مصاحبه ها و یادداشتها

تحولات امیدبخش توسعه؟

توسعه مجموعه ای جامع و به هم پیوسته است، و نمی توان با برشمردن برخی عوامل- همانند مبارزه با خرافات- مهر صحت و خوش بینی بر آن نهاد

تحولات امیدبخش توسعه؟

سیدصادق حقیقت، روزنامه مستقل (31 فروردین 99)

اندیشمند گرامی جناب آقای دکتر محسن رنانی در یک سخنرانی با عنوان »تحولات امیدبخش توسعه در سالهای پس از انقلاب اسلامی» (اسفند 97) نکاتی بدیع در خصوص توسعه در ایران امروز اظهار داشته اند:

«بعد از انقلاب به طور ناخواسته و پنهان یک راه میانبر تاریخی به سوی توسعه گشوده شده است. مهم‌ترین خدمت جمهوری اسلامی به فرایند توسعه این بود که نیروهای حافظ سنت را نخست از هم جدا کرد و سپس یک به یک آنها را نابود کرد. در دوران جمهوری اسلامی چهار تحول مهم رخ داده که زمینه های تحقق نوگرایی و مدرنیته را فراهم کرده است. سه مورد اول آن تضعیف، تخریب و حذف حافظان سنت است و تحول چهارم تحول در کیفیت دینداری ایرانیان است. اصلیترین حافظان سنت، زنان، روستائیان و روحانیان هستند. جمهوری اسلامی نخست زنان را به نیروهای خط شکن تحولات مدرنیته تبدیل کرد. روحانیان محلی هم که محل رجوع عامه بودند به علت عملکرد نامناسب روحانیان حکومتی، نزد مردم بی اعتبار شده اند. جمهوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدهد. این تحول بسیار عمیق‌تر از تحقق سکولاریسم در اروپاست. در سکولاریسم اروپایی، جدایی دین از سیاست رخ داد ولی در ایران جدایی ایمان از شریعت رخ داده است. ایمان با توسعه سازگاری دارد، اما ایدئولوژی دینی حتماً ضد توسعه است». دکتر رنانی در توضیح مبانی تحلیل فوق، این گونه بیان داشته است: «ما بعد از انقلاب، بعد فرهنگي را به طور كامل رها كرديم. اشكال كار آن جا ايجاد مي شود كه اگر بعد دوم رشد نكند، پس از مدتي بعد اول يعني همان توسعه نيز متوقف مي‌شود. توسعه پر هزينه شده و به تدريج از حركت باز مي ايستد. به بعد اول]توسعه[، مدرنيزاسيون مي گوييم و بعد دوم]فرهنگ[ را مدرنيته مي ناميم. مدرنيته يا نوگرايي يعني اين كه خلق و خوي من با پيشرفت هماهنگ شود. گرانيگاه بحث من دقيقاً همين جا است كه اگر ما وارد مدرنيته نشويم، مدرنيزاسيون هم نخواهيم داشت و نقطه آغاز فروپاشي از همين محل شكل مي گيرد».

به نظر می رسد تحلیل بالا با محوریت «تحولات امیدبخش توسعه» هرچند به ظاهر رویکردی خوش بینانه دارد، اما به جهات مختلف، با چالشهای متفاوتی روبرو است:

1- سکولاریسم اروپایی جدایی نهاد دین (کلیسا) از نهاد سیاست (دولت) بود، نه «جدایی دین از سیاست».

2- لازم است بین سکولاریسم (انگلیسی) و لائیسیته (فرانسوی) نیز تمایز قائل شویم. در مدل انگلستان، کلیسا نهادی در دل دولت تلقی می شد، و ملکه رئیس نمادین کلیسا بوده و هست.

3- مسئله سکولاریسم در ایران امروز متفاوت از سکولاریسم انگلستان و لائیسیته فرانسه است. اساساً نسبت دین و سیاست، و همچنین نسبت نهادهای آنها، در اسلام و مسیحیت با هم تفاوت دارد، و در مدل توسعه نمی توان از یکی از این دو، به دیگری رسید. سکولاریسم در غرب صرفاً به معنای جدایی این دو نهاد است، در حالی که در اسلام (و ایران)، علاوه بر بحث نسبت دو نهاد، ارتباط دین و سیاست نیز موضوعیت دارد.

4- در هیچ فرهنگ لغتی، مفهوم «مدرنیزاسیون» معادل (یا نزدیک به) «توسعه» معرفی نشده است، همان گونه که تساوی مفهومی بین «فرهنگ» و «مدرنیته» نیز وجود ندارد. مدرنیزاسیون یا نوسازی روند رسیدن به وضعیتی به نام مدرنیته یا تجدد است. وجه اندیشگی این وضعیت را مدرنیسم یا تجددگرایی می نامند. «هماهنگی خلق و خو با پیشرفت» تعریف مدرنیته تلقی نمی شود.

5- توسعه مجموعه ای جامع و به هم پیوسته است، و نمی توان با برشمردن برخی عوامل- همانند مبارزه با خرافات- مهر صحت و خوش بینی بر آن نهاد. بسیاری از کشورهای توسعه یافته، همانند برزیل و کشورهای آسیای جنوب شرقی، هنوز با خرافات دست­وپنجه نرم می­کنند. توسعه در بعد اقتصادی نیاز به انباشت سرمایه دارد، و در بعد سیاسی مستلزم دموکراسی است. حتی در ابعاد فرهنگی، دوری از خرافات و جدایی ایمان از شریعت بخشی از مسئله محسوب می شود. تحلیل فوق تنها بخشی از مسائل مربوط به فرهنگ را بزرگ کرده، در حالی که در توسعه، مسائل مهمتری همچون اقتصاد و سیاست نیز وجود دارند. مسائل فرهنگی و کنار گذاشتن خرافات تنها یک عامل در توسعه محسوب می­شود.

6- همان گونه که بسیاری از اندیشمندان توسعه معتقدند، ایران با شرایط فعلی از مدار توسعه خارج شده است. با این وجود، چگونه عوامل فوق- از جمله تضعیف شریعت و نهاد روحانیت- را می توان عواملی مثبت و تعیین کننده در توسعه ارزیابی نمود!؟ خود ایشان در جایی دیگر گفته اند: «به دليل توسعه تك بعدي در ٤٠ سال اخير، هزينه‌هاي توسعه به‌شدت افزايش يافته و به نقطه بحران نزديك شده‌ايم؛ به اين مفهوم كه در شرايطي كه در سال ١٣٨٤ هزينه توليد يك شغل ٢٠٠ ميليون تومان برآورد مي شد، امروز اين عدد به ٩٠٠ ميليون تومان رسيده است». این دیدگاه واقع بینانه، و همچنین «نقطه آغاز فروپاشی» و این مسئله که «بعد از انقلاب بعد فرهنگي را به طور كامل رها كرديم»، با مدعای خوش بینانه فوق چندان سازگاری ندارد.

7- ایران امروز ما به شدت (بحران توسعه و) بحران هویت دارد، و بین چهار فرهنگ ایرانی، اسلامی، شرقی و غربی وامانده است. عواملی که در بحث دکتر رنانی به آنها اشاره شد- از جمله از دست رفتن جایگاه روحانیان سنتی و حکومتی و فزونی گرفتن دینداران شریعت گریز- به تعمیق بحران فوق افزوده، و به مراتب، ما را از روند توسعه دورتر کرده است. پس، نه تنها نباید به استقبال این گونه پدیده ها رفت، بلکه در روند توسعه، باید به دیده شک به آنها نگریست.

1655 مرتبه بازدید
در حال ارسال...