال الهيات سياسي خود را در رابطه با مشترك المنافع به مقامات سياسي رومي در نامه های 138و155نوشته است. اين افراد از صاحب منصبان مسيحي در حكومت بودند. وي آنها را به اعمال الهيات مسيحي در جامعه مشترك المنافع تشويق كرده و ادعا كرد كه مشترك المنافع كامل امپراطوري روم است. اودر این باره مي نويسد:

(( اما پذيرش تعاریف علمي از جمهور در نگاه من يك نوع خاصي از جمهوريست كه قطعاً وجود دارد و به مراتب بهتر از دموکراسی اداره مي شود. حقيقت آن است كه حاكم بنيانگذار جمهوري مسيح است و عدالت واقعي در آنجا اجرا مي شود و سعادت مردم در آن است واين حقيقتي انگار ناپذير است)).( Augustine, 2010 and1859, CXXXVIII and 1859, CLV)

در اين نوشته تنها شهر خداست كه بر اساس عدالت واقعي شكل مي گيرد . او در اين نوشته نكته‌اي را اذعان مي كند كه شهر خدا با توجه به تعريفي كه ارائه مي دهد مشترك المنافع نيست، زيرا شهر خدا توسط خدا ايجاد شده نه توسط توافق شهروندان ،و امپراطوري روم دقيقاً به همين دليل مشترك المنافع است. روم توسط مردمی اداره مي‌شدكه زندگي خود راتحت يك قانون زماني مشترك تاسيس كردند و شهر خداي آگوستين با امپراطوري روم هرگز برابر نيست. روي هم رفته اینکه آیادر امپراطوري روم هم شهر خدا وهم شهر زميني حاضر بود يا نه؟ بنا به نظر آگوستين روم دولت مشترك المنافع بود و اين امر به ميدان آزمايشي براي نظريه جنگ عادلانه او تبديل شد. آگوستين پذيرفت كه افراد مشترك المنافع با توجه به عدالت با يكديگر مؤافقت كردند زير يك قانون مشترك زماني با هم زندگي كنند.آگوستين عناصر آن را اینگونه بيان مي كند كه تنها عمل و رفتار  مسيحيان ،عدالت است و آنها واجد شرايط درك قوانين زماني اند و مي توانند بر اساس قوانين طبيعي آن را استنباط كنند . بنابراين بهترين نوع مشترك المنافع، مشترک المنافع  مسيحي است كه متحدترين جامعه نيز مي باشد .اين مسيحيت منجر به جدايي بسيار بزرگ از مفاهيم مشترك المنافع است . آگوستين اذعان كرد كه مشترك المنافع بايد شهروندان خود را با ارائۀ عدالت و مشاركت در جهت منافع مشترك سوق دهد.او نوشت : اما واژه صلح به عنوان ارتباط با چيزهايي در اين دنيا كه قطعاً در آن زندگي ابدي جايي ندارد به كار مي رود. مسيحيان ترجيح مي دهند با خوبي هاي شهر خدا كه زندگي ابديست ارتباط خوبي داشته باشند و با آن قطع ارتباط نكند .اين به معناي نبود صلح نيست وصلح هدف نهايي مشترك المنافع نمي باشد وهدف نهايي مشترك المنافع زندگي ابديست ( Augustine,1947-1948, XIX xi).آگوستين درتوضیح این موضوع می نویسد: اين ساده انگاریست كه اساساً فكر صلح براي فتح يك جامعه تقوا واجراي عدالت مي باشد. صلح در يك نگاه ،حالتي است كه براي مشترك المنافع سودمند می باشد زيرا پس از آن مسيحيان در مشترك المنافع مي توانند در اكثر موارد به آساني تمايلات روحاني و اصلاحات را در اكثر موارد انجام دهند و كساني كه به زور به عضویت اين كشورها در آمده اندعضویتشان حاكي از آن است كه صلح را بر اساس تقوا و محدود كردن گناه و ترويج عدالت خواهان باشند......در تصور انسان نيازهاي زيادي وجود دارد كه بايد توسط دولت مشترك المنافع كنترل شود، هدف نهايي مشترك المنافع تصحيح تمايلات بشربه گناه  وحصول اطمينان از اينكه همۀ مردم داراي اعتقادات مذهبي صحيحی بوده و به زندگي پس از مرگ خود و رفاه در آن اطمينان دهند. ( Augustine,1859, CXXXVIII)  آگوستين با این نوشته به جامعۀ مشترك المنافع هدف اخروي داد، در حالی که سيسرو هدف آن را دنيوي دانست(Cicero,1975-1979, I.xxv). براي آگوستين ارائه هدف روحاني براي جامعۀ مشترك المنافع بعنوان جامعه اي كه در آن يك مسيحي مي توانست شركت كند قابل قبول است و لازم است که اين قصد روحاني بعنوان بخش بزرگي از نظريه جنگ عادلانه در نظر گرفته شود. وی  توجيه اجبار مذهبي در مشترك المنافع را جايز مي شمرده و هدف و منظور مشترك المنافع وتوضيح عملكرد مشترك المنافع را به خانواده مربوط می کند، چون خانواده ومشترك المنافع هر دو نهاد اجتماعي اند.در حالي كه مشترك المنافع مقياس بزرگتري از خانواده در نظر گرفته شده است.در حالی که سيسرو علت شکل گیری مشترک المنافع رادرگرايش انسان به تعقيب‌كردن و پيوستن انسان با انسان هاي ديگر دانسته و علت آن رادر ماهيت ضعف افراد به عنوان روح اجتماع خاص می داند. (Cicero, Ibid, III.i)آگوستین جامعه مشترك المنافع را مانند خانواده يك محصول طبيعي از رفتاراجتماعي انسان دانست. آگوستين با اشاره به سلسله مراتب اجتماعي در مقايسۀ خانواده با مشترك المنافع توضیح دادکه از آنجا كه پس از خانه بايد ابتدا به عنصر شهرتوجه کردو هر عنصر ازيك كل نشات می گیردكه آن هم خود يك عنصر است، به اين ترتيب صلح داخلي مربوط به صلح مدني است . به عبارت ديگر مقاوله نامه اطلاعات داخلي از حكومت داخلي را دستور مي دهدو از رابطه بین قانون مدني و حكومت مدني چنين بر مي‌آيد كه پدر خانواده بايد صورتي از حکمرانی داخلي خود را در انطباق با قانون شهرهماهنگ سازد به شكلي كه خانواده ممكن است در هماهنگي با نظم مدني باشد. از طرفي صلح داخلي در ارتباط با صلح مدني است، به عبارت ديگر اطاعت داخلي نسبت به حكومت داخلي است و اطاعت مدني نسبت به حكومت مدني است و در نتيجه چنين بر مي‌آيد كه پدر خانواده بايد حكومت داخلي خانوادۀ خود را مطابق با قانون شهر شكل دهد بطوري كه خانواده ممكن است در هماهنگي با نظم مدني باشد.آگوستين با انتخاب(Domestica)به معني صلح درون خانواده با كلمه(Pacem civicam)به معني صلح مدني به توصيف معناي دولت پرداخته است. در زمان آگوستين اين اصطلاح درارتباط با ساير اصطلاحات غالباً توسط او به معناي كشورهاي مشترك المنافع به كارگرفته شد.قانون و دولت دو ايده‌اي مطرح شده در نظريه مشترك المنافع است. در نگاه آگوستين خانواده مقياس كوچكي از مشترك المنافع است نه مقياسی از شهر. ( Augustine,1947-1948, XIX.x) وي مي نويسد:اما خانواده اي كه با ايمان زندگي نمي كند به دنبال کسب نیازهایش خود را در رذيلت هاي دنيوي قرار مي دهد، در حالي كه خانواده اي كه با ايمان و وعدۀ نعمت هاي ابدي زندگي مي كنند مجذوب نعمتهاي زميني نمي شوند و از خدا غافل نمي گردند، آنها از خداوند براي تحمل درد و فشار جسم بر روح كمك مي گيرند...... در زندگي زميني ايمان نيست.و شهروند به دنبال صلح زميني از طريق دستورات و قوانين مدني وحاكميت است وانسانها به دنبال ساختن اصولي هستند كه به كمك آن زندگي كنند . امادر مقابل ، شهر آسماني كه قسمتي از آن با اقامت بر روي زمين و زندگي با ايمان شكل مي گيرد، در اين زندگي صلح تنها به اين علت كه از آن بايد به خاطر دوري از لذت هاي دنيوي مورد استفاده واقع شود مورد بهره برداري قرار مي گیرد(Augustine2010, XIX.xvii). جامعه مشترك المنافع و خانواده دو نهاد اجتماعي است كه داراي ويژگي هاي مشابه و عملكرد هاي مشابه در رسيدن به اين هدف ( صلح)در نزد آگوستین است. خانواده در مرحلۀ اول در گذر به شهر و مدنيت و رسيدن به يك دولت نياز به صلح زميني دارد. خانواده وشهر زميني بادستیابی به صلح زميني به پايان خود مي رسد. اما خانواده و شهري كه توسط ايمان بنا نهاده شده و اين شرط نزديكي به شهر خداست و هم خانوادۀ آسماني و هم شهر آسماني در حالي كه بر روي زمين هستند به معني سفر زيارتي است که از صلح زميني در طول زمان بر روي زمين براي رسيدن به شهر آسماني استفاده مي كنند.آگوستين به طور ظمني به مقايسۀ خانواده وجامعۀ مشترك المنافع پرداخته توضيح مي دهد كه چگونه يك مرد تنها در تعادل با خانواده اش است. او مي‌نويسد: منشاء صلح داخلي توافقات خوب و دستورات مرد خانواده و اطاعت از قوانين اوست . حكومت رابطۀ اربابان وخدمت گذاران وزنان از شوهران وكودكان از پدر ومادر خود را مشخص مي كند اما در شهر آسماني كه مرد عادل با ايمان زندگي مي كند و زائران سفر به شهر آسمان هستند وحتي آنها كه به حكومت خدمت می‌كنند وآنها كه فرمانبرداري مي كنند به خاطر عشق به قدرت ويا ترس از حكومت نيست و نه از احساس وظيفه ،خدمت آنها به ديگران نه به خاطر كسب افتخارات بلكه به اين دليل است که آنها دوستداررحمت‌اند.( Augustine, 1947-1948, XIX.xiv) توافقات درون خانواده است كه عدالت به عنوان يك فضيلت مدني نمایان می شود و توسط اعضاي خانواده براي ايجاد توافقات درون خانواده شكل مي گيرد .در نهایت عدالت در مورد كشورهاي مشترك المنافع براي ايجاد توافقات مشترك المنافع مورد استفاده قرار مي گيرد تا جامعه درمان شود .وي تاكيد مي كند كه مشترك المنافع مسيحي بهترين جامعه مشترك المنافع است كه انسانها قادر به ايجاد آن هستند و دليل آن برخورداری از هدايت الهي است. آنها دانش استخراج قانون طبيعي و عدالت را از طريق اشراق الهي از خداوند دريافت مي كنند وآنها قادر به ايجاد قوانين زماني مطابق با قانون طبيعي نسبت به همتايان كافر خود هستند.بنابراين كشورهاي مشترك المنافع مسيحي بهتر است دريك مؤقعيت ايجاد صلح و توافق كه نوعي خدمت است قرار گيرند. مشترك المنافع اجازه مي دهد همۀ اعضاي جامعه به رفاه معنوي متمايل شوند ويكي از راههاي نايل آمدن صلح و توافق در جامعه مشترك المنافع به راه انداختن جنگ عادلانه می‌باشد.

   7-جنگ عادلانه

آگوستين با ارائه جایگاه اخلاق ،عدالت،قانون طبیعی وزمانی و مشترک المنافع نظريه جنگ عادلانۀ خود را شکل مي دهد، در حالیکه او را به عنوان پدر نظريه جنگ عادلانه شناخته اند، اما سابقۀ آن به پدران قبلي‌كليسا سنت‌آمبروز وحتي افلاطون وارسطو مي رسد،( Syse henrik , 2010.p114) ولي آگوستين تاثير عميقي برآن داشت. نظريه او داراي هدف معنويست اما اين هدف در دورۀ كلاسيك انساني بود.آگوستين در شهر خدا نوشت:

(( من آگاه هستم كه سيسرو در كتاب سوم خود در جمهور به خاطر افتخار يا براي امنيت در گیر جنگ می شود .آنچه او در مورد امنيت مي گويد وآنچه كه او به معني امنيت به كار مي برد به اين معناست كه افراد اكثراً از مرگ سريع ،تبعيد ،آوارگي و دردهاي ديگر ورويدادهاي نامحسوس وحوادث غير مترقبه در حال فرارند. اما در مشترک المنافع به نظر مي رسد مرگ برای از زيرسلطه خارج كردن افراد از همۀ مجازاتها به خودي خود به عنوان تنبيه براي يك دولت شكل مي‌گيرد.مرگ طبيعي يك فرد در جمهور لازم است ولي مطلوب نيست اما هنگامي كه دولت از بين مي رود محو ونابودي آن به عنوان نابودي وسقوط تمام جهان است)).( Augustine, 1947-1948, XXII.vi)

   آگوستین نظريه جنگ عادلانه سيسرو را در اين نوشته حفظ كرده است.اما با در نظر گرفتن اهميت الهيات سياسي خود در شهر خدا به اين نظریه پرداخته است .جنگ در نگاه او به منظور مجازات طرف ديگر براي ارتكاب يك عمل پست و شيطنت آميز عليه مشترك المنافع است که آگوستین این را ارائه عدالت به هر علت می نا مد.علاوه بر اين مشترك المنافع مي‌تواند جنگ را به منظور نجات از نابودي فساد آغاز کند و يا به منظور حفظ وضع موجود بر پاكند، بنابراين حفظ مشترك المنافع ضروري است.مشترك المنافع نياز به دادن دستمزد به جنگجويان براي زنده ماندن و تحقق اهداف‌آن به عنوان مشترك المنافع دارد.آگوستين در این باره توضیح می دهد:

((دست آورد صلح زماني‌كه جنگ به خاطر صلح صورت گرفته باشد نجات موقتي مردان از گناه می‌باشد.وبنابراين اگر براي انسان نجات مردمان با صلح بدست آيد شيرين است، اما چقدر شرين تر است رسيدن به صلح با خدا ونجات ابدی از گناه و به همين دليل لازم وضروريست كشتن دشمني كه بر عليه ما مبارزه مي‌كند واين انتخاب بدي براي ما نمي باشد)).( Augustine, 1859, CLXXXIX)

اين گذر به طور خاص اشاره به اصطلاح جنگ عادلانه نيست اما آن را مي توان دليلي براي پرداختن به مفهوم جنگ عادلانه استباط كرد.آگوستين در این باره بیان می کند:

(( هدف از جنگ تامين امنيت وصلح وايجاد رفاه معنوي شهروندان است. .... مي گويند :مرد دانا وعاقل به خاطر دستمزد جنگ عادلانه نيست که به جنگ می رود، اگر فرد بداند كه او يك انسان است ودستمزدی در كار نيست باز هم به جنگ مي‌رود واين در تضاد با بحث اشتباه عده اي است كه آن را عاقلانه مي دانند و انساني را خردمند مي دانند كه به خاطر دستمزد به جنگ مي رود.كساني كه به ماهيت جنگ می انديشند عملي شيطاني انجام مي دهند بگذاريد اذعان دارم كه اين بدبختي و ظالمانه است....مسيحيان عدالت و ارزشهاي ديگر را از خدا دريافت مي كنند واين وظيفۀ مسيحي است كه اطمينان حاصل كنند كه ديگران قادر به تمرين فضيلت واقعي از طريق تغيير مذهب حتي از طريق اجبار مي باشند))( Augustine,2010, XIX.vii)

     نظريه جنگ عادلانه با عدالت آغاز مي شود وآگوستین آن را با مفهوم لطف الهي تركيب ميكند كه هيچ انساني نمي تواند بدون خدا خود دريافتي از عمل عادلانه داشته باشد، با اين حال او يك تعريف منسجم از جنگ هرگز در نوشته هايش ارائه نكرد. آگوستين به رهبران سياسي اجازه مي دهد كه با استفاده از مواضع خود ديگران را وادار به زندگي همراه با فضيلت كنند. او مي نويسد:

(( اگر شما توانايي دريافت فضيلت را داريد واگر به لطف شما خادمين سكولارتان از خواب غفلت بيدار می‌شوند واين بيداري منجر به پرستش خدا شود از زندگي مؤمنانۀ خود وشوق خود براي رفاه آنها استفاده كنيد .آيا حكومت شما مبتني بر عشق است يا ترس؟ اگر در كار خود براي امنيت بيشتر آنها تلاش مي كنيد ديگرشما هيچ وظيفه اي نسبت به تربيت آنها كه رسيدن پرستش خداست نداريد واين عشق است و فضيلت واقعي از آن شماست)).( Augustine, 1859, CLV)

اين عبارت برگرفته از نامه‌اي است كه آگوستين در مشاوره به يك مقام مسيحي از او مي خواهد از مؤقعيت سياسي خود در وادار كردن ديگران به پذيرفتن مسيحيت استفاده كنند.وظيفۀ رهبر در مشترك المنافع دعوت كردن گناهكاران و ملحدان به مسيحيت است. آگوستین جامعه را به دو دسته افرادی  که قدرت رهبری و متقاعدکردن مردم به مسیحیت را ازطرف خداوند دارند وکسانی که نیاز به اجبار دارند تا به دین مسیحیت درآیند تقسیم می کند.( Holton, 1952, p145) آگوستين هدف مشترك المنافع را ترويج رفاه معنوي شهروندان جامعه مي داند ومعتقد است اين رفاه تنها در مشترك المنافع بدست مي‌آيد وصلح تنها در مشترک المنافع شكل می‌گيرد. آگوستين موافق است كه مشترك المنافع براي محافظت از شهروندان و انقراض خود به جنگ برود و انقراض در دو صورت ممكن است شكل بگيرد: 

            الف :تجاوز خارجي كه از طريق حملۀ نظامي صورت مي گيرد. 

ب: تهاجم داخلي كه با امتناع از زندگي همراه با عدالت از بين مي رود.( Augustine, 2010, II.xxi)

وی بیان می کند که در  نهايت مشترك المنافع بدون عدالت نمي تواند وجودداشته باشد.و بر این اساس  خطر فردي كه عدالت را زير پا مي گذارد، وبر ديگران نفوذ دارد جدي است. اين شهروند با رفتار ناعادلانه خود مي تواند ديگر شهروندان را متقاعدكند وآنها را به زندگي ناعادلانه سوق دهد ومشترك المنافع را آلوده به گناه كند. اين همانند يك بيماري واگيردار است و در نهايت مي‌توان افرادي را كه مسيحيت را زير پا مي‌گذارند اعدام كرد. آگوستين در مورد دشمنان داخلي مي نويسد:

(( هيچ دامي خطرناك تر از دام كساني كه در زير پوشش وظيفه و يا در محفل هاي مخفي فعاليت مي كنند نيست. براي شمامبارزه با انسانی كه دشمن ناميده می شود به راحتي ممکن است اما شناخت وپيش بيني حركات كساني كه پنهاني خطرات داخلي را شكل مي دهند سخت و از بين بردنشان مشكل است)) (Augustine, 1947-1948,XLX.(

 براي آگوستين شناخت و كشف دشمنان داخلي قبل از آلوده كردن جامعه و لطمه وارد كردن به محيط اجتماعي  امری مهم بوده و آن را کاری مشكل می داند . بنابراين خواستار برخورد سرسختانه با آنهاست. وی بیان می کند که ابتدا بايدآنها را متقاعد کرد و در صورت بازنگشتن از راه خطا و انحرافشان بايد مجبور شان کردكه در چارچوب عدالت زندگي كنند و اين عدالت عمل به اعمال وايمان مسيحي است. وتمايلات و خواستهاي سركش آنها براي رسيدن به صلح زميني در جامعه بايد سركوب شود. آگوستين در این باره  نوشت:

((پدر خانواده هدف خود و اعضاي خانواده اش را از صلح هر نوع نگاه به منبع لذت بخش و اطاعت بي چون و چرا ميداند و اگر غیر از اين در خانواده رفتار شود او عصباني شده  و فرزندان خود را تنبيه مي كند و او به وسيلۀ اين خشم در خانۀ خود صلح را حفظ مي كند تا به خواستۀ مناسب برسد او مي داندكه نمي‌توان صلح را حفظ كرد مگر اينكه همه اعضاء خانواده را از این طریق سركوب كرد))( XIX ,Augustine ,2010) 

   در اين نوشته خانوادۀ مرد صلح طلب هستند ولي او با استفاده از خشم و زور يك توافق صوري را در ميان اعضاي خانواده اش ايجاد كرده است. او اين صلح را به صلح مشترك المنافع زميني تعبير مي‌كند. جنگ هم در خانواده و هم مشترك المنافع به خاطر صلح است. او اينگونه حركات مشابه در مورد جنگ را به خاطر حفظ مشترك المنافع در نامه‌اي به صاحب مهمانخانه‌ای اینگونه  می‌نويسد:

(( شما بايد به صلح به عنوان هدف انتخاب وجنگ خود را تنها به عنوان ابزارلازم وضروري آن بدانيد.بطوري كه خداوند صلح را براي شما لازم وحفظ آن را ممكن مي داند براي حفظ صلح جنگ به دنبال تحريك ممكن است روي دهد اما جنگ ممكن است زماني روي دهد كه صلح بدست آمده است)).( Augustine, 1859, CLXXXIX)

اين گذر رابطه بين جنگ و صلح را مشخص مي كند صلح با رفتن به جنگ بدست مي آيد . اما زماني جنگ ممكن است به خاطر صلح بر پا شود كه اين صلح قبلاً بدست آمده است. جالب توجه است كه دشمن به معني اعم در مشترك المنافع وجود دارد اما داخلي يا خارجي‌آن مشخص نشده است. درخانواده به نظر می رسد يكي از اعضاي خانواده دشمن داخلي باشد. از نوشته زیراستنباط مي شود كه آگوستين اجازۀ جنگ با دشمنان داخلي را داده است.وي با برابر دانستن خانواده  با مشترك المنافع بر این باور  است كه دشمنان دا خلي اعضاي خانواده يا شهروندان هستند.و در صورتي كه این افراد در جامعه با عشق درمان نشونداز طریق تنبیه مجازات می شوند.

(( اما ما اغلب با ناهنجاري ها با مهرباني زماني كه در حال اصلاح نفس هستيم مقابله مي­كنيم، چرا كه ما بايد به جاي تمايل فردي ، رفاه اجتماعي را در نظر گرفته و به آن توجه كنيم .و در خانواده زمانی که درمان  فرزند با عشق پدری ديگر بازيگر نيست عشق  به كناري نهاده مي‌شود واين عذاب و شكنجه است كه روي مي دهد چون به نظر مي رسد تنها با درد و شكنجه فرزند درمان مي شود. بنابراين اگر دولت زميني را مشاهده كرديم که در حال توسعۀ مصرف‌گرايي است ، با برپايي جنگ ،راه را براي رسيدن به جامعه‌اي بر اساس تقوا و عدالت برطبق آموزه‌هاي مسيحي هموار کرده ایم و صلح تنها با فتح قابل تصورتر است)).( Augustine, Ibid, CXXXVIII)

 اين اجازه ارائه استدلال كامل آگوستين براي اجبارمذهبي برای بر پائی جنگ  است، كه بخش ضروري نظريه جنگ عادلانه اوست، و از آن به عنوان اجازة جنگ عادلانه می توان نام برد.در نگاه آگوستين عدالت اجتماعي از آن باب اهميت دارد كه وسيله اي براي رهبران است تا به وسيلۀ آن به مراقبت بهتر براي رفاه شهروندان خود بپردازند.از طرفي بدست آوردن صلح براي كساني كه مبارزه مي‌کنند،و حفاظت از صلح به وسيله صلح از طريق جنگ صورت می گیرد و انسانهای خوب کسانی ‌اندکه بدون شك بدنبال صلح هستند. با اين وجود آن را از طريق خون ريزي بدست مي آورند. با اين حال ماموريت آنها جلوگيري از خونريزي است.( Augustine, Ibid, CLXXXIX)

8-ماهيت صلح

آگوستین  براین باور است که همانطور كه اعتقاد هر مسيحي براین است كه انسان به خاطر گناه برروي زمين رها شده پس جنگ در حال حاضر غير قابل اجتناب است و صلح در مظهر كامل آن در حال حاضر دست نيافتني است. انسان در سفر زميني با اشتياق براي رسيدن به صلح درگير نزاع با كفار، رندان و كاتوليك هاي بد و شهوات رانان می شود وتا اين فسادها از بين نرود صلح شكل نمي گيرد و اين قسمتي از ايدۀ آل صلح آسماني است.(http://www.newadvent.org/cathen/02089a.htm)  اما با این حال گاهي وقتها لازم است   قدرت سياسي براي احقاق حق با اجراي جنگ به دنبال عدالت در جهاني كه افراد آن تحت شرايط گناه زندگي مي كنند باشد. از آنجا كه نا فرماني انسان از خداوند اجتناب ناپذير است جامعه نتيجه آن است،بنابراين چون انسان خشونت طلب است نياز به حاكمي دارد كه بتواند در صورت لزوم بازور به مهار بي عدالتي وحفظ نظم بپردازد 1819-1893,p515), Schaff, Philip, NPNF1-02) اما خود جنگ حتماً بايد توسط يك مقام مشروع بر پا شود. از نگاه آگوستين تا كسي مرتكب جرم و جنايتي نشده باشد نمي توان  اورا مجازات كرد زيرا توجيه اخلاقي در این باره نداریم.هرچند آگوستين به طور آشکار اجازه شروع  جنگ پيشدستانه(جنگ ابتدائی)را نمي دهد،  اما با اين حال اصل دفاع از خود وپيشدستي از حملات قريب الوقوع را در زمان زیر پا نهادن قوانین دینی و اخلاقی و قوانین طبیعی را اجازه مي دهد و مسئله پيشدستي در جنگ را دفاع از خود می داند.( Bellamy, 2006, p28)

9. نتیجه: نظریه جنگ عادلانه

آگوستين با وام داري از سيسرو وبا نگاه مسيحي، نظریه‌اش شكل گرفت. او با تاثير پذيري از آثار كلاسيك هر يك از عناصر عدالت، قانون طبيعي وزماني ومشترك المنافع كه محصول آن دوره بود را حفظ كرد، اما با تغيير معناء آنها را با الهيات مسيحي آميخت. در نگاه او عنصر اصلي فضيلت،عدالت است وعدالت به عنوان يك فضيلت مدني گاهي ازطريق جنگ عادلانه بدست می آید. او بيان می‌‌کندكه انسانها تنها با اجراي عدالت آنهم در صورتيكه اجراي عدالت را از طريق خداوند درك كرده باشندبدان دست می یابند.وي قانون طبيعي را به عنوان قانون حاكم كه خداوند نويسندۀ آنست تعريف كرد وبیان کردکه  انسان با لطف الهي خداوند آزادانه به درك آن می رسد.دريافت اين قانون اساسي براي تدوين قانون زماني توسط حاكم عادل مشترك المنافع به منظور تشويق شهروندان به كسب عدالت نوشته شده و سرپيچي از آن را شامل مجازات هايي مانند جنگ عادلانه مي داند. اين مجازات شامل حال كساني مي شود كه تمايلي به اجراي عدالت ندارند اعمال عدالت عمل ديني است و اجراي عدالت معادل با پيوستن به مسيحيت ارتدكس است.او در تعريف مشترك المنافع آ ن راگروهي از مردم كه مؤافق با عدالت و تحت يك قانون زماني مشترك بوده وبا هم زندگي مي كنند ارائه كرد .اما از نگاه او مشترك المنافع داراي ويژگي هاي مسيحي بر اساس مسيحيت از مفاهيم عدالت و قانون است.وزماني كه دشمن خارجي يا داخلي خواستار بر هم زدن عدالت و يا سرپيچي از عدالت بوده و یا قوانین اخلاقی را زیر پا می گذارندحاکم  وظيفه دارد كه از اين جامعه محافظت كندو با اعلان جنگ اين عمل صورت مي گيرد.هدف مشترك المنافع رفاه معنوي شهروندان است كه لازم است به وسيلۀ جنگ عادلانه بدست آید. وي در نهایت مجازات كساني كه حاضر به اعمال عدالت و برپایی قوانین طبیعی و مذهبی  است نمي باشند را مانند پدري كه با عشقی كه به فرزندش دارد براي اصلاح او، او را تنبيه مي كند،مجازات را روا مي داند. در نهايت آگوستين با تاکید بر چارچوب نظريه جنگ عادلانه سیسروآن را مطابق با چشم انداز مسيحي خود و با تمركز و نياز به لطف الهي تدوين كردو برای برپائی صلح و ایجاد عدالت در جامعه شروع جنگ عادلانه را ضروری دانست.در پایان بیان این نکته لازم است که  آگوستين يك شخصيت انتقالي در تاريخ فلسفه سیاسی  است، ولي انديشه هاي او ريشه هاي عميقي در گذشته اندیشة كلاسيك داردكه  پيوند وقرابت او به گذشته كلاسيك را نشان مي‌دهد.

 

 

 

 

 

 

 

منابع فارسی:

- آشتیانی،جلال الدین،ایده آل بشر تجزیه و تحلیل افکار :تحقیقی در دین یهود،تهران ،نشر نگارش،چاپ چهارم، 1386.

- آگوستین،اعترافات قدیس آگوستین،ترجمة سایه میثمی ،ویراسته مصطفی ملکیان ةدفتر پژوهش ونشر سهروردی،تهران،چاپ چهارم، 1387.

- بارنزوبکر،تاریخ اندیشة اجتماعی:از جامعه ابتدائی تا جامعةجدید،ترجمه و اقتباس جواد یوسفیان و علی اصغر مجیدی،2جلد،تهران:شرکت سهامی کتابهای جیبی ،1358.

- حقیقت، سید صادق ،روش شناسی علوم سیاسی،قم:دانشگاه علوم انسانی مفید،چاپ دوم،1387.

- شهریاری، حمید ،فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مک اینتایر،انتشارات سمت،چاپ اول، 1385.

- عالم ،عبدالرحمن ،تاریخ فلسفه سیاسی غرب (از آغاز تا پایان سده های میانه) ،تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،چاپ اول، 1376.

- فاستر. مایکل ب  ،خداوندان اندیشه سیاسی(جلد اول)ترجمه جواد شیخ الاسلامی،تهران ،انتشارات علمی و فرهنگی ،چاپ دوم، 1377.

- کاپلستون،فردریک چارلز، تاریخ فلسفه جلد دوم(فلسفه قرون وسطی از آگوستین تا اسکوتوس)،ترجمه ابراهیم دادجو، انتشارات علمی فرهنگی،تهران،چاپ دوم، 1388.

- کاپلستون،فردریک ،دیباچه ای بر فلسفة قرون وسطی ،ترجمه مسعود علیا،تهران:ققنوس،چاپ دوم،1383.

- میر موسوی سید علی (وحقیقت،سید صادق)، مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب،تهران:انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ چهارم، 1388.

 

 

 

 

REFERENCES:

- Augustine of Hippo, Confessionum, and University of Waterloo with the assistance of the Arts Computing Office, First, published October 1996. 

- Augustine of Hippo, Contra Iulianum, and University of Waterloo with the assistance of the Arts Computing Office First published October, 1997.

- Augustine of Hippo, Epistulae, Edited by Al.Goldbacher, Corpus Scriptorum Ecclesiasticorum Latinorum, 3 vols. Vienna: Bibliopola Academiae Litterarum Caesareae Vindobonensis, 1895.

- Augustine of Hippo, The City of God (De civitate Dei) (Mobil Classics)
Mobil Classics, Translated  by Marcus Dads, publisher Mobile Reference 2010.

- Augustine of Hippo, Writings of St. Augustine, Edited by Roy Joseph Deferrari, Rudolph Arbesmann, Bernard M. Peebles, Stephan Kuttner, Robert P. Russell, Martin R. P. McGuire, Anselm Strittmatter, Wilfrid Parsons, James E. Tobin, and Gerald G. Walsh, The Fathers of the Church, 45 vols. Washington, D. C.: Catholic University of America Press, 1947-1948.

- Bellamy, Alex J. Just Wars: From Cicero to Iraq (Cambridge, UK: Polity Press) 2006.

- Cicero. De re publica, De officiis, Translated by Clinton Walker Keyes.  28 vols. Loeb Classical Library, Cambridge, Mass.: Harvard University Press, 1975-1979.

-  Colish, Marcia L, the Stoic tradition from Antiquity to the early middle Ages, 2 vols. Leiden: E. J. Brill, 1985.

- Holton, James E. “Marcus Tullius Cicero,” Pages 130-150 in History of Political Philosophy, Edited by Leo Strauss and Joseph Cropsey. Chicago: Rand McNally, 1952.

- Johnson, James Turner, Can Modern War Be Just? , New Haven: Yale University Press, 1984.

- MacIntyre, Alasdaiar, After Virtue:  A study in Moral Theory, Norte Dame, university of, Norte Dame Press, 1981

- Sabine, George H. A, History of Political Theory,.3rd. New York: Holt, Rinehart and Winston, 1961.

- Schaff, Philip, NPNF1-02, St. Augustine's City of God and Christian DoctrineGrand Rapids, MI: Christian Classics Ethereal Library (1819-1893)

- Stump Eleonore and Kretzmann Norman ،Cambridge Companions to AUGUSTINE, 1998.

-  Syse henrik, THE PLATONIC ROOTS OF JUST WAR DOCTRINE: AREADING OF PLATO’SREPUBLIC, Diametros nr 23 (marzec 2010).

 

Web site:

Http://www.newadvent.org/cathen/02089a.htm



[1] . دانشیار علوم سیاسی در  دانشگاه مفید

[2] . کارشناس ارشد علوم سیاسی

14247 مرتبه بازدید
در حال ارسال...