«اعلامیه حقوق بشر اسلامی» نیازمند رفع ابهام است
«اعلامیه حقوق بشر اسلامی» نیازمند رفع ابهام است
دکتر سید صادق حقیقت
مصاحبه با سایت رصد خراسان[1]
اعلامیه حقوق بشر اسلامی دارای ابهام است چرا که چند کشور اسلامی با نگرش های مختلف گرد هم آمده و هدفشان فقط این بود که متن محکمی در برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر تدوین کنند؛ در نتیجه مجبور بودند که بسیاری از مسائل مورد اختلاف را در ابهام گذاشته و از آن عبور کنند. این کشورها سه دهه گذشته مشغول مسائل داخلی و منطقه ای خود بوده اند و این مساله مانع از آن شده که به شکلی جدی و عملی به مرزگذاری با حقوق بشر غربی بپردازند.
رصد، سید مرتضی حسینی/ با پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان یک پیمان بین المللی در دسامبر سال ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید. این اعلامیه ۳۰ ماده ای همراه با دو میثاق بینالمللی «حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» و «حقوق مدنی و سیاسی» که در سال ۱۹۶۶ به تصویب رسیدند، مهمترین اسناد بینالمللی حقوق بشر را شکل داده اند. با گذشت حدود چهار دهه از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و در حالی که کشورهای برجسته اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران، اندونزی و عربستان سعودی، بارها اعلامیه جهانی حقوق بشر را به خاطر عدم در نظر گرفتن زمینه فرهنگی و دینی کشورهای غیرغربی مورد انتقاد قرار میدادند، «اعلامیه اسلامی حقوق بشر یا اعلامیه حقوق بشر اسلامی» توسط سازمان کنفرانس اسلامی در مرداد ماه ۱۳۶۹ شمسی(اوت ۱۹۹۰میلادی) در شهر قاهره تصویب شد. این اعلامیه، خلاصهای از نگاه اسلامی به حقوق بشر فراهم میکند و عموماً به عنوان واکنش کشورهای اسلامی به اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸، تلقی میشود. با اینحال و با گذشت ۲۴ سال از تصویب این اعلامیه به نظر می رسد این سند مهم هم در متن و هم در اجرا و عمل با چالش های بسیاری روبه روست. دکتر «سید صادق حقیقت» در گفت و گو با رصد به تحلیل این موضوع پرداخته است. دکتر حقیقت عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید قم و صاحب چندین کتاب و مقاله در حیطه اندیشه سیاسی اسلام است.
کشورهای اسلامی چگونه به این نتیجه رسیدند که در برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر نیاز به یک گفتمان بدیل دارند؟
اولین نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که حقوق بشر مفهومی مدرن محسوب می شود و در واقع تمدن جدید، حقوق بشر مدرن را با خود به همراه آورد. آن چه که در دنیا به عنوان حقوق بشر شناخته می شود مبتنی بر آموزه «اومانیسم» و انسان مداری است. انسان مداری از دوره رنسانس به مفهوم محوری فلسفه سیاسی غرب و همچنین فلسفه حقوق بشر بدل شده است. بنابراین شناخت حقوق بشر غربی در پرتو شناخت اومانیسم و انسان مداری ممکن است. یکی از مفاهیم دیگری که از مبانی حقوق بشر بوده و خود مبتنی بر انسان گرایی است، سکولاریسم یا همان جدایی نهاد دین از نهاد سیاست است. با این حال باید توجه داشت که ما علاوه بر مفهوم جدید و غربی حقوق بشر وپیش از شکل گیری آن، مفهوم حقوق بشر به معنای عام را قبل از دوران مدرن هم داشتیم. بنابراین ما دو مفهوم حقوق بشر داریم که نباید با هم خلط شوند. مفهوم حقوق بشر غربی و مفهوم حقوق بشر به معنای عامی که قبل از دوران مدرن هم وجود داشته است. ما با دو موضوع مواجهیم:یکی اعلامیه جهانی حقوق بشر برای انسان ها از آن حیث که نوع بشر هستند و دوم دیدگاه اسلام نسبت به حقوق بشر که از آن به عنوان حقوق بشر اسلامی یاد می شود. حقوق بشر غربی حول انسان مداری دوران رنسانس به بعد بوده که در تکامل خود نهایتاً در برهه ای یعنی بعد از جنگ جهانی دوم تئوریزه و استاندارد می شود. اما مفهوم حقوق بشر به معنای عام آن هم در دوران اسلامی و هم در ادیان قبل از اسلام و حتی در تمدن های پیشین همچون تمدن ایرانی وجود داشت. قبل از این که حقوق بشر جهانی استاندارد تئوریزه شود حقوق بشر اسلامی وجود داشته و ما مفاهیم حقوق بشری را در آیات قرآن کریم، سیره و روایات پیامبر اکرم (ص) ائمه اطهار (ع) همچنین در ادیان دیگر داشتیم. در کتیبه تاریخی که به منشور کوروش معروف است، این گونه مفاهیم حقوق بشری قابل مشاهده است. کوروش در آن منشور اشاره می کند که حقوق انسانها خصوصا اقلیت هایی که در قلمرو حکومت او زندگی می کنند به شکل خاصی باید لحاظ شود. پس بین دو مفهوم مدرن و ماقبل مدرن حقوق بشر نباید خلط کرد.
سئوال همین جاست که چه اتفاقاتی باعث شد تا این آموزه ها به حاشیه رفته و گفتمان حقوق بشر مدنظر کشورهای غربی به گفتمان هژمون تبدیل شود؟
این نکته را باید با مفاهیم ابن خلدونی پاسخ داد و تبیین کرد. ابن خلدون (۸۰۸-۷۳۲ه.ق) از ظهور و اوج گیری و افول تمدن ها سخن می گوید. تمدن اسلامی در ۱۴۰۰ سال پیش متولد شد، در قرن چهارم هجری اوج گرفت و بعد وارد دوران افول شد. خود ابن خلدون هم در مرحله آغاز افول تمدن اسلامی می زیست و از چنین زاویه ای بحث سقوط و افول تمدن ها را مطرح کرد. به هر حال، تمدن اسلامی در قرن چهارم در قیاس با سایر مناطق حاوی بالاترین مفاهیم حقوق بشری بود و از نظر علم و دانش و تکنولوژی هم دنیای اسلام در سطح بالایی قرار داشت. به نحوی که تمدن های دیگر اگر کالایی برای صادرات داشتند از نشان و اسم کشورهای اسلامی استفاده می کردند. اما به هر حال حاکمان جائر و حکومت های استبدادی تمدن اسلامی را با زوال روبه رو کردند و این تمدن درخشان با افول مواجه شد.
در مقابل، تمدن غربی از دوره رنسانس یعنی قرون پانزدهم و شانزدهم به بعد در عرصه های گوناگون ظهور و بروز پیدا کرد و در قرون نوزدهم و بیستم به اوج خود رسید. امروزه هم لیبرالیسم را می توان ایدئولوژی حاکم بر جهان دانست. اگر امروزه مفاهیم حقوق بشری به کشورهای جهان سوم تحمیل می شود مفاهیم و آموزه هایی است که زاده و محصول تمدن غربی هستند. بنابراین اگر بحث ظهور، اوج و افول تمدن ها را مطالعه کنیم بر اساس آن می توانیم تشخیص بدهیم که چرا در یک زمان حقوق بشر غربی وجود ندارد، ولی به مرور زمان شکل گرفته و در زمان ما در صحنه مناسبات بین المللی مسلط شده و به عنوان یک معیار به کشورهای دیگر تحمیل می شود.
در بین مکاتب فکری غرب، دو مکتب هستند که فراروایت های اندیشه غرب را به چالش می کشند و جهان شمولی حقوق بشر لیبرالی را نمی پذیرند. یکی مکتب «پست مدرنیسم» هست که فراروایت های غربی را به چالش می کشد و دیگری مکتب «جماعت گرایی» است که هر دوی این مکتب ها به جای حقوق بشرجهان شمول غربی از حقوق بشر برای اینجا و اکنون (here and now) سخن می گویند؛ به این معنا که حقوق بشر جهانی و انسان منتزع که مفهوم محوری تفکر غربی است را به چالش می کشند. ماهیت اندیشه آنان این است که «حقوق بشر» هر ملتی باید مختص خودش باشد.
بعد از تصویب اعلامیه حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم و دو میثاق الحاقی آن، کشورهای اسلامی به این نتیجه رسیدند که می توانند برای خود حقوق بشر اسلامی داشته باشند چرا که بخش عمده ای مفاهیم اساسی حقوق بشر در دین مبین اسلام و در آیات قرآن کریم و سنت نبوی موجود است و بر این اساس بود که در اوت ۱۹۹۰ در شهر قاهره مصر «اعلامیه حقوق بشراسلامی» به تصویب رسید.
با گذشت ۲۴ سال از تصویب این اعلامیه به نظر می رسد کشورهای اسلامی در نهادینه کردن و اجرای این سند چندان موفق نبوده اند.
همان طور که شما به درستی اشاره کردید اعلامیه حقوق بشر اسلامی مقرون به موفقیت نبوده و چالش های مختلفی را پیش روی خود داشته است. علت این وضعیت را می توان در چند نکته خلاصه کرد: مساله اول این که اعلامیه حقوق بشر اسلامی حاوی تناقض و ابهام زیادی است؛ چون چند کشور اسلامی با نگرش های مختلف گرد هم آمده و هدفشان فقط این بود که متن محکمی در مقابل برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر تهیه کنند در نتیجه مجبور بودند که بسیاری از مسائل مورد اختلاف را در ابهام گذاشته و از آن عبور کنند. اگر این اعلامیه را به دقت مطالعه کنید در بسیاری از موارد، ویژگی های خاص حقوق بشری را به بعد موکول کرده و گفته موضع حقوق بشر اسلامی در این زمینه این بحث کلی است که جزئیات آن بعدها مشخص خواهد شد. احاله به آینده یعنی ایجاد ابهام و باز گذاشتن راه تعبیر و تفسیر. در این مدت هم هیچ گاه متفکرین، نخبگان و سیاستگزاران کشورهای اسلامی برای رفع آن ابهامات تلاش جدی از خود نشان نداده و دور هم جمع نشدند. پس مساله اول ابهام و تناقض در خود متن است.
دوم این که کشورهای اسلامی بر اساس مبانی نظری گوناگون در حوزه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و پیشینه فرهنگی و تاریخی متفاوت این اعلامیه را امضا کردند. مثلاً بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از نظر تئوریک اختلافات زیادی هست. وقتی که دو کشور با دو مبنای متفاوت اعلامیه را امضا می کنند معلوم است که باید قدر مشترک این ها لحاظ شود. قدر مشترک این ها هم آن قدر زیاد و موثر نیست. درنتیجه حاصل کار یعنی «اعلامیه حقوق بشر اسلامی» تبدیل به متنی غیر منقح، مبهم و گاه متناقض می شود.
علت سوم هم این است که کشورهای اسلامی در این سه دهه به مسائل و مشکلات مختلفی دچار شدند که همچنان هم ادامه دارد. امروز در مصر و لیبی درگیری و تشنج زیاد وجود دارد، در عراق داعش با حکومت مرکزی درگیر است و روز به روز قدرتش را افزایش می دهد. در سوریه هرچند تکفیری ها تا حد زیادی تضعیف شده اند ولی هنوز این اختلافات در سوریه هم وجود دارد. لبنان به تناوب شاهد ناآرامی های سیاسی و اختلاف میان گروه های مختلف است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی محور مقاومت و دارای نظامی مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی از جانب قدرت های بزرگ تحت فشار و تحریم است، بنابراین کشورهای اسلامی هرکدام به شکلی در این سه دهه مشغول مسائل داخلی و منطقه ای خود بوده اند و این مساله مانع از آن شده که به شکلی جدی و عملی مسائل حقوق بشری و تمایز و مرزگذاری با حقوق بشر غربی بپردازند.
در بند آخر اعلامیه حقوق بشر اسلامی آمده است: «شریعت اسلامی تنها مرجع برای تفسیر یا توضیح هر ماده از مواد این اعلامیه است» این تفاسیر مختلف از جانب هر واحد سیاسی می تواند مانع از وحدت عمل و رویه باشد؟
بله، به این نکته بر می گردد و البته مساله دیگری هم وجود دارد و آن این است که مساله حقوق بشر «رزرو ناپذیر» و شرط ناپذیر است. شما نمی توانید بگویید که این مساله حقوق بشری باید رعایت شود اما بشرطها و شروطها، که آن شرط و شروط هم مشخص نیست و به صورت روشن تعریف نشده و تفاسیر متعددی را می تواند به خود بگیرد. اگر اصول حقوق بشری تدوین شده است باید کاملاً جزئیات آن مشخص باشد. یکی از ویژگی ها و امتیازات اعلامیه جهانی حقوق بشر نسبت به اعلامیه حقوق بشر اسلامی این است که مواد آن کاملا روشن و معین شده است. مثلا اگر فردی در کشوری غیر از کشور خود دستگیر شود باید بلافاصله توسط پلیس به او تفهیم اتهام شود و اگر زبان آن شخص با زبان آن کشور هم خوان نیست باید ترجمه شود و اگر آن شخص هزینه تامین مترجم را ندارد آن دولت میزبان باید پول مترجم را بدهد. بنابراین، دستگیری اشخاص خارجی در هر کشوری همراه با تفهیم اتهام و با ترجمه باید باشد. این جزئیاتی است که در حقوق بین الملل خصوصی منبعث از اعلامیه جهانی حقوق بشر در نظر گرفته شده است.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره شود این است که حقوق بشر چه در قالب اعلامیه حقوق بشر جهانی و چه اعلامیه حقوق بشر اسلامی، از جهات مختلف آثار و برکات مثبتی داشته اما حقوق بشر به عنوان ابزار سیاسی کشورهای قدرتمند بحث دیگری دارد. یعنی خود حقوق بشر بسیار قابل احترام است و چیزی است که ما بدان نیاز داریم اما آن چیزی که به شکل عملی ما شاهد آن هستیم برخورد گزینشی و سیاسی با حقوق بشر است. مثلاً رژیم اشغالگر صهیونیستی در غزه چنین جنایتی را انجام می دهد ولی به شکل گزینشی با آن برخورد نرم و لطیفی می کنند و هیچ گاه برخورد قاطعی در خصوص این موضوع با آن ها نشده است. اگر مواضع سازمان ملل را در این زمینه بررسی کنیم معمولاً مجمع عمومی که مصوبات آن ضمانت اجرایی ندارد اقدامات ضد انسانی این رژیم را محکوم می کند، ولی وقتی مساله به شورای امنیت می رود قدرت های بزرگ از جمله آمریکا آن را وتو می کنند.
با این تفاسیر آیا امکان برخورد گزینشی با اعلامیه حقق بشر هست یا این که می بایست آن را به صورت یک بسته کامل پذیرفت و اجرا کرد؟
از نام اعلامیه جهانی حقوق بشر پیداست که جهانی است و امکان استفاده گزینشی از آن یا اِعمال حق شرط برای آن وجود ندارد. یعنی ما نمی توانیم بگوییم آن را می پذیریم به شرطی که با اسلام تعارض نداشته باشد. این دیگر اعلامیه جهانی نیست چون این اعلامیه برای «انسان بما هو انسان» نوشته شده نه برای «انسان بما هو مسلم». ما می توانیم دیدگاه اسلام نسبت به حقوق بشر را اعلام کنیم اما حقوق بشر جهانی برای همه انسان هاست. پس، ما اساسا دیدگاه اسلام نسبت به حقوق بشر را داریم و نمی توانیم انتظار داشته باشیم این دیدگاه را یک فرد مسیحی، یهودی یا سکولار و لائیک بپذیرد چون ما خودمان داریم قید می گذاریم که اسلامی است. بنابراین، ما دو چیز خواهیم داشت یکی اعلامیه جهانی حقوق بشر برای انسان ها از آن حیث که نوع بشر هستند و دوم دیدگاه اسلام نسبت به حقوق بشر که از آن به عنوان حقوق بشر اسلامی یاد می شود.