عناصر عرفی گرایانه در فقه شیعه
راهنما |
مشاور |
دانشجو |
دانشگاه |
تاریخ دفاع |
حقیقت |
محقق داماد |
محقق |
اندیشه اسلام مفید |
91/11/28 |
چکیده:
عرفيگرايي (سکولاریسم) انديشهاي است كه در غرب به معناي جدايي نهاد دين از نهاد دولت شكل گرفت و بدين واسطه محقق شد كه دين مسيحيت فاقد شريعت ميباشد و دستورات محدودي در امور دنيوي دارد لذا به سهولت از جانب كليسا مورد پذيرش واقع گرديد و نهاد دين را تنها در محدودة امور ديني قرار داد. وليكن اسلام به واسطة دارا بودن يك شريعت گسترده و پويا، براي عرفي شدن مسيري متفاوت از غرب را طي نموده است. هر چند اين مفهوم در كشورهاي اسلامي بخصوص ايران چندان روشن نميباشد وليكن از آن به نوعي معناي جدايي دين از سياست به ذهن متبادر ميگردد. بر همين اساس ابتدا مؤلفههاي مؤثر در اين روند را ميبايست جستجو كرد و از ميان آنان مهمترين و اثر بخشترين آنها را بيان نمود. لذا چهار عنصر اصلي فقه شيعه که میتوانند با عرفيگرايي نسبت برقرار کنند عبارتند از: (مصلحت، عرف، بناي عقلا، ولايت).با بررسي دقيق در مييابيم مؤلفههايي مانند مصلحت و عرف نميتوانند الزاماً عاملي عرفي گرايانه در فقه شیعه محسوب شوند. اما بناي عقلا، بر اساس سیره مستحدثه در صورتي كه بر جدايي دو نهاد دين و سياست استقرار يابد، اعتبار شرعي دارد و قابليت عرفيگرایی را داراست ولي اثبات آن مشكل ميباشد. مهمترين عامل، كه همانا ولايت است با توجه به نظريات متعدد و گاهي متقابل رنگ و بوي عرفي گرايانه به معناي جدايي نهاد دين از دولت و نه به معناي جدايي دين از سياست، را به فقه ميدهد. اما در مجموع بايد اذعان داشت كه اين چهار عنصر به عرفي گرايي مصطلح (جدايي دين از سياست) نميانجامند ولي برخي از نظريهها در حوزه ولايت مثل نظريات حسبهاي، دو نهاد دين و سياست را در حوزة اجرا از هم جدا ميكنند.