کلمات عرفانی مرحوم دولابی
«در روزگار نوجوانی به عتبات عالیات مشرف شدم. آنجا اولین بار بود كه طلبه ها را میدیدم. بسیار علاقمندشان شدم. خیلی دلم میخواست كه مشغول درس و بحث شوم ولی مشكلات مانع بود از جمله زخم بدنم بود كه بسیار آزارم می داد. هر چه به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام می رفتم خوب نمیشد، تا اینكه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداء علیه السلام شدم در حالی كه توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، اینها قادرند آنچه را كه میخواهند اینجا به تو بدهند، در تهران به تو بدهند. به ایران مراجعت كردم... در ایران اولین كسانی كه برای دیدن من به عنوان زائر عتباب به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی كردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم جلوی در اتاق پرده ها كنار رفت و حالت مكاشفه ای به من دست داد و در حالی كه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم، به من حالی كردند كه آنچه را كه میخواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سید با یكدیگر صحبت می كردند و می گفتند او در حال خلسه است. از همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی كه به آنجا می آمدند بی آنكه لازم باشد كسی ذكر مصیبت بكند می گریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام كار به گونه ای بود كه خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمد بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی بدون اینكه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست كنم با علاقه خودشان به آنجا می آمدند.»
کلمات عرفانی:
ـ علم را با حلم توأم كنيد.
ـ در نماز خواندن بميريد، اگر نتوانستيد لااقل بخوابيد.
ـ مبادا يك عمر با قواعد بازي كنيد، و از اصل غافل بمانيد.
ـ سعي كنيد خود را از درون بسازيد، و از درون غم داشته باشيد.
ـ به اندازه سرمايه عمل و عبادت كنيد.
ـ اگر راه طولاني تر شد، بهتر است.
ـ هي بگوييد كارهاي دنيا درست ميشود.
ـ از صفات ياران حضرت حجت «كن مع الناس ولاتكن معهم» است. البته بايد از خلوت شروع كرد، گرچه شبي يك ربع يا ماهي يك ساعت باشد.
- شب نصف شب دلت را سفره فیوضات کن!
- بگذار پا به سفره دلت بگذارند، بعد اگر فاقد بودی سؤال کن!
ـ دعا كه ميكنيد اگر توانستيد خود را به دست دعا بدهيد، و اگر نتوانستيد پذيراي آن باشيد. يك كلمه مثل «وكلّ جمالك جميل» را خوب بخوانيد و بفهميد و عمل كنيد، چون اسم اعظم است.
ـ در خلوت شبانه و در دوست خود اعمالت را ببين، اگر خوبها به يادت آمد صلوات بر محمد و آل او بفرست و شكر كن، و اگر وسوسه به ذهن آمد استغفار كن.
- استغفار پناهگاه مؤمنین است.
ـ بهترين راه، محبت كردن به زن است.
ـ زن و مرد بايد به هم خوشبين باشند، و عيب را از خود بدانند.
ـ يك نماز بخوان ولي با ميل، حتي با درست كردن لبخند بر آئينه!
ـ من صور اسرافيل را دوست دارم، شما هم دوست داشته باشيد.
ـ با فساق مدارا كنيد، ريش تراشها را طرد نكنيد.
ـ عادات و رسوم مانعند.
ـ مالك باشيد و با نيت الهي خرج كنيد.
ـ رفيق آن است كه اگر ناحق هم گفتي رهايت نكند.
ـ آرام برويد به طرف دنيا، زيادش را اگر خواست ميدهد.
ـ «لب» خيلي مؤثر است اگر گفتي «الحمدلله»، فرج حاصل ميشود.
ـ اميدوارم نهج البلاغه را قبل از هر كتاب ديگري بخواني.
ـ اگر شما خوشحال نباشيد هر كس ببيند، ميگويد اينها چه مولايي دارند كه اصلاً اميدوار نيستند آنها را ببخشد.
- به دیر یا زودش کار نداشته باش؛ کمالات میخواهی چه کنی!؟
- دربان و جاروکش باش تا بتوانی هر کس داخل شد ملاقات کنی!
- هر وقت چیزی را به کسی بخورانی، خودت خوردهای.
- آفتاب توحید رنگهای تقلبی را از بین میبرد و فقط صبغة الله میماند.
- لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد،گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو.
- حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خوب خدایی است.
- ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست.
- نکند خدا را بپوشانی و تعریفها را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از این نیست.
- اگر خوبیها را به خدا نسبت دهی، از وادی امن سر در می آوری.
- هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.
- بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.
ـ چرا هر خوبي هست از خود ميداني، و هر بدي هست به اجداد و غذاهايي كه به تو دادهاند نسبت ميدهي!؟
ـ چند نفر دور هم بنشينند و يكي بگويد خدا چه كرده با ما! ديگري بگويد نميدانم در آينده چه ميخواهد بكند! و...
ـ بچهها را نهي نكنيد كه فطرتشان خراب ميشود. اگر انحرافي بود آهسته وقتي آتش فرونشست، تذكر دهيد.
ـ مقدس مآبها كارها را خراب تر ميكنند.
ـ راه پيدا شدن «محبت» اين است كه هرچه در برابر او ديدي به خودش بدهي، تا محبوب يكي شود.
ـ اگر حديثي ديدي كه مطابق يا نزديك آني، شاهد تو ميشود.
- صدق شرط اولیه راه است.
ـ «جاء بالصدق» در اول و «في مقعد صدق» در آخر است.
ـ «صدق» را تصديق كنيد.
- دوستان اهل بیت به صدق دیرباور شدهاند!
ـ صدق خيلي مخفي است، سيف الله است.
ـ راه صدق و فطرت مواظبت كردن و دليل آوردن نميخواهد.
ـ صدق، صادق مصدق است.
- کذب واقعیت ندارد.
ـ سبب ظهرو ادب، اصل ايمان است.
ـ عشق درد بيدواست، خود درد دوايش است.
ـ كليد غنا، فقر و كليد قدرت، عجز است.
ـ «خدا» را كه ميگويم منظورم «علي» است. توحيد، علي را معرف است.
ـ اين صفاتي كه براي خد امي گيوند براي علي است. خداوند منزه از صفات است.
ـ «و في انفسكم» اشاره به علي است. او در شماست، خدا كه همه جا بوده است.
ـ اصل اين است كه انسان خودش طوري شود كه كارهاي خوب كند.
ـ محبت داريد، اگر ميخواهيد زيادتر شود به بچه و زن و مردم بدميد.
ـ آنقدر كه محبوب دوست دارد، هزار يكش را هم محب دوست ندارد.
ـ يك معناي «لم يلد و لم يولد» اين است كه هميشه با او هستيم، و هيچ وقت از او جدا نشدهايم.
ـ اشتها، اخروي، نفساني و اختياري است. شهوت بايد همراه با اشتها باشد. با اشتها عبادت كنيد و مستحبات و واجبات را به جا آوريد.
ـ در نماز خود را عقب بكشيد تا بخوابيد و در آينده با جسد نماز بخوانيد. وقتي روي نفس كار كرديد به حجت خدا ميرسيد.
- نماز پیامبر، روزه علی و افطار خداست.
ـ وقتي معنويات را ميشنويد، باور داشته باشيد و حاشيه نزنيد.
ـ اميدوارم چشمهايتان خوبها را ببيند.
ـ برادران! ارزش مصنوع به صانع اوست. ما را خدا آفريده است.
ـ الان در حوض كوثر هستيد، تعقل و تدبر كنيد تا دريابيد.
ـ من نميدانم چه ميخواهم بگويم و شما هم نميدانيد چه ميخواهيد بشنويد و اين بهترين نوع خلوص و سخنراني است.
ـ مثل بهلول اعمال شرعي را حصار خود نكنيد، اگر خدا توفيق داد نماز را اول وقت بخوان و شكر كن.
- این خود نفس است که میگوید: نفس اژدرهاست او کی مرده است!؟
ـ جلوي نفس را آنقدر نگيريد. مقداري رها كنيد تا استفاده كند، به زن و خانواده و خويشان برسد. آن وقت ببينيد خوب بودنش آيا از اين است كه اين قدر آن را محكم گرفته ايد؟ البته تا جوان هستيد و مبتدي، اين كار را نكنيد، هنگامي كه تجربه پيدا كرديد جلوي نفس را گاهگاهي رها نماييد.
ـ تحويل دادن اعمالتان به خداوند بايد مثل گذاشتن چايي جلوي بزرگي با عقب كشيدن خود و ارائه عبادت باشد.
ـ رضا، همه چيزها را آب ميكند.
ـ ايثار يعني همه چيزت را به دوستِ واقعيت بدهي.
ـ چون خود «نفس» را نميتواند تعريف كند، خصوصيات و تزكيه اش را بحث كرده و گفته: «من عرف نفسه فقد عرف ربه».
ـ وقتي راه پيدا شد، اول صبر است.
ـ انسان در خودش چيزي نمييابد، ميرود بيرون ميبيند خبري نيست. بر ميگردد، ميفهمد كه هرچه هست همين جاست.
ـ من كه نميخواهم از اين دنيا بروم. ميترسم چيزهاي زيباي ديگري وجود داشته باشد كه نديدهام.
ـ ما اشتهاي كرامات را نداريم ولي اگر دادند، خوشحال ميشويم. وظيفه ما عبوديت است.
ـ راه بزرگ كردن قلب، صبر در برابر مشكلات است.
ـ خطر دو چيز است: يكي سوء استفاده از مداراي بزرگتران و خدا، و دوم، مدارا نكردن با زيردست.
ـ در دعاها وقتي همه دارند گريه ميكند شما دنبال شنيدن صداهاي آسماني مثل «سبوح قدوس» باشيد.
- مناسب عطاکننده دعا کن!
ـ رواياتي كه در كتابها نوشتهاند مال ماست. آنهايي كه خصوصي و مربوط به خودشان بوده است نوشته نشدهاند.
ـ از «بود» او ما هستيم نه اينكه «بود» جداگانهاي داشته باشيم.
ـ وقتي بفهميد هر كاري بكنيد خدا انجام داده، ديگر «قلّت و ذلّت و علّت» موجب خستگي و نااميدي نميشود.
ـ برادران! تا كي انسان آشپزي كند و خودش يك لقمه هم نچشد؟ تا كي توي كتابها اين روايتها را بنويسيم و حفظ كنيم ولي يكي از آنها را دست نچشيم؟!
ـ خداوند اخلاق خود را در قالب احكام به وسيله پيامبران براي ما فرستاده است: «تخلّقوا باخلاق الله»
ـ در زيارت و عبادت، قالب نسازيد كه هر بار نوع جديدش ميرسد.
ـ گفت دليلي كه «تو» براي اثبات خداي ثابت بياوري براي خودت خوب است.
ـ كليه ناهمواريهايي كه بر انسان تحميل ميشود، در حقيقت نعمت است.
ـ راه اين است كه روايات و آيات را يكي يكي بچشيد، هضم كنيد، تحليل ببريد، و ويتامين آن را به يك يك سلولها برسانيد.
ـ در زندگي بازي كن، ولي مباز و اگر فراغتي يافتي مناز!
ـ اگر مشكلي بوجود ميآيد، خدا را شكر كن كه تو را اين قدر حساس كرده كه حاضر نيستي يكي از احكام او هم ناديده گرفته شود.
ـ حب از جانب آنهاست و تحبب از جانب ما.
ـ هميشه اميدتان به آنچه كه نداريد بيشتر از آن چيزي باشد كه داريد.
ـ ولايت و اشعار حافظ قاچاق است، اي كاش روزي بيايد كه احتياج به كتمان نباشد و با تمام اهل زمين بنشينيم و از اين مستيها بگوييم.
ـ اگر از آخرت صحبت كنيم كوچكش كرده ايم، و اگر از دنيا بگوييم بزرگش كرده ايم.
ـ قناعت عزت ميآورد (عزّ من قنع).
ـ فردا به امروز چقدر نزديك و امروز به فردا چقدر دور است (اليس الصبح بقريب).
ـ هرگاه اضطرابآمد، رابطه با قيوم قطع شده است.
ـ قناعت يك صفت است. يعني به آنچه خدا داده است راضي باشيم.
ـ درجه اول مشرك شدن، درجه دوم وكيل كردن خدا، و نهايت امر تفويض كارها به اوست.
ـ اگر خود را مثل گندم باد نميدهيد تا خالص شويد، لااقل وقتي شما را باد ميدهند راضي باشيد.
ـ تنها چيزي كه در دنيا طعمش زير دندانم مانده، بين الطلوعين است.
ـ اذكار را آهسته بگوييد. اگر توانستيد فقط به دل بگذرانيد.
ـ حرم اميرالمؤمنين، جلوي گريه كربلا را هم ميگيرد.
ـ هيچ ديني محكم تر از آداب و رسوم در بشر ديده نشده است.
ـ تنها ولايت است كه ميتواند رسوم را به خوبي از بين ببرد.
ـ به خود تلقين كنيد با حضرت هستيد تا لااقل شك حاصل شود و اين «شك» بهتر از يقين و زيارت جسم آن بزرگوار است.
ـ در آتش سختيها خوب تحمل داشته باشيد، تا درست كباب شويد.
ـ قسمت پايين تن را بفرستيم پايين، و قسمت بالا را بفرستيم بالا. بعد با خيال راحت با هم بنشينيم سر سفره ولايت.
ـ امام حسين و ياران، اهل صفا بودند و ما بايد در مقابل صفاي آنها وفا داشته باشيم.
ـ كربلا و عاشورا شرابي دارد كه همه گناهان را آب ميكند.
ـ شادي عصر عاشورا به اين علت است كه خود را در اين ماجرا سهيم و موفق ميبينيم.
ـ هنگام عزاداري، انسان در دلش را باز ميكند و امام حسين (ع) داخل ميشوند.
ـ غم كربلا غمهاي ديگر را از بين ميبرد.
ـ تجلي حسين (ع)، همدوش تجلي خداست.
- امام حسین تجلی خداست.
- کربلا پروگرام و نقشه «راه خدا» است.
- در کربلا هم قحط آب بود وهم قحط محبت.
ـ گاهي حسين را تنها ميبينم، گاهي هم تمامي يارانش عالم را پر كردهاند.
- دوستان اهل بیت اگر تن دهند، تربت میشوند و آرام میکنند.
- تربت دفع بلا میکند؛ و همه تبها و طوفانها و زلزلهها با یک سر سوزن از آن آرام می شود.
- مؤمن سرانجام تربت میشود.
- اگر یک مؤمن درشهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
- ذکر اباعبدالله تجلی خدا و سفینة النجاة است.
- کربلا تا روز قیامت تربت ساز است.
- کربلا اول حیات میدهد، بعد شهید می کند و حیات بعد از حیات می دهد.
- محبت حسین تکوینی است، نه تکلیفی.
ـ محبت مثل تربت (حسين (ع)) مؤمن را آرام ميكند.
- حضرت سیدالشهداء به مردم احتیاج نداشت، اما این که میفرمود مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرایاری کنید.
- چه بین اهل مجاز وچه بین عرفا ، عشقی مانند آنچه در عاشورا است بروز نکرده است.
ـ سجده زياد بر تربت حسين، اخلاق را عوض ميكند.
ـ كربلا و عاشورا شرابي دارد كه همه گناهان را آب ميكند.
ـ زيارت اربعين امام حسين (ع)، عرفات سير مومنين است؛ هر كس عرفات را درك كرد با عشق قبول است.
ـ حزن، غم بدون گريه است؛ خزانه حزن و غم عاشورا، دل زينب (س) است.
ـ تجلي امام حسين (ع) همدوش تجلي خدا است.
ـ ظهور حضرت ولي عصر (عج) جزاي كربلاست.
ـ برائت و لعن بايد با پشت پا و از باب احتياط باشد.
ـ لعن استغفار خصصين است.
ـ كار براي بزرگ، كوچك و بزرگ ندارد.
ـ «قناعت»، يعني هرچه دادند بگير.
ـ جدا شدن زينب (س) و برادرش وقتي نور واحد شدند، از اسرار كربلاست.
ـ آيا عذاب، براي تأكيد آيات جنت است.
ـ ظاهراً در عزاداري امام حسين (ع)، اصلاً ريا راه ندارد.
ـ اگر اسرار فاش شده بود، به ما هم مثل ملائكه دستور سجده به علي (ع) را ميدادند.
ـ نميگويم «حتماً» در زير ذلت و فقر و مرض، عزت و غنا و صحت وجود دارد، كه شك كني. ميگويم «شايد» ولي اين «شايد» از يقين بالاتر است.
ـ روش ائمه اين بوده كه پس از مدتي شاگردان را روي پاي خود نگه ميداشتند، چون اگر ميخواستند هميشه آنها را در بغل بگيرند، فلج ميشدند.
ـ اگر شده پاي چوبي درست كن و روي پاي خود بايست.
ـ من قدرت ندارم شما را داخل «هودج» كنم. حركت بايد از طرف خود شما باشد.
ـ با خدا، يك جا تمام سرمايه تان را معامله كنيد.
ـ براي اينكه انسان رضاي واقعي بدست آورد، ابتدا بايد «رضاي تصنعي» براي خود بوجود آورد.
ـ دين اسلام در يك كلام دين مطابق مذاق بشر است.
ـ بهجت و غمِ محبين آل محمد (ص)، بهجت و غم واقعي است.
ـ اگر تيري خواست به برادرت اصابت كند، سينه خود را در مقابل آن سپر كن! مثل ياران حضرت كه روز عاشورا، خود را فداي نماز يار كردند.
ـ ولايت، يوم الجزاء و بلكه خود جزاست.
- ابتدا تا انتهای ولایت، صبر است.
ـ نماز، خودش جزاست.
ـ اول گدايي كن، بعد سعي كن ميهمان شوي، كم كم ميفهمي كه صاحبخانه، خانه را به تو واگذاشته است.
ـ يكي گفت گدايي كن تا محتاج خلق نشوي! ديگري گفت ميهمان شوي، راحت تر است.
- گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟
- تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
ـ گذشتهها را فراموش كن!
ـ دستگاه ولايت خيلي وسيع است. مواظب باش كه به مكاشفه اكتفا نكني!
ـ نه تنها هر كس به اندازه ظرف خود از ائمه فيض ميگيرد، بلكه با گرفتن فيض، خود ظرف هم بزرگ ميشود.
ـ گفت تقليد كردم، سر هم سپردم و به نتيجه نرسيدم، معلوم شد وقت امتحان، در عمل، معلوم شده كه ولايت واقعي ندارد.
ـ امتحان، فضل بزرگ الهي است.
ـ به شما مژده ميدهم كه بر شيطان ميتوان غالب شد.
ـ ريا در برابر خدا اشكالي ندارد.
ـ اگر زماني مردم درجات شما را نشناختند و گوشه گير شدي، غنيمت بشمار.
ـ انسان جاهل، هميشه نقاط منفي افراد را ميبيند، و با بدبيني به مسائل نگاه ميكند.
ـ وقتي برادرت عبادت ميكند، مثل اين است كه تو عبادت كردهاي و ثوابش به تو رسيده است.
ـ با حسن ظن نسبت به خداي خودت و رضايت از آنچه براي تو خواسته است، ميتواني با صبر و استواري در راه او قدم برداري و مأيوس و خسته نشوي.
ـ خلوت كردن با خدا به اين معني است كه به فكر گذشته و آينده نباشي، تا اين حالت برايت ملكه شود.
ـ كسي كه به خدا متصل شد، مرگ و حيات يا موشكباران برايش فرقي ندارد.
ـ اگر نميتواني خدا را ببيني، لااقل غير خدا را نبين!
ـ هر كجا اختلاف باشد «جيب بر»ها جمعند، از كنار آنجا رد شو و به كار خود مشغول باش.
ـ منعم بهتر از نعمت است.
ـ با فطرت خود، كتب را مطالعه كنيد.
ـ در مباحثه، اصولاً نفس دخالت ميكند و به جدل تبديل ميشود: «لا جدال في الحج (ألقصد)».
ـ اگر انبياء رشد نداشتند، ما براي آنها صلوات نميفرستاديم.
ـ خسارت راه با داعي است.
ـ بندگان را هم عزيز آفريده، هم عزيز آفريده!
ـ مؤمن سالك، بدون شك به مرحلهاي ميرسد كه ديگران او را غير عادي ميبينند.
ـ بهترين چيز، غفلت بعد از ذكر و بدترين چيز، غفلت قبل از ذكر است.
ـ خود و اعمالتان را به ائمه ايثار كنيد.
ـ تو حسنت را مخفي كن، خدا آشكار ميكند.
ـ اگر در اكثر مكاشفات و تشريفات توجه كنيد ميبينيد كه خوب پذيرايي نشدهاند.
ـ حضرت وقتي تشريف ميآورند توبه را از كافرين نميپذيرند چون وقت عملشان سر آمده است. از مؤمنين هم نميپذيرند، چون ميگويند حالا كه به ما متصل شدي نيازي به توبه نيست.
ـ راه خدا نقد است. محبت و ولايت هم نقد است.
ـ بگذار با اعمال كم در مدت كمي درهاي رحمت به رويت باز شود.
ـ جزاي اِعمال محبت، معرفت است.
ـ محبت، اصل دين است.
ـ نشستن در بهشت را از همين جا تمرين كنيد.
ـ اگر يك ذره از محبت علي (ع) به قلبتان بيفتد، ذاتتان به جنبش در ميآيد.
ـ هرچه شيرين كاري داري در راه خدا بزن.
ـ محبت آنقدر دقيق است كه صداي پاي «امام» را هم ميشناسد. چون تمام موسيقيهاي عالم را از كار مياندازد.
ـ هيچ كس نميتواند محبت خود به محبوبش را بيان كند.
ـ در داخلتان «عيد» را پيدا كنيد.
ـ مملوكِ داراييهاي خود نباشيد تا بتوانيد آنها را در هر راهي خرج كنيد.
ـ رفع احتياجتان كه شد، خدا اگر خواست بيشتر ميدهد.
ـ هر چيزي كه به شما نرسيد، بدان كه از اولش مال تو نبوده است.
ـ خشك شدن اشك چشم، از كمالات راه است.
ـ باصره و سامعه و ذائقه و لامسه و شامه و شهوت (خواست) و غضب و عقل، هشت در بهشتند و آنها بدون عقل، هفت در جهنم است.
ـ سالك، اول راه پكر است؛ و چون چيزهايي ميخواهد كه خدا برايش صلاح نميداند.
- گِله را مؤدبانه پیش صاحبش ببر.
- امیدوارم سوزشِ بعد از ایمان نصیبت شود.
ـ گريه و عزاداري، براي تشفي قلب و محزون شدن براي خون ائمه است، و نبايد تمام زندگي انسان را بگيرد.
ـ بعضي از افراد حاضر نيستند كشته شوند. بعضي هم حاضرند بعد از كشته شدن، شهيد شوند.
ـ وقتي غيبتي نزد اصحاب جنت ميشود، آنها با برودت خود آتش آن را خاموش ميكنند. ولي انقدر قدرت اهل جنت زياد است كه اصلاً آتش نزديك آنها نميشود.
ـ از نشانههاي پيشرفت در سلوك، ميتوان زياد شدن حب به خدا و در مقابل بيعلاقگي به دنيا و غير خدا، خوش رفتاري با ديگران و به طور كلي تمام علاماتي كه در عشقهاي مجازي از جمله «ولايخافون لومه لائم» را نام برد.
ـ مواظب باش كه مجلس ذكر تنبل خانه تو نشود! و زن و بچه را به حال خود رها ننمايي!
ـ خداوند اول گفت تو عطا كن تا من هم عطا كنم (كما تدين تدان)؛ در عمل «كما تدان تدين» شد.
ـ لباس معصيت، براي مؤمنين عاريتي است.
ـ «بسم الله» را به هر چيزي بزني طاهر ميشود.
ـ جهلِ بعد از علم خيلي خوب است.
ـ دنيا ميته است؛ ولي استفاده از آن به قدر ضرورت اشكالي ندارد.
ـ گويا خشوع، عناصري از تواضع، خوف و وقار را داراست.
ـ صحبت كردنها بهانه، و چشيدن و خوردن، اصل است.
ـ در خياطي براي خدا، يا اندازه بدوز يا بلند!
ـ شما مؤمنين، آب قليل هستيد. هر وقت خود را گل آلود كنيد، خداوند گودالي سر راه شما قرار ميدهد، تا دوباره صاف شويد.
ـ عارف چون در مركز دايره است، ميبينيد كه همه، روي شعاعها به سوي مركز در حركتند. ولي بقيه افراد با هم نزاع ميكنند.
ـ غصه براي چيزي بخوريد كه عمرش كم نباشد. «آنها» كه هستند كه غصهاي ندارد، دنيا هم كه زود گذر است. ولي اگر عادتتان غصه خوردن است، براي اولي بخوريد!
ـ نيستي ما از هستي ما، و هستي ما از نيستي ماست.
ـ ماه محرم، يكي از ماههاي تكامل است.
ـ وسائل عزاداري از بيرون آمده است، اميدوارم گوشت و پوست و رگتان هم «حسين حسين» بگويد.
ـ در حال هر عملي طوري باش كه زود بتواني حاشا بزني.
ـ از خوبيهاي «هيچي» اين است كه اولاً حفظ كردن نميخواهد؛ و ثانياً ادبِ در مقابل مولا است.
ـ سعي انسان، عين توكل و واگذاردن امور به اوست.
ـ اگر پردهها كنار بروند معلوم ميشود كه آنها عاشق و ما معشوقيم.
ـ خداوند، شيطان را هم براي تكامل انسان قرار داده است.
ـ وقتي انسان به گوشهاي از طمع آنها نسبت به خودش پي ميبرد، اشك شوقش جاري ميشود.
ـ خداوند نصيب كرده و من ديده ام كه چگونه «درخت طوبي» در قلبهاي مؤمنين شاخه دارد، شما هم ميبينيد.
ـ هر چه محبت زياد ميشود، نظر به عبادات كمتر ميشود.
ـ اگر تيري از تيرهاي شيطان، هم به هدف اصابت كند، و يك قدم به عقب برگردي، به بركت همان، چند قدم به جلو خواهي رفت.
ـ همين كه قادر شدهاي عيوب خود را ببيني، به واسطه آن نوري است كه در تو قرار دادهاند.
ـ خيال خوب بهتر از خواب خوب است.
ـ اين سنت خداست كه هر محمودي را محسود قرار داده است.
ـ وقتي محسود واقع شدي، نعمت محمود را بياب و به آن مشغول باش.
ـ در مبارزه با سرمايه دار، مواظب باش كه حسد دخالت نكند.
ـ هرگاه بخار عصبيت را در خود ديدي، نه امر به معروف و نهي از منكر كن، نه هيچ كار ديگر.
ـ مثل علي (ع) به حسود اكرام كن، گرچه او را دوست نداري.
ـ كتاب نفس را قبل از هر كتاب ديگري مطالعه كن.
ـ طلب با استحقاق كن، نه طلبكاري!
ـ مكاشفاتي كه انسان بدون استحقاق ميگيرد، مانع راهش ميشود.
ـ تعليم و تعلم مقدمه عبادت، و آن، مقدمه معرفت، و معرفت، مقدمه محبت است.
ـ در مراحل آخر، سالك گناهي جز نظر به حكمتها براي خود متصور نميبيند.
ـ توقفهاي سلوك، از خود سالك، و در حقيقت موقفي براي محرم شدن است.
ـ بهجتهاي اوليه براي راضي كردن نفس است.
ـ زيارتها را به هم متصل كنيد.
ـ اگر كسي گفت اينها همه خواب و خيال است، بگو، اگر هم اين طور باشد خواب و خيال خوب بهتر از خيال بد است.
ـ ما در تولد و شهادت ائمه سود ميكنيم؛ چون در شهادتشان هم به وصال رسيدهاند.
ـ يك آيه قرآن را خواندم سير نشدم، يك سوره خواندم و دست روي قرآن گذاشتم باز سير نشدم. بالاخره آن را بوسيدم و روي قلبم گذاشتم تا كم كم داخل قلبم شد.
ـ شصت، هفتاد سال است كه فقط كلاس آمادگي درس ميدهم.
ـ محبت كن تا محبوب آسمان و زمين شوي.
ـ هر چه غم ميآورد فراموش كن.
ـ كثرات غم ميآورد و وحدت، شادي.
ـ آنجا كه مانع بزرگ و بزرگتر ميشود، اميد به رفع آن هم زيادتر ميگردد.
ـ شرط زندگي و معاشرت را دعوا نكردن قرار دهيد.
ـ اينكه ميگويم نماز شب يا زيارت عاشورا را يك بار در سال يا در تمامي عمر بخوان، نظر به اهميت آن و سبك نشمردنش دارم.
ـ قبل از ايستادن به نماز هر بدبيني و انتقادي به خدا داري، با حمل بر صحت و خوش بيني رفع كن.
ـ ده روز ماندن در كربلا، براي رسيدن به ذي المقدمه كافيست.
ـ مستحبات را به علت بزرگيشان، اختياري كردهاند. پس آنها را سبک مشماريد.
ـ لاكردار او (امام خمینی) نصف بهشت را گرفت.
ـ اگر با قرآن انس پيدا كردي، آيات عذاب را هم شيرين خواهي يافت.
ـ چون گناه براي مؤمن مثل لباس عاريهاي است، مبغوض مؤمن است، هرچند انجام داده شود.
ـ «يا من اسمه دواء»، مرحلهاي ابتدايي است، كه اگر به قلب بنشيند «ذكر» ميشود.
ـ نداي مظلومين در زندانها حتي مانع استجابت دعاي پيرزنها ميشود.
ـ نقايص زندگی مادي، همانند خال وجه مهرويان است.
ـ فقه، مشكل گشاست نه مشكل زا!
ـ قبل از اينكه دنيا تو را بغل كند تو او را بغل كن.
ـ اهانت به يك ولي خدا هرچند با عدم توجه باشد، اثر وضعي خود را دارد.
ـ اگر با محبت نميتواني حركت خود را سريع كني، لااقل سعي كن شاگرد خوبي باشي.
ـ قبل از اينكه در مباحث حوزوي غرق شوي و بگويي اين خبر «ضعيف» است و آن روايت «ضعيفه»، مزه آنها را بچش تا نورانيتش را دريابي.
ـ اگر مكاشفه يا خواب خوبي داشتي، دنبال نقص آن برو، و اگر بلايا بر تو نازل شد دنبال نقطه مثبتش بگرد.
ـ اگر ميخواهي «ادب» يّات بخواني در قرآن تفكر كن.
ـ سواد و مال و مقام خود را انكار كن!
ـ خداوند غصه را با قصه مداوا كرده است.
ـ پيدا شدن غصه، بشارت دهنده نزديك شدن راه است.
ـ دنيا را يك بار نگاه كن و آخرت را چند بار!
ـ كسي كه اراده اش فاني درخواست الهي است، معصيت برايش بيمعناست.
ـ فرج براي كساني كه به آنها نزديك هستند، نزديك است، و از اول هم نزديك بوده است.
ـ گرفتار چيزي جز «گرفته يار» نيست.
ـ چنان وضو بگير كه گويا او در حال وضو دادن توست.
ـ محبت، اصول دين است؛ و فروع آن، فروع دين.
ـ مگر ميشود محبت خدا را بدون حب بندگان او در دل داشت؟!
ـ من يك صحرايي استاد نديده بودم كه كربلا مرا به مقصود رسانيد.
ـ سعي كنيد نبضتان نزند و خونتان نجهد.
ـ تا ميتواني ذكر را كم بگو تا قدرش را دريابي.
ـ وعدهها را هر وقت گرفتي معاد است.
ـ هر چه درد را اشكار كني، دوا ديرتر پيدا ميشود.
ـ نصف نكاح، آسماني است.
ـ اگر زن با مرد مدارا كند، نصف اعمال مرد از آن اوست.
ـ كسي كه مقصد دارد ديگران را اذيت نميكند.
ـ پول را پلي جهت حركت خود قرار ده!
ـ هم بزرگ آفريدت، هم بزرگ!
- بزرگ بزرگ آفرید، قدیم قدیم آفرید، عالم عالم آفرید!
ـ اصلاح كن تا مصلح شناس شوي.
ـ براي «فقير» فرق نميكند پولدار باشد يا بدون پول.
ـ دنيا را در كنار و حاشيه كارتان قرار دهيد.
ـ شكايت خدا به خدا، ايمان محض است.
ـ به محض فهميدن يك معنا نايست، آنقدر جلو برو تا چيزي نفهمي!
ـ عفت همسايه عصمت است.
ـ خدا را نميتوان ديد؛ ولي ميتوان لمس كرد.
ـ طلبه يعني كسي كه حقيقتي را مؤدبانه طلب ميكند.
ـ كمال مرد آن است كه خانواده اش از او راضي باشند.
ـ اول دعواهايت را حل كن، بعد عبادت كن.
ـ ميهمان شو تا دنيا به تو نمود نكند.
ـ صبح معلوم ميشود، شب رو چه كرده است.
ـ در «نفهمي» بهتر ميتوانم تماشا كنم.
ـ انچه «هست» بوده و هست و خواهد بود، و انچه «نيست»، نبوده و نيست و نخواهد بود، آنچه «هست و نيست» هم نيست.
ـ معراج پيامبر (ص) يكباره رسوا شد.
ـ هرچه پيش رويم، شتاب حركتمان زيادتر ميشود.
ـ ما نگاهمان هميشه به چيزهايي است كه هنوز تفضل نكرده است.
ـ پست ترين نتيجه ازدواج، كاستن شهوت و تعديل رواني است.
ـ دل هيچ كس را خالي نكن!
ـ از هيچ چيز رم مكن!
ـ محكوم او شو تا حاكم شوي.
ـ اينكه ميگويند رفيق راه گاهي مانع ميشو د، توهمي بيش نيست.
ـ چهلم گرفتنها ممكن است مكاشفاتي آورد كه سد راه سالك ميشوند، سالك بايد در طريق خود دست خالي و بيچيز باشد.
ـ اگر دقت كنيد فشار قبر و امثالآن در همين دنيا نيز قابل مشاهده هستند.
ـ من هيچ ظلماتي نميبينم؛ هرچه هست خوبي است.
ـ راه باز است، آنهايي كه ميگويند آدم شدن محال است، خودشان در گردنهها مانده اند!
ـ ملا شدن چه مشكل، آدم شدن چه راحت!
ـ مبلغين جهنم ساز از جهنم بدترند.
ـ به انداز سرمايه عمل كن (نه بيشتر نه كمتر)، و اهل معامله نقد باش.
ـ هرگاه سرعتت زياد شد، تأملي كن و ببين چه كسي با تو است.
ـ بعضي ميگويند جبر است بعضي به تفويض معتقدند، تو كاسبي خود را بكن.
ـ غم روي غم، عقدهها را باز ميكند.
ـ شما پسر (نعمت) را حفظ ميكنيد و دختر (رحمت) شما را.
- دخترت را به یاد خانم فاطمه ببوس.
ـ قبل از آنكه اسلام را بپذيري، اسلام تو را در برگرفته بود.
ـ اگر در خود يا ديگران بهر دليلي، نقص و گناهي ديدي، استغفار براي خود و ديگران كن.
ـ همه چيز، همين الان فاني است. چيزي جز خدا نيست.
ـ نزد سلطان، با دست خالي بايد رفت.
ـ اجر سالك، كف جاده است.
ـ اول دوستشان بگير، بعد به سمت آخرت برو: «الرفيق ثم الطريق».
ـ تحير يعني جهل در عين علم داشتن: «رب زدني تحيراً».
ـ ببين در صبح عاشورا، (در شك و ترديد) هستي يا در ظهر و عصر آن.
ـ تا وقتي جسم داريم، گريه ميكنيم.
ـ احاديث جنبه خلقي، و قرآن جنبه الهي پيامبر (ص) است. هنگام قرن خواندن، وجود پيامبر (ص)، محسوس نيست.
ـ وقتي به مقصد رسيدي، مكاشفات و لذات بين راه، قطع ميشود.
ـ بدن مؤمنين، تربت است.
ـ آداب و رسوم، فلسفه احكام اسلام را مسخ كرده است.
ـ كوچههاي دنيا، بن بست است.
ـ جبر در ابتدا تلخ، و در پايان شيرين است.
ـ برخي فوت كردهاند ولي هنوز لحظه مرگشان فرا نرسيده است.
ـ در بهشت، هر بار در همه نقاط آن، فقط يك نوع غذا ميدهند.
ـ خود نماز از مزد آن بهتر است؛ پس هرگز به تعويض آن دو راضي مشو.
ـ احسان، زودتر از شمشير انسان را شهيد ميكند.
ـ ما موظف به آخرتيم، اصلاح امور دنيا وظيفه خودشان است.
ـ اميدوارم كاستيها را نبينيد. اگر هم ديديد دم نياوريد.
ـ توجه به نماز، نماز است و توجه به دنيا، دنيا.
ـ اهل سلوك ميگويند دنبال خدا برويم. من ميگويم جايي را پيدا كنيد كه خدا نباشد.
ـ در زيارت و عبادت، قلب را جلو بفرستيد.
ـ بعد از هفتاد سال نفهميدم معصيت بهتر است يا عبادت (سيئه تسوئك خير من حسنه تعجبك).
ـ بعضي با مكاشفات پشت در ميمانند.
- مکاشفه شهود نفس و فجر کاذب است، و معاینه شهود روح و فجر صادق.
ـ دست خود را آهسته حركت دهيد كه ملائكه اذيت نشوند.
ـ لب اخلاق دو كلمه است: مرنج و مرنجان.
ـ دل به شكل پنهاني از ضرري كه به نفس ميرسد، كيف ميكند.
ـ علي (ع) خدا نيست، ولي از او هم جدا نيست.
ـ تسبيحات حضرت زهرا (ع) خواطر را زائل ميكند.
ـ بالعين ميبينم كه همه موجودات در حال تسبيح اويند.
ـ همه جا خلوت است، در شلوغيها هم جز خلوتي نميبينم.
ـ ما ميگيريم و شاكريم، او ميدهد و شكور است!
ـ دندان طمع دنيا و آخرت را بكن، ولي هرچه خدا عطا كرد بپذير.
ـ مردم را از «هيچ» چيز نترسانيد!
ـ وظيفه ما مردن، و كار او حيات دادن است.
ـ نفحه الهي هر آن ممكن است برسد، ضرورتاً نياز نيست هنگام دعا يا جلسه عارفانه باشد.
ـ اگر مغموم شديد و زانوي غم در بغل گرفتيد، «در» را باز بگذاريد.
ـ بر الاغ تن سوار شويد تا «بُراق» شود.
ـ شنا كردن را ياد گيريد تا بر امواج درياي نفس و دنيا شناور شويد؛ در آن صورت است كه ندا ميرسد رداي ربوبيت را به جاي رداي عبوديت در بر كن.
ـ دروغ، واقعيت ندارد.
ـ باور كن تا ياورت شود.
ـ شادي دنيا، اندك است.
ـ مؤمن، چهار فصل دارد.
ـ (در امور اخروي) نقد بخريد و نقد بفروشيد.
ـ خدا و معصومين دو بار تنزيل كردهاند و ما ديگر حق تنزيل نداريم.
ـ در كارهاي اجتماعي، براي تجلل وارد شويد نه تذلل.
ـ باب علم منسد نيست!
ـ قيامت هر كس، وقتي است كه چشم دلش باز شود.
ـ آمادگي، بهتر از عمل است.
ـ آنها حاضرند به شما نسيه بفروشند، ولي شما نقد بگيريد.
ـ بهترين عطيه خدا به زاهد و عابد آن است كه زهد و عبادتشان را از آنها بگيريد.
ـ خدا عباد خود را با «تير» و «تور» و «تار» صيد ميكند.
ـ شرط جذبه، ادب است.
ـ هيچ گاه خلاف فطرتت قدم برمدار.
ـ رضا بالاتر از يقين و تسليم است.
ـ هنگام بلا، حيله نزن كه بدتر ميشود.
ـ سير همه انبياء، براي تك تك شما وجود دارد.
ـ ائمه و انبياء به دنبال ما در دنيا آمدهاند.
ـ حب و محبت در سرّ شماست.
ـ ولايت، چارچوبها را ميشكند.
ـ آسان ترين راهها، راه خداست.
ـ به زن خود به نيت فاطمه الزهرا (س) خدمت كن.
ـ آتش محبت سرد است و آتش جهنم را خاموش ميكند.
ـ شخص هر چه لذتهاي معنوي را نچشيده باشد، لذتهاي مادي برايش جالب تر است.
ـ به هر چه تن دادي، باطل ميشود.
ـ حكيم است، ولي محكوم حكمت نيست.
ـ آتش دنيا از جهنم است.
ـ اگر زن و دنيا و آخرت و عبادتت را گرفتند، سكوت كن كه تنها آنهاست كه ميماند.
ـ بذل خود، مستجمع تمام نيكوييهاست.
ـ آمديم جان و مال خود را با او معامله كنيم، چون ديديم خودش مالك است، اصل بيع باطل شد.
ـ هر وقت از خدا رضا شدي، حضرت رضا (ع) را زيارت كرده اي.
ـ اميدوارم خدا را «ياد» نكني.
ـ «حكمت»، يعني محكوم او واقع شوي.
ـ اجتماع آتش است، كسي بايد داخل شود كه آتش خاموش كن باشد.
ـ شايد رحمت خدا در آنجه نداده بيشتر از چيزهايي باشد كه عطا كرده است.
ـ خير را جبراً به ما دادهاند.
ـ راه ولايت كاري به معلومات و اعمال ندارد.
ـ با نفس خود هم بحث نكن.
ـ نفي خواطر چالهاي است كه مستجمع تمام شرور ميباشد!
ـ خوف، در دل رجاء وجود دارد.
ـ هزار دوست كار يك دشمن را نميكند.
ـ هر كس امام رضا (ع) را زيارت كند، از خدا راضي شده و هر كس از خدا راضي شود، اما مرضا (ع) را زيارت كرده است.
ـ «زيارت» يعني حضور مزور نزد زائر.
ـ هنگام زيارت، دل را جلو بفرست.
ـ هيچ گاه به شكل كامل از حرم حضرت معصومه (س) سيراب نشده ام.
ـ امراض «از» شما، و دارو «درون» شماست.
ـ مبادا گل، شما را از باغبان غافل كند.
ـ اگر خدا را حاضر ببيني، خواب و مكاشفه كم ميشود.
ـ مس بالاتر از خواندن و ديدن است.
ـ پيامبر آن قدر فاني است كه در خواندن قران اصلاً او را نميبيني.
ـ عصياني بالاتر از عجز نيست.
ـ نصفه اول راه با حب و بغض، نصفه آخر با حب، و هنگام رسيدن به مقصود، ترك آن دو است.
ـ گدايي و فقر، كار دائمي ماست.
ـ ما همه «من يشاء»ها را «من تشاء» كرديم.
ـ صاحب كلام، در كلام خود ظاهر ميشود.
ـ اگر در فعلت تقلاً بزني «سحر» ميشود و الا معجزه (و كرامت) است.
ـ اگر نفس خود را سگ ببيني، ازخدا شكايت ميكني و با همه سر جنگ خواهي داشت.
- چون خودش فرمود به هنگام رفتن به خانه دیگری اجازه بگیرید، بدون اجازه وارد خانه دل ما نمیشود.
ـ صاحبخانه به شيطان اجازه نميدهد ميهماناني كه خودش را ميخواهند، وسوسه كند.
ـ ما حيله ميزنيم و تملق ميكنيم تا به او نزديك شويم، وقتي ميبينيم او خودش به ما نزديكتر شده است، مضطر ميشويم.
ـ پس از «طلوع» (صفات درون خود) مطالعه كن.
ـ اين كمال لطف اوست كه شرك را نميبخشد.
ـ غير معصوم ، مشرك است.
ـ به ديدن «افراد» برويد تا مقدمهاي جهت ملاقات يار شود.
ـ تمامي عبادات ما تملقي براي قرب به اوست.
ـ در خير، جبر محض حاكم است.
ـ محروميتهايي كه سالك در راه متحمل ميشود، انذارهاي اوست.
ـ يك «مبشّر» براي تهران زياد نيست!
ـ از تاريخ، «امام» را بشناسيد، ولي از درون خود حركت كنيد.
ـ شخص هر چه لذتهاي معنوي را نچشيده باشد، لذتهاي مادي برايش جالب تر است.
ـ قبلاً با نور ولايت آميخته بوده اي. الان اگر سر درگم شدي، «استصحاب» را جاري كن!
ـ مدارا، اثر ايمان قوي است.
ـ جمال، ميوه محبت است: «يا من اظهر الجميل».
ـ حور العين، همان مژگان چشمند.
ـ عشق بالاترين علوم است.
ـ علي (ع) در دل شما خانه دارد. مبادا او را خانه نشين يا شهيد كني!
ـ تجويد مضامين قرآن را از بين برده است.
ـ نمايش نشانه عجز است.
ـ اگر افعالت را از خدا ديدي و كارهاي او را حمل بر صحت كردي، ظهور حجت خدا ميشود. اگر هم از خودت ديدي استغفار ميكني و به هر حال به همان شاهراه ميرسي.
ـ صوم و صحت مربوط به عبادات و راه بندانهاست، نه ولايت.
- هر وقت در زندگیات گيری پيش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟
- زيارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زيارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن!
- بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردايمان غصه دار و نگران باشيم.
- خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سالهای بعد را هم میخواهيم!
ـ آن كس كه ميگويد راه به خانه عصمت بسته است، مشخص نميكند پس ما كجا (و سر کدام سفره) براي خوردن باید برويم.
ـ بالاترين نقص براي امامان اين است كه «ما» تعريفشان را ميكنيم.
ـ دنيا براي «مؤمن تنها»، سجن است.
ـ عقل، عقال قلب و محبت است.
ـ هرچه به خدا اعطا كني، او هم به تو واگذار مينمايد.
ـ شب قدر، وقت قالب كردن خود در آنهاست.
ـ رفتم او را وكيل كنم، ديدم وكيل بوده است.
- وقتی با حضرت عزرائيل رفيق شوی، غصههايت کم میشود.
ـ هر چيز جديدي كه خدا عطا ميكند، از همه قديميها ارزشمندتر ميباشد.
- آمادگی بايد داشت، نه عجله، برای مردن.
ـ در مسائل دنيوي اول ديگران را بخوران و در مسائل معنوي اول خودت بخور (دنيا را اول به خانواده بعد به ديگران و آخر خودت بخور. مسائل معنيو و اخروي را اول خودت بخور بعد به خانواده و ديگران بده)
ـ طالب دنيا مونث، طالب عقبي مخنث و طالب مولي مذكر است.
ـ مدير كسي است كه مداراي بيشتري دارد.
ـ ضيق صدر و خسمت از پايين، و سعه صدر وجود از بالاست.
ـ علي (ع) همه جا هست.
ـ علي (ع) مظهر اعمال و ماه رجب، محمد (ص) مظهر صفات و ماه شعبان و خدا مظهر ذات و ماه رمضان ميباشند.
ـ اهل احتياط نسبت به (در نعمتهاي دنيوي)، محب مولي نيستند.
ـ اميدوارم خود را در ظهر عاشورا ببيني، نه در شب و صبح آن.
ـ اگر دو مؤمن با هم يكي شوند، براي آنها ظهور حجت خدا ميگردد.
ـ محبت و فطرت، راه و رهبرند.
ـ كمال مؤمن در آن است كه قوه رد نداشته باشد.
ـ بت پرستي، سايه خداپرستي است.
ـ اول تأكيد بر معامله نسيه داشتيم. بعد به معامله نقد و يكجا راضي شديم. (ان الله اشتري ...). وقتي فهميديم خود او مالك واقعي است، بيع باطل ميگردد.
ـ مديريت و مدارا كنيد، نه سلطنت!
ـ به نيت غناء، دست خالي مشو!
ـ بهتر آن است كه قبل از به سنگ خوردن سر، راه فقر را انتخاب كني.
ـ مكاشفه بر خلاف معاينه، ناپايدار و ناشي از فعاليت خلق است و ممكن است خوب یا بد باشد.
ـ راه محبت اسباب نميشناسد.
ـ در راه محبت، قصد و قاصد و مقصود يكي ميشود.
ـ اگر جوارح و اعمالت را به ديدي، به صاحبش برگردان!
ـ مؤمن نه نظريه ميدهد، نه بحث ميكند.
ـ مؤمن هميشه باكره است.
ـ هيچ كاري سخت تر از بيكاري نيست.
ـ او يسر را برايت اراده كرده، پس با تقلا و نفله كردن راحتي سعي نكن به آن برسي.
ـ احتياطاً كارهاي خوبت را هم زمين بگذار.
ـ محبوب و مذكور و معبود بهتر از محبت و ذكر و عبادت است.
ـ رفقا جان منند، جانان منند.
ـ صفا حظ شما از محبوب، و وفا حظ محبوب از شماست.
ـ دوست گرفتن از فروع دين، و حفظ دوستي از اصول دين است.
ـ هرچه محبت زياد شود، عبادت كمتر ميشود.
ـ «عيش» دنيا و آخرت مال مؤمن است.
ـ هر كس مقرب تر است، در برخورد با گناهكاران و ديگران سعه صدر بيشتري دارد.
ـ خانه هر يك از شيعيان، خانه اهل بيت است.
ـ مؤمن به اين دليل كه «دولت» دارد از «قدرت» استفاده نميكند.
ـ قبول كردن صلح، صلح است.
ـ عبادت و معصيت، در مقابل ولايت، هيچ است.
ـ او از رگ گردن به ما نزديكتر است، ولي ما ازا و فرسنگها دوريم.
ـ هنگام ظهور حضرت (عج) روزها بلندتر ميشود.
ـ روز محكم، و شب متشابه است.
ـ هر مؤمني در سير خود لااقل يك بار از منزل هر پيامبري ميگذرد.
ـ اگر به بطن آيهاي پي بردي، بقيه آيات و روايات را بهتر ميفهمي. پس معلوم ميشود حجاب از تو برداشته شده نه از آيه و روايت!
ـ ولايت بيرحم است.
ـ هرچند جمال از جلال بينياز است، ولي جلال حافظ جمال ميباشد.
ـ محبت مرزهاي جلال را بر ميدارد.
ـ بهترين اعمال صوم و صمت است و خودش قبل از ديگران به آنها عمل نموده است.
ـ قامت امام (ع) عين قيامت است.
ـ تمامي اولياء و انبياء در خانه دل مءمن جاي دارند. اميدوارم صداي حكمهاي ابوالفضل (ع) را در قلبت بشنوي تا در راهت قرص بماني. اميدوارم طعم صبر زينب را در وجود بچشي!
ـ براي بزرگ هديه كوچك مناسب تر است.
ـ غربت نشانه عوض كردن كلاس است.
ـ به دليل كم بودن بشارت، وجدانها و فطرت در نطفه خفه شده است.
ـ خدايا! به جاي تبديل سيئه به حسنه، عاصي را مطيع كن.
ـ جاودانگي در بهشت از فضل الهي است.
ـ «توفيق» يعني اينكه «تو» با خدا توافق كني.
ـ هر كي (با او) صلح كند، مصلح (عالم) را ميبيند.
ـ فقط خدا ميتواند انسان هلوع را سير كند.
ـ سر جانماز، جاي نياز است نه ناز؛ هر چند تنها نازخر، خداست.
ـ هر وقت دلت خنديد، در باز شده است.
ـ ائمه فروع را در اصول ميديدند، شما لااقل اصول را در فروع ببينيد.
ـ اهل دنيا براي گرفتن ميدهند، ولي اهل آخرت براي دادن ميگيرند.
ـ اگر كُره را براي دنيا و شهوت را براي اخرت قرار دادي، فاصلهاي بين تو و معبود باقي نميماند.
ـ به اشتباه در جامعه ما شايع شده كه راه خدا همراه با اخم و كُره است.
ـ اجساد آنها به دليل لطافتشان درون اجساد ماست (اجسادهم في الاجساد)
ـ دنيا نيست، برزخ هست و نيست. قيامت هست. آنچه نيست، نيست. آنچه هست و نيست، نيست. فقط آنچه هست، هست.
ـ به يقين ميگويم محبت جلوي عمل زياد را ميگيرد.
ـ عبادتي كه طلبكاري همراه داشته باشد، به درد نميخورد.
ـ از بس مضامين قرآن را تنزيل داده ايم، امام (ع) را نميبينيم و ميگوييم او غائب شده است.
ـ ميگويد ستر كن تا مثل خودش ستار شوي.
ـ نام حسين (ع) خالق گريه است.
ـ در تو استعداد ديده كه بلايت ميدهد.
- لا اله الا الله همه اغیار را بیرون میکند.
- تمامی اختراعات و اکتشافات جلوهای از لا اله الا الله است.
ـ هرچه به آخرالزمان نزديك شويم، راههاي متعدد يكي ميشوند، كلمههاي علمي كم ميشوند، نماز و روزه در لا اله الا الله حل ميشوند؛ و بالاخره، فقط «الله» ميماند و به «لا اله» توجه نداري.
ـ در زمان ظهور و رجعت ما را بالا ميبرند تا آنها را ببينيم، نه اين كه آنها را يكبار ديگر پايين آورند.
ـ علم آخر الزمان و فضل خدا، علم بعد از عمل است.
ـ ذات و فطرت همانند حكومت صاحب الزمان دين جديدي است؛ ولي در عين حال، قديمي تر از جديدهاست.
ـ در آخرالزمان، استاد در شاگرد و مربي در مربا تجلي پيدا ميكند.
- مؤمن در ابتدا از زمان و مکان بهره میبرد، بعد به آنها بهره میدهد.
ـ آن قدر بشر اختراع كرده كه فرصت استفاده از قبليها را پيدا نميكند.
ـ امام (ع) هرگز غائب نشده و نميشود؛ ما او را نميبينيم.
ـ نداي «هل من ناصر ينصرني» براي گرفتن دست است، نه كمك به حسين (ع).
ـ روش من فقط «خودنمايي» است. ميخواهم خودم را آن گونه كه هستم بنمايانم تا خدا ظاهر شود. من «عبد» هم نيستم؛ چون تشخصي ندارم كه بگويم «من» عبد هستم.
ـ قسم ميخورم شما همانند سنگي كه آسمان به زمين آمده، بكر اينجا نشسته ايد، و هيچ مسئلهاي از جمله گناهان پدرانتان در شما مؤثر نبوده است.
ـ محبت، تحيرآور است.
ـ علوم (رسمي) زايل كننده نورند.
ـ چرا با زحمت علومي كسب ميكنيد كه آخر بايد بگذاريد و برويد!؟
ـ مردم چنان دور خود را شلوغ كردهاند كه اصلاً منتظر او يا نفحهاي از نفحات رحماني نيستند.
ـ ائمه (ع) هيچ گاه ابتداءاً از شرور (و صفات عدمي) بحث نكردهاند.
ـ اين همه قبض و بسطي كه ميدهد (كه گاهي هم بيحساب است)، براي ظاهر كردن خودش است.
ـ خواستهاي مردم از حد يك «نشانه» فراتر نميرود.
ـ خدا گفته به فكر آخرت خود باشيد، دنيايتان را من تضمين ميكنم. مردم گفتند دنيايمان با ما، توهم آخرتمان را يك كاري بكن!
ـ اگر بين دو نفر در امت تفرقه ايجاد شود؛ كل امت ضرر ميبيند.
ـ بزرگ قوم و مسئول خانواده، بايد اختلافات را ناديده بگيرد.
ـ از هيچ كس نترس؛ و دست خالي بودن خود را نشان بده.
ـ «حقيقت» مؤمن و كربلا و مكه وادي امن است.
ـ هر غصهاي به تو برسد، جنگ با خداست.
ـ تقوا بدون محبت و دوستي، يعني جفتك انداختن.
ـ اول ميگويد مال و جانت را بده، بعد نه تنها پس ميدهد، بلكه از معلوم ميشود از اول مال خودش بوده است.
ـ سه صفت مانع راه انسان است: كبر (صفت شيطان در مقابل خدا)، حرص (علت بيرون رانده شدن آدم)، و حسد (علت نزاع فرزندان آدم).
ـ حرص مربوط به چيزهايي است كه نياز نداري.
ـ همه در حال سير و كمالند، حتي كفار و اشقيا.
ـ در آخرت بيپدر و مادريم!
ـ هر كس نزد من آيد، دينش را از دست ميدهد. دين الله بيديني است.
ـ «عبد» هيچ چيز از خود ندارد، حتي اصل وجودش را.
ـ بگو او با من است، نه اينكه من با او هستم.
ـ يا من يبدل السيئات حسنات! اصل وجود و خودم را عوض كن.
ـ هم در راه عرفان مرسوم و هم در راه محبت، احتمال نرسيدن به مقصود وجود دارد.
ـ فيض خدا اقتضاء ميكند احتمالاً «آدم»ها و «خاتم»هاي ديگري قبل، بعد و مقارن ما وجود داشته باشند.
ـ به جاي اين كه مطالعه كني و عمل را به خود تحميل نمايي، ذاتت را نوراني كن تا اعمال نيك از آن صادر شود.
ـ بعد از هر بار غفلت (در عبادت يا گناه) ذاكر شده و توبه ميكنيم. كثرت توبه به ما پيشرفت ميدهد.
ـ آخر كار علم و جهل يكي ميشود، چرا كه بندهاي نميماند كه علم يا جهل داشته باشد.
ـ در مرحله آخر ميفهميم او حدي ندارد كه امكان داشته باشد از حد او تجاوز كنيم.
ـ هرچه علما زيادتر بحث ميكنند، بيشتر اقرار ميكنند كه گم شدهاي دارند.
ـ يكي از صفات مؤمن حب به نساء (نه مرأه) است، چون زنان مظهر جمال و عجزند.
ـ اسامي خدا، همه اسم اعظمند.
ـ لعن براي اين است كه با «آنها» مخلوط نشوي.
ـ هنگام لعن، پشت به دشمن، و رو به محمد (ص) و آل محمد (ص) كنيد.
ـ مرحله بالاي لعن آن است كه معلون را ياد نكني.
ـ فقط در راستاي رسيدن به «مقصد»، مطالعه و فعاليت كنيد.
ـ غفلت بعد از جا افتادن موتور حركت، خوب است.
ـ تحير (برخلاف عبادت و زهد) ناشي از محبت است و زيادترش را از خدا ميخواهيم.
ـ تحير (برخلاف گمگشتگي) همراه با آگاهي است.
ـ هم در راه محبت و هم در راه عبادت و ذكر، احتمال سقوط وجود دارد.
ـ نميتوان به شكل مطلق مشخص كرد كدام راه بهتر است.
ـ سجده انسان را لاغر ميكند، و تسبيح، چاق.
ـ در مراحل بالا، خدا غيرت و ايمان را هم از ما ميگيرد، شهوت عامل حركت به سوي خدا ميشود، و معلوم ميشود كه (طبق عقل ما) هيچ چيز دليل هيچ چيز نميشود.
ـ در مراحل بالا از استغفار هم بايد استغفار كرد؛ چون دوئيتي نيست.
ـ شفاعت بالاتر از توبه است.
ـ روحاني ممكن است با نور، يا بدون نور باشد.
ـ خدا احكامي مثل خمس و صدقه را به ما ارائه كرد، تا كه به ملاقات او برويم، ما آنها را پذيرفتيم تا بهتر زندگي كنيم و به ملاقات او نرويم!
ـ مقداري ظلم واجب است! به قول حافظ رستگاري جاويد در «كم» آزادي است.
ـ مؤمن آدمخوار است.
ـ آن كاري كه خيلي دوست داري، زياد انجام بده تا از ذائقهات بيفتد.
ـ هنگام اطاعت، ديد اين نفس كوچك است كه دارد نفس بزرگتر را عبادت ميكند.
ـ چيزي كه داري به زير دستها بده، تا بالاييها هم به تو بدهند.
ـ هيچ نقشهاي براي تقرب، بهتر از نشستن با زيردستان نيست.
ـ خدا بعد از آن كه در معاد پاداش نيكوكاران و بدكاران را داد، همه را از لطف خود سيراب ميكند، تا اثبات كند شريكي ندارد.
ـ پيغمبر ما هر كار خوبي كه 124 هزار پيغمبر كردند، به تنهايي انجام داد.
ـ داستان خلقت، حركت از وحدت به كثرت، و قصه معاد، حركت از كثرت به وحدت است.
ـ ظهور خدا چيزي براي غير نگذاشت كه بتوانيم دنبال آن بگرديم.
ـ اين كه ائمه (ع) را اسم ميبرم براي اين است كه راه را گم نكنيد، و الا جز خدا كسي وجود ندارد.
ـ منهاي خدا هيچ چيز نيست، راحت بخوابيد!
ـ محبت، مرحلهاي بالاتر از تقليد است.
ـ منبر كه ميروي، اگر خودت كيف كردي، دیگران هم كيف ميكنند.
ـ نماز كه خواندي، اداي وظيفه كرده اي؛ اگر خودت آن را قبول كردي، او هم قبول ميكند.
ـ ولايت نه تنها معصيت، بلكه خود عاصي را نيز تبديل ميكند.
ـ در تمام عمر جز خوبي نديدم.
ـ وقتي غذا [ي معنوي] ميخوريد، لقمه بزرگ بگيريد.
ـ نگاه كردن حرم بالاتر از ذكر گفتن و زيارت خواندن است.
ـ به علم و هرآنچه كه داريد تكيه نكنيد.
ـ اين علمي كه هرچه ميخواني شكاك تر ميشوي، علم واقعي نيست.
ـ شب ما را فراگرفته است، لااقل بين الطلوعين باشيد.
ـ خدا پيامبران را اضافه بر سازمان فرستاد.
ـ صاحب راه ضامن راه است.
ـ اگر واقعيت ظهور را بفهمي، دير و زودش فرقي برايت ندارد.
ـ همين كه اجازه داد پهلويش بنشيني، گناهانت را آمرزيده است.
ـ گفتي هزار (يا هفتاد) حجاب ظلماني و نوراني بين تو و خدا هست، ولي نگفتي كه قدرت خدا آن قدر زياد است كه ميتواند به يكباره همه را بردارد!
ـ بشر هرچه جاهل تر، تلاشش (در رياضت) بيشتر!
ـ هستي او، ذكر و فعل و هستي ما را زايل كرد.
ـ شيطان را خدا براي نظم جهان آفريد.
ـ به وساوس شيطان توجه مكن و راه خود را برو! وقت خيلي كم است و راهي از تراب تا رب الارباب در پيش داريم.
ـ منشأ مشكلات حكومت (و خانواده)، ايجاد توقع (و قول دادن نسبت به كارهاي انجام ناشده) است.
ـ اگر دندان طمع را از دنيا كندي، نقطه «زحمت» تشريف ميبرد؛ و تبديل به «رحمت» ميشود.
ـ هر لقمهاي كه دهان شخصي ديگر گذاشتي، خود را سير كردهاي.
ـ اهل محبت با سرعت راه ميروند، و اهل شيطان، با عجله.
ـ با كاغذ نميشود ارشاد كرد. تا ميآيند آن را پيدا كنند و بخوانند، اوضاع عوض شده است.
ـ خورشيد طلوع و غروب ندارد. قبل از قيامت ممكن است خورشيد از غرب طلوع كند.
ـ تو خود گل سرسبد آفرينش باش، و به تلفات كارخانه خلقت توجه مكن.
ـ مؤمن چون در راه است، هرگز دو بار پايش در يك چاله نميرود.
ـ بعد از درك شب قدر، دیگر حق نداري از عيوب و نقايص سخن بگويي.
ـ عدالت محبت نميآورد.
ـ محبت، از تصدي بالاتر است [در باره «من كنت مولاه فعلي مولاه»]
ـ محبت اميرالمؤمنين (ع) دين را از دست انسان ميگيرد [عمل هست، توجه را ميگيرد]
ـ ولي فقيه كسي است كه با حل مشكلات مردم، آنها را به خود علاقمند كند.
ـ اول «فقيه» را معنا كن، بعد اطاعت او واجب نما.
ـ اساس ولايت فقيه، محبت و خيرخواهي است.
ـ ولي فقيهِ خودت باش.
ـ وادي امن، دل مؤمن است.
ـ اصول الدين عطاست، و فروع الدين تشكر.
ـ كوچههاي دنيا بن بست است، و ممكن است سر بشكند.
ـ خدا لولو را نشان ميدهد تا هلو را بگيري!
ـ خدا نظام هستي را كامل آفريده، اگر ميخواست شيطان را خلق نميكرد.
ـ خدا موانع را قرار داده تا براي سلوك تحريك شويد.
ـ اگر خود را گنهكار ديدي و از درون خود شروع كردي، به نتيجه ميرسي؛ اما اگر از بيرون نگاه كردي و خود را با ديگران مقايسه نمودي، گيج ميشوي.
ـ اجابت قبل از دعاست، اين از اسرار الهي است.
ـ اين كه شيره را «بخوري» و بگويي شيرين است، كرامت است.
ـ نفي و اثبات مربوط به فاعل (و خود تو) است، نه اشياء.
ـ دولتها همواره براي رسيدن به صلح، جنگ ميكنند!
ـ مولوي در مقام كشتي گرفتن با نفس (در دنيا)، شخصيت بزرگي بود.
ـ عطايا و نعمتهاي خدا را حاشا نزن!
ـ قيد مقصد را بزن، تا راحت شوي.
ـ مثل خدا، به غيرِ حساب عطا كن.
ـ عمل بدون توجه، قيمتي است.
ـ بينقشه كار كنيد.
ـ حرفهايي كه روي قاعده صحيح است، بدون مدرك بپذير.
ـ اهل آخرت آنجايي هم كه ميگيرند، در حال حا عطا هستند، اهل دنيا فقط ميگيرند. مؤمن [عادی] هم ميگيرد و هم ميدهد.
ـ هرچند ما از جهان عقب مانده ايم، ولي به هر حال جاي خوبي بيچیز شده ايم.
ـ آنقدر خود را بد حال نشان دادي كه هر كس تو را ديد گفت مثل اينكه سرپرستي ندارد!
ـ پيشرفت شما ناشي از تفكر بود، نه مطالعه.
ـ «ساعه» آن آني است كه گمشده پيدا ميشود.
ـ با عملهاي كم فرد زياد بگيريد.
ـ در رجعت، ما به آنها بر ميگرديم، نه آنها به دنيا.
ـ خواب و مكاشفه و خيال، موقت؛ ولي معاينه هميشگي است.
ـ بينشان راه رويد.
ـ اگر رفيقت ترك دنيا كرد، او هم قبرستان است.
ـ اگر همه خادم هم شوند (و سيد قوم هم خادم آنها باشد)، هيچ مشكلي در جامعه باقي نميماند.
ـ «وادي امن»، ايمن و محبت است، خودت هستي.
ـ آنهايي كه مرتب گناه و توبه ميكنند، بالاخره نجات مييابند.
ـ اولين مزدي كه به مؤمن ميدهند، خواب خوب است (ولي به هر حال «خواب» است).
ـ ناداني در پايان كار خوب است، ناداني اوليه جهل صرف است.
ـ طوري عمل كن كه خودت هم متوجه نشوي.
ـ تو نگاه نكن كه چه ميدهي، به كه ميدهي و چه قدر مي د هي؛ تا او هم با تو چنين كند.
ـ هرچه داري زمين بگذار، تا سبك شوي.
ـ مؤمن خودكار است؛ خودش گريه و قهر ميكند، بعد هم ميخندد و آشتي ميكند.
ـ مؤمن بهتر از نماز است.
ـ خدا هست، پس «نيست» نيست.
ـ يك گردنهاي هست به نام «گردنه يگانگي»؛ كه اگر ازآن گذشتي هرچه بگويي درست است.
ـ هر مخلوقي ـ و از جمله جهنم ـ فاني است؛ فقط خدا باقي است.
ـ خدا جهنم را خلق نكرد.
ـ خدا خيلي بزرگ است، ولي با شك و اشكال تراشي جور نيست.
ـ محبت مجازش هم حقيقت است.
ـ دعا بچه محبت است.
ـ سر جانماز به خودت نگاه نكن، فقط او را ببين.
ـ حُسنهاي خود را نزد حَسَن بفرست.
ـ اصل مقصد بزرگ است، پس با ناملايمات هم «بساز» [ساز بزن].
ـ سلوك دستگاه خاصي لازم ندارد.
ـ بعد از وصال، فراغ معنا ندارد. حتي دوري ممكن است بهتر ادب را برساند.
ـ مؤمن حقيقي مثل خدا بدون تحريك كار ميكند.
ـ با حديث اولوالالباب ره صد ساله را يك شبه ميتوان طي كرد.
ـ وقتي بزرگ از كوچك سئوال ميكند، ميخواهد به او نفعي برساند.
ـ شهداي راه «اسلام» [و نه ايمان] شهداي [جسم و] جمادند.
ـ مؤمن سالك در يك ساعت آخر عمر بيش از تمام زندگيش حركت ميكند.
ـ افراد را از صفت به موصوف سوق دهيد.
ـ خودتان علوم و كار روزمره تان را كنار نگذاريد، بگذاريد خدا همه چيزتان را بگيرد.
ـ در قيامت تمامي آثار به مؤثر بر ميگردد.
ـ در خصوص اعمالي كه در مراسم عزا و سفره انداختنها و... انجام ميشود، امر و نهي نكنيد؛ چون مربوط به (امامت و) اصول دين است.
ـ در باز است، قبول شما شرط است. رزق مشتبه و مانند آن را بهانه نكنيد.
ـ هستي خدا چيزي براي ما سوي الله باقي نگذاشت.
ـ «قل هو الله احد» بر لب مؤمنانِ در راه آخرت، مهر سكوت ميزند.
ـ «قل هو الله احد» نفي ما سواست، نفي «اله»ها. خدا گفت: مگر ما سوايي هم بود كه نفي شود!
ـ شيعه با صداي بلند ميگويد: «نميدانم، نميتوانم».
ـ در بهشت هم گاهي ياد دنيا خواهم كرد.
ـ در دنيا، محبوب بزرگتر از محب است؛ و در آخرت، محب بزرگتر از محبوب.
ـ اهل آخرت اشتها دارند و مرتب ميخورند، ولي نه گرسنهاند و نه سير ميشوند.
ـ شيعيان و اهل محبت اول ايمان ميآورند، بعد اسلام.
ـ ماسوي الله يك لقمه محمد (ص) هم نميشود.
ـ مكاشفات و كرامات بشر را گيج كرده است.
ـ ظهور بهجت كربلا در عصر عاشوراست.
ـ ايمان (شاگرد به استاد) مهمتر از خود درس است.
ـ استاد را نگاه كنيد، نه درس را.
ـ محبت، استاد بزرگ است.
ـ محبت خوب و بد را يكي ميكند.
ـ به دنيا فقط يك بار نگاه كن.
ـ آمدند اسلام را سياسي كنند، ايمان را هم نفله كردند.
ـ به مجردي كه در راه آخرت قدم برداري، دنيا برايت كوچك ميشود.
ـ مؤمن بيش از يك بار محاسبه نميشود.
ـ موجودات خداوند هر غذايي را فقط يك بار ميخورند.
ـ فقط در تنهايي و خلوت ميتوان با خدا ارتباط برقرار كرد.
ـ هرچه در دنيا هست، سايه دنياي ديگري است.
ـ مؤمن مثل شتر علوم قبل خود را همواره نشخوار ميكند.
ـ ام الكتاب دفتر كل است. مؤمن اگر به آن دست پيدا كند، به همه مقدرات راضي ميشود.
ـ اراه خود را نفي كنيد تا از «قدر» به «قضا» راه يابيد.
ـ بشر سعي ميكند اراده خود را در «قدر» قاطي كند، ولي قضاي الهي لايتغير است.
ـ توبه بازگشت از او به سوي اوست.
ـ جزاي محبت، معرفت است.
ـ يك الحمدلله نسيه هم نداريم، ولايت و محبت هم نقد است.
ـ من خودِ «انقلاب» هستم.
ـ نسبت به دوستان اهل بيت نوكري كنيد، نه ترحم!
ـ دوستان اهل بيت معلم سرخانه دارند.
ـ خداوند مرحمت كرده و به من قدرت داده كه بتوانم ولايت را در درونتان نشان دهم، ولي خودتان بايد بيابيد.
ـ هر وقت يافتي كه چشم در درون خودت است، شاكر ميشوي.
ـ اينكه ميخواهي نفي خواطر كني، خودش يك خاطره است.
ـ گُل را خار نكنيد، خار را گل كنيد.
ـ هر كس عالم يا نابغهاي شد، علي (ع) به قلب او يك تلنگر زده است.
ـ كلام اميرالمؤمنين (ع) قوت كمر شيعيان است.
ـ به جايي ميرسي كه در اعمال خودت پنهان ميشود.
ـ وقتي جانت خنديد، اولين ملاقات اتفاق افتاده است.
ـ گفتهاند راه اهل ايمان اين طور است كه در دنيا غم دائم دارند، در برزخ غم و شادي، و در آخرت شادي دائم، اگر وقت كني ميبيني آنها در دنيا هم شادند.
ـ به محض ملاقات حجت خدا، قيامت صغري بر پا ميشود.
ـ شأن خدا آن است كه مثل خودش ميسازد، و از اين كار وحشت ندارد!
ـ سعي كنيد يك «چرت» در دنيا «بخوابيد».
ـ اميدوارم خدا نشان دهد كه شب در حالي كه قلبتان بيدار است، ميتوانيد بخوابيد.
ـ حافظ آب صافي است كه عارف و مطرب از او ميگويند.
ـ اهل سير باشيد، كرامت توقف گاه است.
ـ كار خدا نشان دادن و كار ما شكر و استغفار است.
ـ درك نعمتهاي الهي، شكر آن است.
ـ بگرديد نعمت هي خدا را بيابيد تا شاكر منعم شويد.
ـ نماز و علي (ع) را ميخواهي بدهي مزد بگيري؟!
ـ نه شكموئيم كه بخواهيم بهشت را بچاپيم، نه ترسوييم كه از جهنم بترسيم.
ـ وقت مرگ، قوه حافظه از بين ميرود؛ ولي لوح محفوظ باقي ميماند.
ـ از دل تا لب، هزار سال راه است.
ـ هر كس غريب دنياست، در قرب خداست.
ـ يكي از دعاهاي من اين است كه خدا در همين جا جنت را به شما نشان دهد.
ـ وقتي در حضور او باشيد، گريه مخفي ميشود.
ـ من هيچ كس را در عمرم رد نكردم.
ـ مردم تظاهر ميكنند كه محبت دارند.
ـ هيچ جنگي بدتر از جنگ انسان با خدا نيست.
ـ مطالبات خود از خدا را كم كن، تا با او صلح كني.
ـ قرآن نامه دوست به تك تك انسانهاست.
ـ كاش بشر هيچ كاري نداشت جز خواندن و نگاه كردن به قرآن.
ـ در كتاب دوست (قرآن)، عذاب الهي هم گواراست.
ـ وجدان حكم ميكند كه خسارات ميهمان بر عهده ميزبان غني است.
ـ فهم قرآن ساده تر از روايات است.
ـ رغبت از دنيا باعث ميشود دنيا با عزت اقبال كند.
ـ نامه دوست (قرآن) را به ديگري نده كه برايت بخواند، خودت بخوان.
ـ خودتان را جمع كنيد.
ـ اگر به مؤمني نماز خواندي، به خودت نماز خوانده اي.
ـ در بهشت، «موت» را سر ميبرند، و «عدم» را نيست، و «فنا» را نابود ميكنند.
- شیطان از موت میترسد.
- موت را که بپذیری، همه غم و غصه ها میرود و بیاثر میشود.
- وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصههایت کم میشود.
- آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود.
- ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ.
- اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
ـ من درس موت ميدهم، تو حيات بفهم.
ـ انتظار هم نوعي موت است.
ـ بهترين عمل صالح، موت است.
ـ موت هادم لذات است.
ـ بعد از موت، نه طاعت هست نه عبادت؛ عبادت و كُرْهْ تا موت است.
- موت رفتنیها را از شما میگیرد.
- نه امور فانی غصه دارد، نه امور باقی!
ـ هر شب وقت خواب اين احمال را بده كه «موت» نصيب شود و ترا ببرند.
- بیداری مهمتر از خواب است!
ـ اهل دنيا سوختن را نميپذيرند. مؤمنين همچون پروانه ميسوزند، ولي جسد دارند. اهل ولايت همچون شمع جسدي از خود باقي نميگذارند.
ـ موت همچون سوختن پروانه، و فنا همچون سوختن شمع است.
ـ پروانه موت دارد (چون جسدش باقي ميماند)، و شمع، فنا.
ـ جان دادن، راحت تر از ساكت نشستن است.
ـ موت، هميشه همراه ماست.
ـ در همين دنيا فارغ از دنيا و آخرت بخوابيد، چون آنجا خبري از نوم و موت نيست.
ـ «موتوا قبل ان تموتوا» يعني اگر دقت كني همين الان مرده اي.
ـ مثل اين كه مردم از موت فرار ميكنند!
ـ با عقل و فهم خودت موت را قبول كن، و الا آن را به تو تحميل ميكنند.
ـ براي موت [اختياري]، عبادت و گناهان را كنار بگذار تا خيالت راحت شود.
ـ ما همين الان هم مرده ايم، آنها ادب كردند فرمودند قبل از موت بميريد.
ـ موت را بغل بگيريد.
ـ هر وقت فقر و جهل را قبول كرديد، از بين ميرود.
ـ ما به همه ذرات عالم مديونيم.
ـ با تسبيح و تنزيه خود را پاك ميكنيم، نه او را.
ـ شب مومن روز، و روزش شب است.
ـ فقر را به نيت فقر بگير، نه براي رسيدن به غنا.
ـ راه هر كس براي خودش خوب است.
ـ يقين فاصله يوم العمل و يوم الجزاء را بر ميدارد.
ـ نفس عمل از فرد بالاتر است.
ـ ائمه غارتگران خوبي هستند.
ـ از دور سلام كن! هرچه چشمت ديد، به نور نزديك شو!
ـ ميهمان حق غصه خوردن ندارد.
ـ آخر، دعا تعطيل ميشود.
ـ اگر خدا را شريك كني مومني! موحد، محمد و آل محمداند.
ـ نار روشنايي دنيا و نور روشنايي آخرت است، نار گرم است و نور خنك.
ـ چه خدا را وكيل كني و چه نكني، اوست كه كارها را انجام ميدهد.
ـ وعده [شخص] بزرگ عين موعد است.
ـ خدا قدرت خود را در عجز و ضعف خوابانده است.
ـ هر كس قدرت «دنيوي» بالاتري دارد، قوه (معنوي) اش كمتر است.
ـ معدن علم در جهل است.
ـ اگر توانستي جهنم را هم بخر!
ـ سجده زياد بر تربت حسين، اخلاق را عوض ميكند.
ـ كربلا و عاشورا شرابي دارد كه همه گناهان را آب ميكند.
ـ زيارت اربعين امام حسين (ع)، عرفات سير مومنين است؛ هر كس عرفات را درك كرد با عشق قبول است.
ـ حزن، غم بدون گريه است؛ خزانه حزن و غم عاشورا، دل زينب (س) است.
ـ تجلي امام حسين (ع) همدوش تجلي خدا است.
ـ ظهور حضرت ولي عصر (عج) جزاي كربلاست.
ـ بهار ايمان عاشوراست.
ـ فضل و رحمت ـ امام حسن و امام حسين (ع) ـ همان عطاي مفت است.
ـ صداي حسين (ع) را از دور بشنويد، قشنگ تر است.
ـ دستگاه زينب (س) كمتر از دستگاه امام حسين (ع) نيست.
ـ مومن سرانجام تربت ميشود، تربت دفع بلا ميكند.
ـ مشاهده كردم ملائكه فوج فوج از آسمان ميآيند داخل سينه من طواف ميكنند.
ـ قلب و دل محزون با گريه (بر حسين) باز ميشود. امام حسين خالق گريه است.
ـ كه هميشه با خوبان شريك هستيد.
ـ زائر زيارت نامه نميخواهد؛ سر تا پايش زيارتنامه است.
ـ در دستگاه امام حسين (ع) حتی ريا هم ممدوح است.
ـ هم عناياتي كه به من شد از بركات امام حسين (ع) بود؛ كشتي او در آسمانهاي غيب سريع تر از ديگران راه ميرود.
ـ بهشت ساز خودت هستي!
ـ مؤمن ابتدا از زمان و مكان بهره ميبرد؛ و سپس به آنها بهره ميدهد.
ـ محبت قابل تعريف نيست؛ چون مربوط به ذات است. صفات و فعل لازمه آن است.
ـ از عليِ داخل خودت ميگويم، نه از علي خارج.
ـ ايمان به غيب تظاهر و شعار و ريا صحت ندارد.
ـ اين قدر از شيطان بد گفتند كه شخصيتي براي خود پيدا كرد!
ـ دشمني را ديدم كه از ترك ذكرش عذاب ميكشيد.
ـ هر حرفي شنيدي اشكال نكن! به فكر رشد خودت باش!
ـ شرك در قدم اول بد نيست: هر چند نفر هستيد، خدا را هم يكي حساب كنيد!
ـ اول بشر به فكر آن است كه به اسلام كمك كند، و ديگران (قبل از خودش) بهره برند.
ـ به قول حضرت علی، علم را رعايت كنيد، نه روايت.
ـ در معرفت، خودت بر ديگران مقدم هستي؛ و در دنيا ديگران (مردم) بر تو.
ـ عشق ريشه ايمان و كفر را ميكند.
ـ هرگونه فعاليت دنيايي داشته باشي، ملكوتت هم از آن پر ميشود.
ـ تفكر طول راه را از بين ميبرد: حركت لازم نيست؛ خودش آمد و قاصد و مقصد و مقصود يكي شد.
ـ فاني را رفته حساب كن گرچه هنوز نرفته باشد.
- اگر رفتنیها رفت، خوشحال شوید که رفتنی رفته!
ـ عاشق، موحد است.
ـ از جبر نترسيد، از شرك ترس داشته باشيد.
ـ خدا از شما عبوديت ميخواهد نه عبادت.
ـ نديدم كسي مثل مرحوم انصاري همداني آن قدر بالا باشد و چنان به خلق خدا خدمت كند.
- آقای انصاری هر ساعتی در جایی از عالم هستی بود.
ـ حاج ملا آقاجان روي آسمان ورزش ميكرد.
- مربی من دعای سحر بود.
- مربی اولوا الالباب خود خداست.
- پیامبر (ص) و استاد «رفیق» راهند.
- موحد کردن دیگران وظیفه شما نیست.
- اشتباهاتم مرا حفظ کرده و نگذاشته غرور مرا بگیرد.
- قرآن از «که» (و توحید) میگوید، نه از «چه» (اشیاء و صفات آنها).
- هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟
- زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن تا دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت باشی.
- اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است.
- بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
- هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید.
- غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
- تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی! خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی! کار محبت همین است.
- با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل میشود. بعد عادت به عبادت منجر میشود. عبادت هم معرفت ایجاد میکند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود میآید، و نهایتاً به ولایت می رسد.
- خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سالهای بعد را هم می خواهیم!
- دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی (ع) متّصل شد، به دریا وصل شده است
- شخصِ تنها ، آب قلیل است؛ و در تماس با نجاست نجس می شود.
- هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در «الا»، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه «الله» را بگو تا همه دلت را تصرف کند.