بازگشت گفتمان موعودگرایی سیاسی؟
بازگشت گفتمان احمدی نژاد؟
سید صادق حقیقت
شرق، 24/1/93
گفتمانی که در قالب دولت نهم و دهم هژمون شد را میتوان گفتمان موعودگرایی سیاسی نامید. این گفتمان در مقابل گفتمان موعودگرایی غیرسیاسی انجمن حجتیه قرار دارد. گفتمان موعودگرایی سیاسی از سویی به موعودگرایی غیرسیاسی میرسد؛ و از طرفی به گفتمان اسلام سیاسی که بعد از سال 57 در ایران مسلط شد. البته، بروز گفتمان موعودگرایی سیاسی به این شکل در اسلام بی سابقه است.
به شکل خلاصه، این گفتمان دارای 27 ویژگی است:
1- معرفی اسلام به عنوان بهترین راهکار در تمام حوزه های زندگی: گفتمان موعودگرایی سیاسی اسلام را بهترین گزینه برای کلیه حوزههای خصوصی و عمومی زندگی میداند. 2- تشکیل حکومت و دولت اسلامی: این گفتمان به دلیل اعتقاد به «اسلامگرایی»، به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی (حتی در زمان غیبت) اعتقاد دارد؛ و از اینجا، با گفتمان موعودگرایی غیرسیاسی فاصله میگیرد. 3- نزدیک بودن ظهور: اعتقاد این گروه بر این است که ظهور امام عصر (ع) بسیار نزدیک است.4-امکان ارتباط با امام زمان(عج): به طور مثال آقای احمدی نژاد گفتهاند که با شخصی مرتبط هستیم که با امام زمان ارتباط دارد. 5-نگاه نقادانه به روحانیت و مرجعیت:از آنجایی که آنها باور دارند به طور مستقیم با امام زمان مرتبط هستند، روحانیت و مرجعیت تقدس خود را از دست دادهاند.این در حالی است که توده مردم از طریق روحانیت و مرجعیت با دین ارتباط برقرار میکنند و با این تفسیر ارتباط با روحانیت و مراجع شکل دست دوم پیدا میکند؛ یعنی اولویت خودش را از دست میدهد. 6- نوعی طریقت محوری: طریقت به نوعی در مقابل شریعت قرار دارد.شریعت مبتنی بر فقه و ظواهر دین است و طریقت ادعای رسیدن با باطن دین را دارد. 7- باور به نوعی پلورالیسم دینی: در این خصوص میتوان به اظهارات آقای رحیم مشایی اشاره کرد که گفت«در سال 1357 انقلابی کردیم،انقلاب کماکان وجود دارد اما اسلامگرایی به پایان رسیده است همانطور که در اسب سواری میگوییم که دوره اسب سواری تمام شده اما اسب هنوز هست.» وی در جای دیگری می گوید:«روند توسعه در دنیا رو به این سمت میرود که حتماً نباید بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد.این دوره رو به پایان است، یعنی همانطور که اسلامگرایی رو به پایان است، دورهی مسلمان شدن هم رو به پایان است.هر مسیحی، زرتشتی، یهودی، بودایی،برهمایی و مانند آن نباید لزوماً مسلمان شوند تا به حقانیت برسند». این باور در مقابل اسلام گرایی انحصارگرایانه است.8- ایرانی گری: اصرار آقای مشایی بر اصطلاح «مکتب ایرانی» به این معناست که به اعتقاد ایشان، اندیشه مهدویت به شکلی با اندیشه ایران باستان قابل جمع است. 9-استفاده از علوم غریبه: شواهدی وجود دارد که افرادی که ادعای علوم غریبه دارند، به دولت نهم و دهم نزدیک و سپس دستگیر شدند. 10-اعتقاد به کسب قدرت و ضرورت فعالیت سیاسی به شکل شدید: در گفتمان موعودگرایی غیرسیاسی، مانند انجمن حجتیه قبل از انقلاب، میبینیم که آنها قائل به فعالیت سیاسی نبوده اند. 11- عدم توجه کافی به تخصص و تکنوکراسی: پیش بردن عملگرایانه (و نه اتکا به متخصصان و تکنوکراتها) برای این گروه اهمیت دارد. به طور مشخص، ما از سال 84 شاهد بودیم که بسیاری از متخصصان منزوی شدند.12- تهور و احساس گرایی: احساسگرایی در مقابل عقلگرایی قرار میگیرد. به بیان دیگر در این گفتمان به تحریک احساسات توجه زیادی شده است. تهور آقای احمدینژاد در سیاست به تحریک احساسات توده مردم کمک میکرد.13-پوپولیسم: پوپولیسم در مقابل نخبهگرایی قرار دارد. نکته تمرکز موعودگرایی سیاسی بر تودههای مردم است؛ چرا که جامعه را طبقاتی نمیبیند. بر خلاف گفتمان اصلاحطلبی که در دانشگاهها و میان نخبگان موفق بود، گفتمان موعودگرایی سیاسی در روستاها و قسمت پائین شهرها موفقیت داشت. 14- جوان گرایی: این گفتمان منتقد گردش قدرت در دست افراد خاص است؛ و سعی میکند از جوانها در سطوح مختلف استفاده نماید. 15- رادیکالیسم: رادیکالیسم یعنی اعتقاد به سیاست تند و تصمیمگیری های یکشبه و خلقالساعه. رادیکالیسم در پی تحول شدید است و به اصلاحات گام به گام توجهی ندارد.16- دماگوژی: زمانی که مردم با احساساسات تحریک میشوند، ممکن است شاهد نوعی عوام فریبی باشیم.17- حامی پروری (کلاینتلیسم): دولت موعودگرا به شکل بسیار حرفهای در طبقات پایین جامعه حامیانی برای خود پرورش داد؛ و به قول فرانک بیلی فرایند در جامعهای که فاقد بوروکراسی حرفهای و سواد سیاسی مناسب باشد، به شکل خوب عمل میکند. 18- خود یگانه پنداری: این اصطلاح به این معناست که مانند آنها در تاریخ وجود نداشته است. به عنوان مثال آقای احمدی نژاد میگوید «در طول تاریخ ایران دولتی مانند دولت من نبوده است». و یا یکی نزدیکان این گروه، محمود احمدینژاد را معجزهی هزارهی سوم میداند. 19- عملگرایی و عملزدگی: برای عملگرایان فایده حاصل شده در عمل مورد توجه است. به همین دلیل، اعضای این گفتمان مواضع خود را چندان روشن نمیکنند. همچنین، به همین دلیل است که اعضای این گفتمان به راحتی با مخالفان خود گفتوگو میکنند؛ چرا که در پی یافتن نقاط مشترکی در عمل هستند که برایشان سودمند باشد. خود پراگماتیسم یک مبنا است. 20- تسلط بر بیت المال: این گفتمان نوعی ولایت بر بیت المال را برای خود احساس میکنند که برای رسیدن به اهداف میتوان از آن استفاده کرد. در این خصوص میتوان به برداشت 16 میلیارد تومانی و اختصاص آن به دانشگاه ایرانیان اشاره کرد. 21- جناحگرایی: این اصطلاح به این معنی است که ما یک جناح خاص هستیم و کسانی که با ما هستند دوست ما هستند و کسانی که با ما مرزبندی دارند خارج از گفتمان ما قرار میگیرد. میتوان به این گروه جناح را اطلاق کرد؛ چرا که با حزب به معنی مدرن آن نسبتی ندارند. 22- عدالتمحوری: از نشانههای مرکزی گفتمان موعودگرایی سیاسی عدالت محوری است.عدالت محوری این جریان شباهتهای زیادی با سوسیالیسم آمریکای جنوبی دارد. به عنوان مثال، در ونزوئلا نوعی از سوسیالیسم با اقتدارگرایی جمع شده است. سوسیالیسم اقتدارگرایانه در مقابل سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی قرار میگیرد. 23- توسعۀ اقتصادی: این گفتمان به نوعی توسعه اقتصادی قائل است که آثارش در سفره های همه ملت مشاهده شود، هرچند این مدل چندان شناخته شده نیست. 24- ناسازگاری با تجدد: این گفتمان سر ناسازگاری با مدرنیته دارد. البته، «مهندس مسلمان» از بخش سخت افزاری تجدد در راستای اهداف خود بهره می برد.25-اعتقاد به فروپاشی زودهنگام غرب: به اعتقاد حامیان این گفتمان، غرب به زودی فروخواهد پاشید و علائمی چون بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا نشانهی فروپاشی این گفتمان است.26- ضرورت برهم زدن نظم بینالمللی: آنها در حوزه روابط بین الملل باور دارند که نظم موجود نظم استکباری است و باید این نظم موجود را برهم زد. در همین راستا است که مبحث انکار هلوکاست پیش میآید و یا ادعا میشود اسرائیل باید از نقشه جهان حذف شود. در مقابل این گفتمان، آیت الله هاشمی رفسنجانی اعلام میکند که «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم». 27- ضرورت گسترش روابط با امریکای لاتین: ویژگی آخر این گروه آن است که در حوزه سیاست خارجی به جای ارتباط با کشورهای همسایه و غرب ترجیح میدهد با کشورهای آمریکای جنوبی ارتباط داشته باشد. به عنوان مثال، حجم معاملات اقتصادی کشور، فارغ از از سوددهی آن، در این دوره با این کشورها افزایش یافت.
طبق نظریههای گفتمانی، هیچ گفتمانی به طور کامل از بین نمیرود؛ بلکه بعد از یک دوره هژمون بودن به حاشیه رانده میشود. در سالهای آخر دولت دهم، گفتمان موعودگرایی سیاسی با عدم محبوبیت روبهرو شد. نتیجه انتخابات ریاستجمهوری 92 نشان داد که حتی تودههای مردم از گفتمان موعودگرایی سیاسی برگشتهاند؛ و بعد از آن بود که موعودگرایی سیاسی به عنوان یک گفتمان به حاشیه رفت. در اینجا دو مسئله وجود دارد. مسئله اول این که در کوتاه مدت این گفتمان نمیتواند به قدرت بازگردد و هژمون شود؛ چرا که مفصلبندی این گفتمان چنان از هم گسسته است که در کوتاه مدت فرصت مجدد مفصلبندی را نخواهد داشت. به طور مثال دال مرکزی این گفتمان عدالتمحوری است. مردم در حالی که مشاهده کردند بیش از 800 میلیارد دلار در این دوره نفت فروخته شد، اما آنها و به خصوص تودههای مستضعف،مستضعفتر شدند. همین طور، ارتباط با روحانیت و مرجعیت، و حتی ولایت فقیه، برای این گفتمان شکلی نقادانه داشت. در نتیجه، امکان بازگشت آنها در کوتاه مدت وجود ندارد. اما مسئله دوم این است که در دراز مدت امکان احیای این گفتمان به دو دلیل وجود دارد. اول این که ویژگیهای خاصی در افراد این گفتمان هست که امکان بازسازی آن را ایجاد میکند. اشخاصی مانند دکتر احمدینژاد و آقای رحیم مشایی بسیار فعال اند و به هدف خود اعتقاد دارند. آنها به خوبی حساسیتهای مردم را درک کرده و بر روی آن انگشت می گذارند. دلیل دوم این است که سیاست در ایران عرصه اتفاقهای غیرمنتظره است. سیاست در ایران قابل انتظار و پیشبینی نیست. مردم ایران به دلیل «احساساتی» و «فراموشکار بودن» از یک سو، و دادن رأی سلبی (به جای رأی ایجابی) ممکن است در معادلات قدرت در شرایطی قرار گیرند که دوباره به این گفتمان رو آورند؛ هرچند این امر در کوتاه مدت میسر نخواهد بود.