مبانی اندیشه سیاسی در اسلام
مبانی اندیشه سیاسی در اسلام (تهران، سمت، 1387)؛ ویراست دوم (قم، دانشگاه مفید، 1392)
فهرست:
مقدمه
فصل اول: جایگاه سیاست در طبقهبندي دانش اسلامی
فصل دوم: مقایسه فلسفه سياسي، شريعتنامه نويسي و اندرزنامه نويسي
فصل سوم: ارتباط فلسفه سياسي و فقه سياسي
فصل چهارم: مباني كلامي انديشه سياسي اسلامی
فصل پنجم: فقه سیاست خارجی
فصل ششم: اجتهاد، دستگاه تفسیرگر نصوص دینی
فصل هفتم: اندیشه سیاسی اسلامی و روششناسیهای مدرن
فصل هشتم: مباني اندیشه سیاسی در قرآن و سنت
فصل نهم: نظريه هاي مشروعیت در اندیشه سیاسی شیعه
فصل دهم: اسلام و عرفی گرایی
فصل یازدهم: ارتباط دین و سیاست در اندیشه سیاسی شیعه
فصل دوازدهم: رویارویی انديشه سياسي اسلامی با تجدد
به طور کلی، در این درس ده دسته بحث مورد بررسی قرار میگیرد. هر یک از فصول دوازدهگانه به شکلی سعی دارند مباحث مذکور را پوشش دهند:
- جایگاه سیاست در بین دیگر علوم اسلامی: فصل اول متکفل پرداختن به تقسیم علوم نزد اندیشمندان اسلامی و جایگاه سیاست در این بین است. دیدگاه فارابی در این بین، اهمیتی بهسزا دارد. سیاست نزد فقها و فلاسفه در یک رتبه جای نمیگیرد؛ و تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی نشان میدهد که چگونه سیاست به تدریج نقشی فرعی پیدا کرده است. این فصل به خوبی میتواند تثلیث فلسفه سياسي، شريعتنامهنويسي و اندرزنامهنويسي و مقایسه آنها در فصل بعد را آماده نماید.
- نسبت عقل و نقل: شاید نسبت عقل و نقل یا عقل و وحی زیربناییترین بحث در حوزه اندیشه (سیاسی) اسلامی باشد. فلاسفه با روش عقلی جانب نخست را گرفتهاند؛ و فقها با بها دادن به نقل از ادله عقلی کمتر بهره میبرند. اکثر اندیشمندان سعی در جمع عقل و نقل داشتهاند؛ اما در عمل به یک سو متمایل شدهاند. به هر صورت، در فصل اول سعی شده طبقهبندی علوم با توجه به این معیار انجام شود. همچنین فصل دوم و سوم که تقابل فلسفه سیاسی و فقه سیاسی را بررسی میکند، بر دوگانگی عقل و نقل ابتنا دارد. در فصل دوم، علاوه بر مقایسه سه گرایش فلسفه سیاسی، شریعتنامه و سیاستنامه سعی میشود در راستای شناخت هر چه بهتر فلسفه سیاسی و فقه سیاسی، با مهمترین مفاهیم این دو رشته علمی آشنا شویم. این فصل، زمینه را برای بحثی روششناختی در فصل سوم آماده میکند. تفاوت مبانی فلسفی و کلامی در فصل چهارم آشکار میشود. بر اساس جدا شدن فقه سیاست داخلی از فقه سیاست خارجی، و با این فرض که در فصول قبل با مفاهیم اساسی سیاست داخلی آشنا شدهایم، فصل بعد به اصول سیاست خارجی از دیدگاه فقه سیاسی میپردازد.
- نسبت فلسفه سیاسی و فقه سیاسی: نسبت روششناسانه فلسفه سیاسی و فقه سیاسی (و شریعتنامه) بعد از بررسی رابطه عقل و نقل جایگاه خود را پیدا میکند. در این کتاب، بیش از هر چیز بر تقابل فلسفه سیاسی و فقه سیاسی تأکید میشود. معمولاً اصطلاح «فقه سیاسی» برای شیعه، و «شریعتنامه» برای اهل سنت به کار میرود.
- رویکرد حداکثری و حداقلی: بر اساس رویکرد حداکثری، انتظار میرود دین علاوه بر مسائل عبادی به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز بپردازد. برعکس، حداقلیها معتقدند هدف دین چیزی جز مبدأ و معاد نیست. خدا و آخرت هدف اصلی بعثت انبیا تلقی میشود. فصل سوم در صدد است این دو رویکرد را با هم در چند مورد مقایسه کند: عقل انسانی، کمال و جامعیت دین، ارتباط معرفت دینی با دیگر معارف بشری، تفسیر دین و اجرای احکام شریعت. بر این اساس، میتوان گفت فصل پنجم (فقه سیاست خارجی) تنها بر اساس رویکرد حداکثری قابلیت طرح دارد؛ چرا که اساساً حداقلیها فقه سیاسی را حجت نمیدانند.
- مبانی کلامی: با مفروض گرفتن تفاوت کلام و فلسفه، فصل چهارم سعی دارد مباني مختلف كلامي انديشه سياسي اسلامی را واکاود. کلام (سیاسی) خود را مقید به اثبات گزارههای دینی میداند؛ و بر خلاف فلسفه (سیاسی) چندروشی است. فلسفه (سیاسی) تقیدی به وحی ندارد؛ و تنها به روش عقلی تکیه میکند. در این فصل کلام سیاسی خوارج، زیدیه، اسماعیلیه، امامیه، اهل حدیث، اشاعره و معتزله به بحث گذاشته خواهد شد.
- مبانی روششناسانه: از آنجا که مبانی روششناسانه از مهمترین مباحث درس حاضر محسوب میشوند، فصل ششم به روششناسی فقه سیاسی (اجتهاد، دستگاه تفسیرگر نصوص دینی) و فصل هفتم به نسبت اندیشه سیاسی اسلامی با روششناسیهای مدرن (هرمنوتيك و گفتمان) میپردازد. هدف فصل اخیر، شناخت فیالجمله با روششناسیهای مدرن و نسبت آنها با اندیشه سیاسی اسلامی است. در پایان این فصل سعی میشود که به اجتهاد با دیدگاه گفتمانی نظر شود؛ تا به شکل عملی این روش کاربرد پیدا کند.
- اسلام یک و اسلام دو: فصل هشتم به شکل مستقیم در صدد است مباني اندیشه سیاسی را در قرآن و سنت جستجو نماید. هدف این فصل، آشنا شدن دانشجو با متون اصلی اندیشه سیاسی اسلامی میباشد. هرچند برداشت از متون اولیه (قرآن و سنت) به اسلام دو مربوط میشود، ولی رویارویی دانشپژوهان با اسلام یک به شکل مستقیم میتواند در تحلیلهای واقعگرایانه ایشان مؤثر واقع شود. انتظار این است که دانشجویان گرامی با رجوع به تفاسیر قرآن و نهجالبلاغه برداشتهای مختلف از متون اسلام یک را تبیین و مقایسه نمایند. مخاطب در متن این فصل با اسلام یک، و در فصول دیگر همانند فصل نهم، دهم و یازدهم با اسلام دو (قرائتها) آشنا میشود. در فصل نهم، نظریههای مختلف در باب مشروعیت در مقابل هم صفآرایی میکنند؛ و در دو فصل بعد با نظریههای گوناگون، و گاه متعارض، در باب عرفیگرایی (سکولاریسم) آشنا میشویم.
- اندیشه سیاسی شیعی و سنی: اندیشه سیاسی اسلامی بدون فهم تقابل اندیشه سیاسی سنی و شیعه قابل فهم نیست. بر اساس تحلیل گفتمانی، میتوان گفت حداقل در حوزه اسلام دو بسیاری از آراء در تقابل با غیر هویت پیدا کردهاند. فقه سیاسی شیعه بسیار دیرتر از فقه سیاسی اهل سنت شکل گرفت؛ چرا که با تأخیری طولانی با مسئله حکومت درگیر شد. در جایجای متن حاضر سعی شده تفاوت این دو دیدگاه مشخص شود؛ هرچند در فصل چهارم این تقابل به شکل مشخص در کلام سیاسی و در فصل دهم در مبحث عرفیگرایی خود را نمایان خواهد ساخت.
- ارتباط دین و سیاست: بر اساس مبانی روششناختی (فصول ششم و هفتم)، مبانی فلسفی و کلامی (فصول سوم و چهارم)، و با رجوع مستقیم به قرآن وسنت (فصل هشتم)، زمینه برای تبیین نظريههاي مشروعیت در اندیشه سیاسی شیعه در فصل نهم آماده میشود. در این فصل، هدف آن است که نسبت دین و سیاست را در گرایش حداقلی و حداکثری مقایسه کنیم. در ادامه مباحث فوق، بحث زیربنایی «اسلام و سکولاریسم» در بین متفکران شیعه و سنی در فصل دهم پی گرفته میشود. فصل بعد به شکل خاص به بحث عرفیگرایی در اندیشه سیاسی شیعه اختصاص دارد.
- سنت و تجدد: اندیشه سیاسی اسلامی در دو نوع اندیشه سیاسی کلاسیک و اندیشه سیاسی مدرن قابل شناسایی است. اگر اندیشه سیاسی مدرن غرب با رنسانس (و به شکل مشخص با ماکیاولی) شناخته شود، اندیشه سیاسی متجددانه در ایران به مشروطه (یکصد سال پیش) بازمیگردد. مسلمانان با روبرو شدن با تجدد، اندیشه سیاسی متفاوت با اندیشه کلاسیک ارائه نمودند. به طور کلی، برخی از ایشان در صدد توجیه مفاهیم و نهادهای مدرن برآمدند؛ و برخی دیگر سعی کردند با رجوع به سنت در مقابل مدرنیته از خود واکنش نشان دهند. نایینی و آخوند خراسانی در تأیید مشروطه در دسته نخست جای میگیرند. در فصل آخر، تنوع اندیشه مسلمانان در تقابل با تجدد را خواهیم دید. این فصل آخر با فرض گرفتن تمایز اندیشه سیاسی کلاسیک از اندیشه سیاسی مدرن، رویارویی انديشه سياسي اسلامی با تجدد را مطرح میکند؛ و نشان میدهد مسلمانان در مقابل مدرنیته چه واکنش اندیشگی از خود نشان داده اند.