استقلالخواهی اقلیتها در پرتو نظام بینالملل حقوق بشر
راهنما |
مشاور |
دانشجو |
دانشگاه |
تاریخ دفاع |
حقیقت |
حبیبی |
موافقی فرد |
حقب مفید |
91/10/30 |
چکیده:
استقلالخواهی اقلیتها جزء مسائلی است که از دیرباز مشکلات زیادی برای کشورها در پی داشته و به کرات منجر به نقض حقوق اقلیتها و جنایاتی چون نسلکشی و کوچ اجباری علیه آنان شده است. لازمه بررسی این موضوع اتخاذ رویکردی میانرشتهای و با استفاده از دستاوردهای فلسفه سیاسی، حقوق بینالملل و حقوق بشر میباشد. مسئله مورد توجه این است که استقلالخواهی اقلیتها بر اساس کدام رویکرد در فلسفه سیاسی میتواند قابل توجیه یا رد باشد. سه نظریه موجود در خصوص استقلالخواهی اقلیتها عبارتند از: نظریه حق مطلق جدایی، نظریه جبرانی یا ترمیمی و نظریه رد مطلق تجزیه. همچنین، رویههای بینالمللی در مواجهه با استقلالخواهی اقلیتها از اهمیت زیادی برخوردار میباشد تا دریابیم کدامیک از این رویهها بهتر میتواند حق تعیین سرنوشت اقلیتها را در چهارچوب اصول دموکراسی و مبانی حق تعیین سرنوشت تأمین نماید.مطالعات و بررسیها، ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که در صورت نقض نظاممند حقوق و آزادیهای اساسی و سلبناپذیر یک اقلیت که لازمه انسان بودن انسانهاست، و در حالیکه آن اقلیت خود را واجد خصیصه ملت بداند، با عنایت به جهانشمولی حق تعیین سرنوشت میتوان آن اقلیت تحت ستم را واجد حق تعیین سرنوشتِ کامل دانست. در حوزهی بینالمللی، رویهی کلی در زمینه تجزیه بر این بوده که همواره اصل تمامیت ارضی بیشتر از سایر حقوق مورد توجه واقع شده و دولتها احترام خاصی برای این اصل قائلند. نهادهای بینالمللی نیز که بر اساس معاهدات بوجود آمدهاند، بیشتر بر همین رویه تأکید داشته و حتی ورود به مباحث راجع به حق تعیین سرنوشت را در صلاحیت خود نمیدانند و در چارچوب حقوق دیگر، حق تعیین سرنوشت را مدنظر قرار میدهند. به نظر نگارنده، بهترین گزینه در چارچوب حق تعیین سرنوشت ملی، میتواند رویکرد کمیسیون و دیوان اروپایی حقوق بشر باشد که سعی در توجه بیشتر به اصول دموکراسی در برابر حاکمیت و تمامیت ارضی دارد، و به نظر میرسد اگر بتوان در رویههای بینالمللی نیز از رویهی کمیسیون و دیوان اروپایی پیروی نمود، بیشتر بتوان در راستای احقاق حق اقلیتها و رسیدن به صلح و امنیت در جهان حرکت کرد. همچنین اتخاذ این رویکرد منجر به کمتر شدن ادعاهای استقلالخواهی خواهد شد.