جنگ عادلانه در ادیان ابراهیمی
راهنما |
مشاور |
دانشجو |
دانشگاه |
تاریخ دفاع |
حقیقت |
فیرحی |
باقری |
مفید |
90/12/24 |
چکیده:
رساله حاضر متنی است در بررسی و شناخت نظریه جنگ عادلانه در ادیان ابراهیمی(آگوستین ،ابن میمون، علامه طباطبائی ).در فلسفه سیاسی جنگ به دو دسته عادلانه و غیر عادلانه تقسیم می شود، منتشاء نظریه جنگ عادلانه الهیات بوده وجنگ عادلانه توجیهی برای رفتن به جنگ در سرکوب بدعت گذاران وبت پرستان است که به الحاد خود در جامعه ادامه می دهند و از موحد شدن انسانها و شکل گیری حکومت توحیدی جلوگیری می کنند.در نگاه حکیمان الهی جنگ عادلانه ماهیتی صلح آمیز داشته واز طریق آن خواستار از بین بردن ظلم و فساد و برقراری عدالت و امنیت در جامعه بشری می باشند.هدف از این نوشتار در درجه اول بررسی نظریه جنگ عادلانه در اندیشه سیاسی حکیمان الهی است و درمرحله بعد مقایسه این سه اندیشمند و الهام پذیری آنها از فلاسفه قبلی خود می باشد.پیش فرض رساله بر این است که، نظریه جنگ عادلانه در اندیشه سیاسی اگوستین و ابن میمون مجوزقدرت حاکم برای مشروعیت بخشی به سرکوب مخالفین و گسترش فضای حکومتی در برپائی جامعه توحیدی بوده ولی علامه طباطبایی معتقد به جهاد ابتدائی است که ماهیت آن را دفاعی می دانند. درمیان اندیشمندان سیاسی آگوستين بعنوان پدر جنگ عادلانه شناخته شده است،وی بیان میکند کسی که فرمان جنگ را صادرمیکند باید دارای مشروعیت بوده و هدفش از این کار اجرای عدالت در جامعه بوسیله برپائی دین توحیدی است. کتابهای شهر خدا واعترافات مهمترین منبع پیرامون نظریه جنگ عادلانه است . آگوستین با مطرح کردن دو شهر زمینی و آسمانی بهترین جامعه را شهر آسمانی می داند، که در آن نظم و عدالت خداوندی برپاست وبا برهم زنندگان نظم جامعه از طریق جنگ عادلانه برخورد میکند و از طریق این جنگ به وسیله حاکم خواستار برپائی عدالت است. ابن میمون با پیروی از ارسطو فلسفه سیاسی خود را در کتاب دلاله الحائرین مطرح کرده و در کتاب میشنه تورات اجازه بر پائی جامعه مطلوب خود را بر اساس تفسیر کتاب مقدس از طریق جنگ عادلانه می داند. ابن میمون علاقه مند است به طور خاص قانون یهود رادر جامعه وضع کند و به رفاه جامعهی یهودی می اندیشد و نه توسعه ی مدل جهانی طبیعت گرایان فلسفی وهمین امر باعث سوق دادن نظریه جنگ عادلانه به سوی نظریه جنگ مقدس می شود و در نگاه او جنگ حالت ایدئولوژیک می یابد. وی این تاثیر را از فلاسفه اسلامی و اندیشمندان کلاسیک یونان در یافت کرده است. طباطبائی با پیروی از ارسطو و متفکران اسلامی درفلسفه سیاسی با قبول اینکه جهاد ابتدائی ماهیتش دفاعی است ، نظریه اش را پیرامون جنگ عادلانه مطرح میکنند، وجهاد با نفس را بر جهاد با سلاح ترجیح میدهند،وی راه رسیدن به جامعه توحیدی و صلح جهانی را از طریق اصلاح نفس می داند،نه از طریق جنگ و مبارزه با دیگر ملتها و از این طریق باب جنگ عادلانه را برای برپائی جامعه توحیدی و حذف بت پرستی مسدود می کنند.