نیم نگاهی به نهادهای حوزوی – دانشگاهی
مهرنامه، ش 3 (خرداد 1389)
همه راهها به قم ختم میشود
1- نهادهای حوزوی – دانشگاهی محصول دیدگاه جمع سنت و تجدد هستند. این نهادها با این مفروض (نانوشته) تأسیس شدهاند که سنت و تجدد (به نوعی) با هم «نسبت» برقرار میکنند. «نسبتسنجی» اصطلاح بیطرفانهای است که میتواند تنوع نهادهای فوق را در بر گیرد.
2- این گونه نهادها سعی کردهاند به شکلی بین جهات مثبت دانشگاه و حوزه جمع کنند. بسیاری از آنها از حوزههای علمیه دانشپژوه میپذیرند، و از دروس اسلامی نیز بهرهمند هستند؛ و در عین حال، از برخی مسائل شکلی (همانند شیوه تدریس و اعطای مدرک) و محتوایی دانشگاه (همانند تدریس علوم انسانی غرب) نیز استفاده میکنند.
3- اکثر این نهادها ماهیتی غیرانتفاعی دارند؛ و کمتر به دنبال منافع اقتصادی هستند و یا به شکل رسمی زیر نظر دولت قرار دارند. علت این مسئله را باید در علت وجودی آنها جستجو نمود. نهادی که در پی هدف خاص (ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک) پدید آمده، به نیت مؤسس آن وابسته است؛ و منطقاً نمیتواند به دولتی چهار یا هشت ساله وابسته باشد و با تغییر آن، تغییر کند. به بیان دیگر، اهداف و رسالت این نهادها پایاتر از اهداف کوتاه مدت دولت (قوه مجریه) است.
4- علت وجودی این نهادها متفاوت است:
1-4- برخی، در اساس، برای تأمین کادر علمی و اجرایی جمهوری اسلامی پدید آمدهاند؛
2-4- پارهای، در عمل، اهداف ایدئولوژیک خاصی را تعقیب میکنند؛
3-4- برخی نیز اهداف پژوهشی (نه چندان) ایدئولوژیک را دنبال میکنند؛
4-4- بعضی هم (به دلیل نداشتن این گونه برنامهها و اهداف) آزادتر به نظر میرسند؛
4-4- و بالاخره، پارهای از آنها بخشی از یک سازمان بزرگتر نیمه- دولتی یا دولتی محسوب میشوند.
شاید بتوان دانشگاه امام صادق (ع)، مؤسسه امام خمینی، دانشگاه ادیان و مذاهب (و شاید پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) و دانشگاه مفید را، به ترتیب، در چهار گروه اول، و دانشگاه باقرالعلوم (ع) و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه را در دسته اخیر قرار داد.
5- اکثریت قریب به اتفاق این نهادها توسط یک روحانی بانفوذ تأسیس شدهاند. نهادهای فوق، به ترتیب، توسط آیتالله مهدوی کنی، آیتالله مصباح، حجهالاسلام نواب، حجهالاسلام صادقی رشاد و آیتالله اردبیلی تأسیس شدهاند؛ و دو نهاد اخیر به دفتر تبلیغات اسلامی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری وابستهاند.
6- اگر مقصود از واژه «چپ»، مردمسالار (دموکراتیک) باشد، میتوان نهادهای فوق را از نظر فکری به دو دسته چپ فکری و راست فکری تقسیم کرد. ریشه مردمسالاری (یا مخالفت با آن) را باید در رویکرد نسبت به تجدد جستجو نمود. کسانی که دغدغه تجدد دارند و سعی میکنند به شیوهای آن را با سنت جمع نمایند، در گروه اول جای میگیرند. در مقابل، افرادی که با تجدد میانهای ندارند، به دو شکل عمل میکنند: یا صورت مسئله تجدد را پاک میکنند و یا با آن مقابله میکنند؛ و بنابراین، گروه اخیر یا «تجددگریز» و یا «تجددستیز» هستند. شاید بتوان گفت دو خط فکری که در مشروطه در مقابل هم قرار گرفتند تا این زمان نیز به شکلی تداوم یافتهاند: تفکر مرحوم نایینی که سعی میکرد بین تجدد و سنت جمع کند، و خط فکری شیخ فضلالله نوری که با تجدد به مقابله برخاست. در حالی که نایینی بر «وجوب مشروطه» استدلال شرعی میکرد، شیخ فضلالله از «کلمه خبیثه آزادی» سخن میگفت.
7- لازمه سخن فوق این نیست که بتوان از چپ یا راست بودن به شکل دقیق و خطکشی شده صحبت کرد. چپ یا راست فکری بودن دارای مراتب (و به اصطلاح، مقول به تشکیک) است؛ و بنابراین، نمیتوان به شکل مشخص گفت یک نهاد راست یا چپ فکری است. بنابراین، در کاربرد این برچسبها نوعی تسامح وجود دارد.
8- علاوه بر این، نهادهای فوق در داشتن هویت جمعی و «یک کل» بودن با هم متفاوتند. نهادهایی که به دنبال اهداف خاص مؤسس آن به وجود آمدهاند و با آن رسالت شناخته میشوند، از هویت مشخصتری برخوردارند. به طور مثال، مؤسسه امام خمینی از چنین وضعیتی برخوردار است؛ و دانشپژوهان و اساتید خاصی را در خود جای میدهد. در مقابل، نهادهایی که صبغه آموزشی دارند و مجبورند از کنکور هم پذیرش نمایند، کمتر به یک هویت خاص منتسب میشوند.
9- نهادهایی که هویت خاص دارند، زودتر ممکن است سیاسی شوند. اگر اهداف مؤسس نهاد در راستای اهداف دولت (قوه مجریه) قرار گیرد، چه بسا آن نهاد با آن اهداف سیاسی شناخته شود. در اینجا، یک ناسازه برای آن نهاد به وجود میآید: نهادی که برای اهداف علمی تأسیس شده بود و میخواست همنهادی از دانش جدید و قدیم ایجاد کند، میبایست به اهداف (کوتاه مدت) چپ یا راست دولت محدود شود. همچنین، دانشپژوهانی که میخواهند در پی حقیقت باشند، و هدف خود را بعد از مطالعه و تحقیق انتخاب کنند، از ابتدا میبایست خود را در فضایی ایدئولوژیک (چپ یا راست) قرار دهند.
10- نهادهایی که رسالت و هویتی خاص دارند، به شکل مشخصتری میتوانند موضع «خود» نسبت به مسئله «اسلامی سازی» را مشخص کنند. به طور مثال در این زمینه، در مؤسسه امام خمینی تکثر آرای چندانی وجود ندارد، و مواضع آیتالله مصباح در زمینه اسلامی سازی (تقریباً) همان «مواضع» دانشگاه است. برعکس، دانشگاه مفید که (به دلیل تکثر آراء) هویت علمی (کاملاً) مشخصی ندارد، نمیتواند به مخالفت یا موافقت با این مسئله منتسب شود. همان گونه که در یادداشتهای قبلی اشاره شد، پروژه «اسلامی سازی» با گفتمان «اسلام سیاسی» پیوند خورده است.
11- هرچند کلیه نهادهای فوق در حوزه ترویج و گسترش دانش توفیقات نسبی داشتهاند (و به هیچ وجه نباید کوششهای آنها در این بخش را نادیده گرفت)، اما در زمینه «تولید دانش» چندان موفق نبودهاند. تربیت دانشپژوه مقدمهای برای تولید علم تلقی میشود؛ اما در واقع، یکی از وجوه مشترک همه نهادهای متنوع فوق آن است بیشتر به مقدمه پرداخته، و از ذیالمقدمه غافل شدهاند!
12- نهادهای فوق هرچند با دغدغههای نظام جمهوری اسلامی پیوند دارند، اما خروجی آنها (اعم از محصولات فکری و نیروی انسانی فارغ التحصیل) چندان با نیازهای موجود تناظر و سازگاری ندارد. به بیان دیگر، نهادهای فوق بر اساس رسالت اعلام شده توسط مؤسسین آن و بر اساس منابع موجود به حیات خود ادامه میدهند؛ خواه از خروجی آنها به خوبی استفاده شود، یا نه. البته، این حکم به یک میزان برای همه نهادها صادق نیست. به طور مثال در این راستا، دانشگاه امام صادق (ع)، نسبت به دیگر نهادها، از توفیق بیشتری برخوردار بوده است.
13- هرچند این نهادها ممکن است در همه شهرهای ایران وجود داشته باشند، ولی اساساً پایگاه اصلی خود را قم قرار دادهاند. در مجموع، این گونه نهادها به دو دلیل قم – محورند: اولاً به لحاظ جغرافیایی عمدتاً در شهر مقدس قم واقع شدهاند؛ و ثانیاً از اهمیت شهر قم، به عنوان پایتخت فرهنگ مذهبی و مرکز تشیع، بهرهمند هستند. به این لحاظ، میتوان گفت اگر در دوره میانه همه راهها به رم ختم میشد، در شرایط فعلی ما نیز «همه راهها به قم ختم میشود».