جايگاه مصلحت در انديشه سياسي شيعه
راهنما |
مشاور |
دانشجو |
دانشگاه |
تاریخ دفاع |
حقيقت |
شفيعي |
ابوالقاسم باقري |
مفيد |
88/11/8 |
چکیده:
مفهوم مصلحت در اندیشه دینی(شیعی) و غیردینی، دو بعد نزدیک به هم دارد كه از آنها تعبير به «مصلحت تشریعی» و «مصلحت اجرایی» می شود. مشترک میان تعاریف در مکاتب و زمینه های مختلف، آن است که مصلحت جلب منفعت و دفع ضرر است و این، ارزش های مبنایی منافع و مضرات است که از زمینه ای تا زمینه دیگر متغیر است. از سويي، اندیشه سیاسی شامل هرگونه خردورزی راجع به سیاست است كه مي تواند به شيوه كاملاً عقلي(فلسفه سياسي)، يا به شكل تجويزي و با پيش فرض گرفتن و حتي بالاتر، استنباط مسائل تجويزي سياسي از نصوص ديني باشد (فقه سياسي). در عرصه سياست، پايههاى تعقل سياسى مسلمانان در دو بخش فلسفه سياسى و فقه سياسى قابل ترسيم است.
در فلسفه سیاسی شیعه، فارابی، با وجود پیروي از فلسفه سیاست مدن افلاطون و ارسطو، ضابطه «مصلحت عمومي» را براي تميز شيوه هاي مطلوب و نامطلوب فرمانروايي وارد نكرد، بلكه «تعاون شهروندان برای اموری که موجب سعادت می شود» را جايگزين مصلحت عمومي نمود. پس از فارابی نیز جایگاه مصلحت(عمومی) ارتفاع و ارتقائی نیافت.
در فقه سياسي شيعه، بحث عمده فقهايي چون شيخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، درباره مصلحت، بیشتر حول محورهایی مانند ابعاد سلبی و ایجابی مصلحت، مصلحت وجود حکومت و تفکیک بین امر واقع و حقیقت است. محقق كركي، مقدس اردبيلي، فيض كاشاني و مجلسي، بيشتر به مصالح عمومي و تفكيك آن از مصالح حقيقي پرداختند و فقهايي چون نراقي، صاحب جواهر، نائيني و نوري به تدريج مصلحت را در مباحث حكومتي و ولايت فقيه مطرح كردند.
تأسيس حكومت ديني كه نهاد حكومت و فقاهت در رأس هرم قدرت اتحاد داشته باشد توسط امام خميني(ره) موجب تأكيد ايشان بر صلاحیت فقه شیعه برای اداره توأم دین و دنیای مردم شد. در ادبیات سیاسی امام(ره)، تعبیر «مصلحت نظام» (كه در انديشه ايشان دربرگيرنده همه مصالح است) نسبت به فقهاي سلف مسبوق نبود. نحوه فعالیت مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشان می دهد که در دیدگاه فقهی سیاسی امام(ره)، مصلحت نظام به حوزه اختیارات ولی فقیه متصل است. لذا، مصلحت اندیشی در مورد نظام اسلامی، مسئله ای درون دینی است و عرفی تلقی نمی شود.
در نتيجه، مصلحت در فقه شيعه جايگاه اوليه خود را تا حدود زيادي حفظ كرده يا ارتقا داده، اما در فلسفه سياسي اسلام و به طور خاص در فارابي، با سقوط از جايگاه يوناني اش، به عنوان ضابطه تميز حكومت ها، جاي خود را به تعاون براي نيل به خير يا شر داده است. ضمناً، با اینکه مصلحت در ادوار فقه شيعه به عنوان يك اصل كاربردي مورد توجه فقها بوده، امام خميني(ره) اين مفهوم را در كاربستي بديع جهت حفظ نظام اسلامي بكار بردند، در حالي كه مصلحت در فلسفه اسلامي تداوم تاريخي نداشته است.