علم ديني و مباني معرفتي نظريه همروي
گزارش نشست گروه فلسفه علوم انسانی مجمع عالی حکمت اسلامی (24/11/90)
ارائه دهنده بحث: جناب آقای دکتر سید صادق حقیقت
گرایش حداکثری در اندیشه سیاسی بر آن است که اسلام نظام سیاسی کاملی دارد؛ به شکلی که کلیه عناصر آن قابل استخراج و قابل مقایسه با دیگر مکاتب میباشد و برای هر موضوعی، حکمی اسلامی وجود دارد. از طرف دیگر، گرایش حداقلی با نقد ادله متنی در حوزه عمومی بر آن است که اسلام در حوزه معاملات (احکام اجتماعی) دارای حکمی خاص نیست؛ و اساساً این گونه امور را به عقل بشر واگذار مینماید. گرايش فرامتني در بين روشنفكران ديني سابقهدار و پر طرفدار است.
نظریه همروی در حوزه اندیشه سیاسی اسلامی اساساً ماهیتی روششناسانه و فلسفی دارد؛ و با نقادی دو گرایش حداکثری و حداقلی، سعی میکند راه جمعی بین ادله متنی و ادله فرامتنی ارائه کند.
ارکان نظریه همروی:
الف) تقدم منطقی دانشهای مرتبه دوم بر دانشهای مرتبه اول، فلسفه سیاسی دانش مرتبه یک و فلسفه علوم سیاسی دانش مرتبه دوم به شمار میآید. روشهای بحث در این زمینه روش عقلی و نقلی است که در فلسفه سیاسی و فقه سیاسی از آن استفاده میشود.
ب) تقدم روش عقلی بر روش نقلی، با این توجه که 1. ما یک عقل برهانی داریم (که بر اساس منطق قیاسی و بدیهیات اولیه استوار است) و یک عقل غیر برهانی و 2. فلسفه سیاسی عمدتا بر عقل غیر برهانی استوار است. در جایی که برهانی قاطع فلسفی نداشته باشیم، میتوان از آموزههای دینی و فرهنگی برای اخذ مبانی علوم استفاده کرد.
ج) اما درباره چیستی عقل و عقلگرایی دیدگاههای مختلفی وجود دارد:
1. مستقلات عقلیه که مبنای مختار شهید صدر بود، اما مشکل این مبنا این است که تنها احکام کلی درباره حسن و قبح صادر میکند و از تشخیص مصادیق جزئی حسن و قبح عاجز است و در این قسمت به نقل مراجعه میکند. بر همین مبنا هر چند ما در کلیات، همچون معتزله، قائل به حسن و قبح عقلی هستیم، اما از جزئیات و در مرحله عمل همانند اشعریها گرایش متنی داریم.
2. بنای عقلاء که مبنای مرحوم اصفهانی (کمپانی) بود که در این جا، بنای عقلاء، که در آن شرقی و غربی و مسلمان و غیر مسلمان شرط نشده است، مبنای حسن و قبح قرار میگیرد. آیت الله جوادی آملی در آخرین خطبه نماز جمعه خود، از حسن بودن تفکیک قوا برمبنای بناء عقلاء دفاع کردند.
3. عقل به معنای عقلانیت که در آن عقل زمینهمند جمعی مبنای حسن و قبح قرار میگیرد. برای مثال آنجا که جابری از عقل عربی یاد میکند، چنین مبنایی را در نظر دارد.
د) روش و نظریه هر چند وابسته به هم هستند، اما میتوان روش را از یک چارچوب نظری اخذ کرد و در چارچوب نظری دیگری از آن بهره گرفت، با این توجه که با این کار روش در چارچوب یک دقیقا همان روش در چارچوب دو نیست.
ه) نظریه همروی قائل به حجیت فی الجمله فقه سیاسی و ادله متنی است، از این جهت نه قائل به رویکرد حداکثری است، نه یک رویکرد حداقلی و سکولار است.
و) علم دینی، علمی است که درصدد کشف، تدوین، ابلاغ و نشر معرفت از منظر دینی درباره جهان، زندگی و انسان است.
ز) علم دینی از یک جهت باید مطلقگرا باشد (چون قائل به حجیت وحی است) از طرف دیگر باید نسبیگرا باشد چون قائل به تفاوت علم در بوم اسلامی و غیر اسلامی است.
ح) روشهای مختلفی که برای اسلامی سازی علم میتوان در پیش گرفت:
1. بهرهگیری از اعتباریات بعدالاجتماع علامه طباطبایی، ایشان به تصریح قدرت، عدالت، حاکمیت را جعلی و در نتیجه متناسب با موقعیت متفاوت میدانستند.
2. بهرهگیری از نظریه نسبی بودن حق شهید مطهری
3. بهرهگیری از مکتب جماعتگرایی
ط) در بحث علم دینی باید تفاوتی بین علوم مختلف قائل باشیم، علومی که برهانپذیر یا تجربهپذیرتر هستند، امکان کمتری برای دینی یا بومی شدن دارند. برای مثال دینی یا بومی کردن ریاضی و فیزیک ابهام بیشتری دارد تا دینی یا بومی کردن علوم سیاسی. علومی همچون فقه و کلام نیز که اصولا دینی هستند و دینی کردن آنها معنا ندارد و تحصیل حاصل است.
ی) با این مقدمات میتوان گفت از جهات مختلف زمینه برای تولید علوم سیاسی دینی وجود دارد.
پس از طرح دیدگاهها توسط دکتر حقیقت، حضار در جلسه نقدهایی بر دیدگاه ایشان وارد کردند و درباره آنها بحث و گفتگو شد. برخی از این اشکالات عبارت بودند از:
1. با توجه به مفروضات شما، تفکیک بین علوم انسانی و علوم طبیعی وجهی ندارد، چرا که فرمودید: 1. فلسفه علوم قابل اسلامی سازی است و 2. علوم هم مبنتی هستند بر فلسفه علوم، در این دو مقدمه تفاوتی بین علوم انسانی و علوم طبیعی قائل نشدهاید که در نتیجه چنین تفاوتی ظاهر شده است.
2. در تدارک مبانی فلسفی علوم فرمودید، اگر در موردی برهانی قاطع نداشتیم، میتوان از آموزههای دینی برای تدارک مبانی استفاده کرد. بر اساس این مبانی فلسفی اسلامی شده، میتوان علمی تولید کرد. آیا فرایند تولید علم در همین مرحله متوقف میشود؟ آیا در مرحله داوری هم میتوان آموزههای دینی و فرهنگی را دخالت داد؟ آیا تایید یا ابطال فرضیات ما میتواند تایید یا ابطالی بر پیشفرضهای غیر برهانی ما باشد؟
3. هر دو رویکرد حداقلی و حداکثری مبتنی بر یک بحث کلامی هستند. مرحوم اصفهانی مستقلات عقلیه را به بناء عقلاء تحویل نمیکنند، حرف ایشان این است که عقل مستقل نمیتوان جزئیات را کشف کند، به همین دلیل، بناء عقلاء را کاشف حسن و قبح میگیرند. مراد از عقلاء نیز در این بحث عقلاء عام است، نه عقلاء خاص(برای مثال فیلسوفان). ممکن است در اصل با این قول موافقت کرد، اما چگونه میتوان در موردی مطمئن شد که تمامی عقلاء در یک موضوع واحد یک رای واحد دارند؟ برای مثال چه دلیلی داریم که تفکیک قوا مورد اتفاق تمامی عقلاء است؟ برای مثال آیا میتوان ربا را حسن دانست، به این دلیل که عقلاء آن را قبول دارند؟ اخیرا همجنسگرایی را از لیست بینالمللی بیماریهای روانی خارج کردهاند، آیا میتوان همجنسگرایی را بناء عقلاء و فعلی غیر قبیح دانست؟
4. در فهم و تفسیر بناء عقلاء خلط زیادی صورت گرفته است. آیا بناء عقلاء ملاک میخواهد یا خیر؟ اگر هیچ ملاکی نداشته باشد که کار به نسبیگرایی منتهی میشود. دیدگاه آیت الله مصباح در این زمینه مناسب است. ایشان ملاک بناء عقلاء را نتیجه بخشی در واقعیت میدانند، چیزی مشابه بحث عقلانیت معطوف به هدف.
5. بحث اعتبارات مابعدالاجتماعی علامه طباطبایی در بحثهای مدیریتی و سیاسی که از مقوله علوم کاربردی و تکنولوژی نرم هستند، قابل استفاده است، اما در حوزههایی که به دنبال کشف واقع و صدق و کذب هستیم، چطور؟
6. اگر دین را خلاصه کنیم در معارف برگرفته از متون دینی، دیدگاه شما دیدگاه حداکثری نیست، اما اگر مطابق تعریف آیت الله جوادی آملی، دین را مجموعه معارف برگرفته از روش معتبر عقلی، نقلی، تجربی و شهودی بدانیم، دیدگاه شما یک دیدگاه حداکثری خواهد شد.
7. چگونه میتوان میان تفکیک قوا بر مبنای بناء عقلاء و نظریه ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی جمع کرد؟
8. دیدگاه شما به تولید علم دینی منتهی نشد، و بر مبنای آن حداکثر میتوان فلسفه سیاسی تولید کرد.