تبار گفتمان اعتدال
تبار گفتمان اعتدال
سید صادق حقیقت
روزنامه شرق (18/4/93)
ریشه گفتمان اعتدال را هم می توانیم در متون دینی اسلامی و هم در متون دینی متاثر از فرهنگ یونانی جستجو کنیم. گفتمان اعتدال در قرآن و سنت هم به عنوان صفت الهی، و هم به عنوان وصف اخلاقی و منش اجتماعی قابل پیگیری است. به طور مثال، در حوزه صفات الهی، حدیث نبوی میفرماید: " بالعدل قامت السموات و الارض" یعنی به واسطه عدل آسمان و زمین برقرار شده است. در حوزه اخلاق نیز می توانیم به نصحیت لقمان پیامبر به پسرش اشاره کنیم که می گوید: "واقصد فی مشیک" یعنی: "در راه و روش خود، میانه روی را پی گیر". این میانه روی هم در حوزه اخلاق و هم در حوزه اجتماعی معنا پیدا می کند. اگر در سر یک طیف افراط و در سوی دیگر آن تفریط باشد، میانه روی مطلوب اخلاق و حوزه اجتماعی هم در فرهنگ یونان و هم در فرهنگ اسلام قابلیت پی گیری خواهد داشت.
گفتمان اعتدال در نصوص دینی، و در متون دینی برآمده از فرهنگ یونانی ریشه دارد. به عنوان مثال، در فرهنگ یونان صفات اخلاقی انسان به چهار دسته تقسیم می شوند که در سر یک طیف صفات در حالت افراط و در طرف دیگر آن صفات در حالت تفریط قرار دارند؛ و عدالت عبارت است از میانه روی بین این دو طیف . این مسئله را می توانیم در آرای ارسطو، و سپس متفکران اسلامی همانند از فارابی تا عصر حاضر، جستجو کنیم. اساساً در اندیشه ارسطو اعتدال در حوزه اخلاق کاربرد پیدا می کند. البته، اعتدال در سایر حوزه ها نیز قابل تسری و استنتاج است.
اما گفتمان اعتدالی که در سال 1392 در ایران اسلامی هژمون شد یک اصطلاح جدید سیاسی است؛ و نباید این اعتدال را با آنچه که در متون دینی آمده خلط کنیم. تنها این گفتمان نیست که میتواند ادعا کند در اعتدال اسلامی و یونانی ریشه دارد. گفتمان اصول گرایی نیز ممکن است مبانی خود را اعتدال در قرآن و سنت شناسایی کند. نکته دیگر در جریان شناسی گفتمان اعتدال این است که ما می توانیم تبار گفتمان ها را شناسایی کنیم؛ ولی این الزاماً به معنای پیوست گفتمان ها در این حوزه نیست؛ چرا که بر اساس این نظریه، گفتمان ها در گسست یکدیگرند . با این توضیح، می توان گفت گفتمان اعتدالی که در سال 92 مسلط شد، ریشه در اندیشه امام خمینی (ره) و مرحوم آیت الله مطهری دارد؛ اما این بدان معنا نیست که ضرورتاً گفتمان دیگری از قبل وجود داشته و این گفتمان ها در پیوست بوده اند. به بیان دیگر، هرچند گفتمان ها در گسست یکدیگرند، با این حال می توان تبار گفتمان ها را شناسایی کرد.
نکته مهم دیگر این که هر گفتمانی با غیر (other) خود شناسایی می شود. گفتمان ها در ضدیت و غیریت با "غیر" شناسایی می شوند. اگر ما از گفتمان اعتدال سخن می گویم "دیگری" اصلی گفتمان اعتدال، رادیکالیسم و تندروی است که به عنوان یک نظریه در گفتمان های اسلامی ریشه دارد . بر این اساس، می توان گفت گفتمان اعتدال دراندیشه اسلامی مرحوم نائینی درانقلاب مشروطه، و همچنین در اندیشه امام خمینی (ره) در دهه 40 و در اندیشه شهید مطهری ریشه دارد. مرحوم نائینی معتقد به تعامل و همروی سنت و تجدد بود، برخلاف گفتمانی که اعتقاد داشت سنت و تجدد جمع نمی شوند و از "کلمه خبیثه آزادی" سخن می گفت. نائینی باور داشت که مشروطه نه تنها قابل پذیرش، بلکه شرعاً واجب است؛ و بالاتر از این معتقد بود که مفاهیم برگرفته از گفتمان تجدد ریشه در اندیشه اسلام دارند، یعنی این که مفاهیم مدرن در اندیشه ما بوده اند، بعد به غرب رفته اند و دوباره به ما بازگشته اند. مرحوم نائینی این مسئله را در غالب این عبارت بیان می کند: "هذه بضاعتنا ردت الینا". یعنی این چیزی است که از ما به ما بازگشته است . پس، یک سر تبار گفتمان اعتدال - به معنای همروی سنت و تجدد- به اندیشه مرحوم نائینی در دوره مشروطه باز می گردد. مرحوم نائینی جریان میانه ای از مشروطه را در بین سنتی ها و متجددان افراطی آغاز کرد. در نهضت مشروطه، یک جریان سنتی ضد تجدد و یک جریان تجدد گرای افراطی وجود داشت. نائینی، به عنوان یک مرجع بزرگ، با تکیه بر سنت مفاهیم مدرن را پذیرفت و حکم شرعی و فقهی نسبت به آنها صادر کرد.
جریان اخیرتر تبار گفتمان اعتدال به شکل گیری قیام امام خمینی (ره) در دهه 40 مربوط می شود. امام با دو جریان عمده غیریت سازی می کند: 1- جریانی که معتقد بود شیعیان نباید دردوره غیبت حکومت تشکیل بدهند و باید به جای پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، بیشتر بر رویکردهای فرهنگی تکیه بزنند؛ و 2- رویکردی که معتقد بود باید در برابر نظام شاهنشاهی قیام مسلحانه به راه انداخت، بدون این که مقدمات لازم فراهم شده باشد. این جریان در دهه ی 20 در اندیشه فدائیان اسلام و دهه ی 50 در اندیشه مسلحانه چپ ( به ویژه مجاهدین خلق) قابل پی گیری است. امام این جریان ها را تندرو می دانست و در مقابل آن دو "غیر" ضدیت سازی کرد؛ و گفتمانی را بازسازی نمودند که بر اساس آن حکومت اسلامی مبتنی بر اعتدال و دور از تندروی قابل تحقق بود.
در انقلاب اسلامی، شخص امام و تئوری پرداز اصلی انقلاب - یعنی شهید مطهری- از شاخص ترین چهره های گفتمان اعتدال به حساب می آیند. به عنوان مثال، آیت الله مطهری هیچ گاه سنت را به بهای تجدد، و تجدد را به بهای سنت کنار نگذاشتند. مجموعاً اگر مفاهیم متجددانه مانند آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را در اندیشه مطهری پی گیریم، می بینیم که ایشان رویکردی مثبت به این مفاهیم داشتند و آنها را در اندیشه اسلامی ریشه یابی می کردند. این که امام خمینی فرمودند کتب مطهری جملگی مورد تائید من است و ایشان ایدئولوگ و نظریه پرداز انقلاب اسلامی هستند، به این دلیل است که ایشان بین دو جریان افراط و تفریط قرار داشتند. به واقع، رمز موفقیت انقلاب اسلامی نیز چیزی جز اعتدال و دوری از دو جریان افراط و تفریط نیست.
مواضع دکتر روحانی به خوبی نشان می دهد که هم به همروی سنت و تجدد قرابت دارد، و هم بین رادیکالیسم و تفریط، راهی میانه را برگزیده است. اندیشه و عمل روحانی نشان می دهد که هم به جمع سنت و تجدد باور دارد، هم به گفتمان حکومت اسلامی که امام خمینی بنیاد نهاد. به تعبیری، می توان گفت جریان بینابین سنت و تجدد در "نواندیشی دینی" ظهور و بروز پیدا می کند. بنابراین، نواندیشی دینی از صد سال پیش توسط نایینی و آخوند خراسانی شروع شد، امروز به شکلی دیگر سر بر آورده است. گفتمان اعتدال یا محصول این جریان است، یا با این جریان قرابت و نزدیکی زیادی دارد.
در حوزه سیاست خارجی، گفتمان اعتدال در مقابله با گفتمان رادیکالیسم قرار دارد. در گفتمان رادیکال، اصل برهم زدن نظم بین المللی محوریت دارد. کسی که انقلاب را به معنای بر هم زدن نظم بین المللی تفسیر می کند، به نوعی به طالبانیسم و بنیادگرایی نزدیک می شود؛ چرا که بنیادگرایی بر اساس تأسی به سلف صالح، نوعی تجددستیزی و مبارزه با گفتمان مدرنیته را در دستور کار خود دارد. این در حالی است که گفتمان اعتدال بر اساس لزوم پای بندی به قراردادها و تعهدات بین المللی، هیچ گاه درصدد حمله به سایرکشورها، تروریسم و ضدیت با حقوق بشر نمی باشد. بنابراین، بر اساس گفتمان اعتدال سایر کشورها عمدتاً در حوزه "دارالعهد" قرار می گیرند؛ و گفتگو و روابط مبتنی بر عدالت و انصاف به جای ضدیت و خصومت با دیگر ملتها و دولتها قرار می گیرد. بر اساس اصل لزوم پای بندی به تعهدات بین المللی، ما کشوری هم مانند سایر کشورها در حوزه بین المللی هستیم؛ و سیاست خارجی ما باید بر این اساس سازمان دهی شود. حتی باید گفت قراردادها و تعهدات بین المللی مسئولیت های فراملی را محدود می کند. پس، مسئولیت های فراملی هرچند ممکن است مطلوب باشند، اما به وسیله قراردادهایی که دولت اسلامی با سایر دولت ها منعقد می کند تحدید می شوند . بنابراین، در حال حاضر جمهوری اسلامی به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل، ملتزم است از سایر کشورهای ملل متحد حمایت و طرفداری کند. در حوزه سیاست خارجی، جمهوری اسلامی در صورت اعتدال و نغلطیدن در دام افراط و تفریط می تواند دستاوردهای زیادی داشته باشد، همان طور که تاکنون سیاست خارجی دولت یازدهم در خصوص گفتگوهای سازنده و برداشتن تحریمها موفق عمل کرده است. به طور کلی، انتخابات سال 92 نشان داد که مردم از 8 سال تندروی در سیاست خارجی خسته شده اند؛ و گفتمان اعتدال را به عنوان بدیل رادیکالیسم تلقی به قبول کرده اند. رأی مردم به گفتمان اعتدال، رأی به اعتدال در سیاست داخلی و سیاست خارجی و لزوم پای بندی به تعهدات بین المللی و برهم نزدن نظم بین المللی بوده است.
برخی معتقدند اصولگرایی و اصلاح طلبی دو گفتمان مقابل یکدیگرند، و اعتدال اگر هم صورتبندی معقولی داشته باشد، نهایتاً در گفتمان اصلاح طلبی جای میگیرد. در پاسخ شاید بتوان گفت اصلاح طلبی دو معنا دارد: یکی گفتمانی که به شکل خاص با عنوان "گفتمان اصلاحات" در سال 76 مسلط شد و سپس در سالهای پایانی دوره محمد خاتمی به بن بست رسید، و دیگری گفتمان عام و کلی اصلاح طلبی که در صدد است از درون خود نظام، آن را اصلاح کند. گفتمان اصلاحات به معنای اول در دل اصلاح طلبی به معنای دوم قرار دارد. دقیقاً، به دلیل کلیت و عمومیت معنای دوم اصلاح طلبی است که حتی اعتدال را نیز می توان گفت شامل می شود. اما به هر حال، اعتدال برای خود یک گفتمان است و اصلاحات (به معنای اول) گفتمانی دیگر.
کسانی نیز معتقدند "اعتدال" یک گفتمان نیست، و به این مسئله استناد می کنند که دولت یازدهم تمایلی به "صورتنبندی گفتمانی" ندارد؛ و بر اساس عملگرایی سعی کرده خط مشی بینابینی داشته باشد. بر این اساس، اعتدال نهایتاً نوعی خط مشی و راهبرد است، نه گفتمانی در مقابل دیگر گفتمانها. در پاسخ، با اذعان به این مسئله که صورتبندی گفتمان اعتدال کامل نشده، باید گفت این مسئله ای است که در دیگر گفتمانها نیز وجود دارد. گفتمان موعودگرایی سیاسی عدالت محور نیز نتوانست صورتبندی کاملی در دوران خود- و حتی پس از آن- ارائه دهد. پس، می توان گفت اگر نظریه پردازان گفتمان اعتدال بتواند صورتبندی معقولی از آن ارائه کنند، خانه های این پازل به ترتیب تکمیل خواهند شد. شاید یکی از دلایل کامل نشدن صورتبندی گفتمان اعتدال این باشد که دکتر روحانی تمایل چندانی به بحث های نظری ندارد، و یا این که اصلاً دولت یازدهم فرصت پیگیری صورتبندی گفتمان اعتدال را پیدا نکرده است. همین مسئله باعث شده که گفتمان اعتدال با نوعی ابهام روبه رو شود، و به نوعی به عمل گرایی متهم شود. عمل گرایی به این معناست که فارغ از مبنای تئوریک، سودی که به نفع ملت و منافع ملی است در نظر بگیریم. به نظر می رسد عملگرایی به این معنا هم مانع صورتبندی گفتمان اعتدال شود، و هم ابهاماتی را برانگیزد که زمینه انتقادهای مخالفان را آماده سازد.